وي درگفتگويي اختصاصي با "مهر" درباره بحثهاي زيادي كه اخيرا درباره "طرح خاورميانه بزرگ" صورت گرفته است گفت : طرح خاورميانه بزرگ GMEI، بخشي از تلاشهاي جاه طلبانه آمريكا بوسيله جرج بوش رئيس جمهور اين كشور و دولتش براي حفظ بيشتر منافع آمريكا و اسرائيل در منطقه است . تفكر پشت اين طرح اين است كه اگر دولتهاي منطقه دموكراتيك تر، بازتر و آزادتر باشند شهروندان آن آمادگي بيشتري خواهند داشت تا سياستهاي اسرائيل و آمريكا را بپذيرند.
وي مي گويد : طرح خاورميانه بزرگ بر اساس دو فرضيه دروغ پي ريزي شد كه عبارتند از :
اول : بي اعتمادي و دشمني گسترده عليه آمريكا در منطقه نشات گرفته از جهل و ناداني ، پيش داوري و سوء تفاهم است . اما حقيقت اين است كه احساسات ضد آمريكائي بطور كلي نتيجه قابل درك و واكنش به سياستهاي مخرب و غير انساني آمريكا است كه اين سياست در نيم قرن گذشته پيرو سياست هاي صهيونيسم و اسرائيل بوده است . نه تنها در خاورميانه بلكه در سراسر جهان بي اعتمادي به آمريكا به خاطر سياستهاي اين كشور بويژه در خاورميانه و افزايش برخورد با منافع ساير كشورها در حال گسترش است.
![]() وبر: آمريكائي ها معتقدند كه دشمني عليه آمريكا در خاورميانه نشات گرفته از جهل و ناداني،است اما اين مساله نتيجه سياستهاي مخرب و غير انساني اين كشور مي باشد كه در نيم قرن گذشته پيرو سياستهاي صهونيسم و اسرائيل بوده است. ![]() |
وبر مي گويد: ارزش آن را دارد ياد آوري كنيم كه تا زمان تاسيس دولت صهيونيستي در سال 1948 احساس عمومي در خاورميانه كاملاً در راستاي همدردي با آمريكا بود بعد از آن و به عنوان پيامد حمايت آمريكا از اسرائيل و سياستهاي آن بي اعتمادي و دشمني ميليون ها نفر در كشورهاي عربي و مسلمانان عليه آمريكا جايگزين حسن نيت نسبت به اين كشور شد.
دوم : آزادي ، دموكراسي و جامعه آزاد بطور خودكار نسبت به آمريكا نظر دوستانه و مساعدي پيدا خواهند كرد و آنها سياست هاي آمريكا و اسرائيل را خواهند پذيرفت. تجربه اخير نشان مي دهد كه عكس آن درست است. در كشورهائي كه احساسات عمومي توانسته خودش را به لحاظ سياسي بروز دهد دولت معمولاً ضد آمريكائي تر است و اين مساله نه تنها در خاورميانه بلكه در اروپا، آسيا و آمريكاي لاتين هم صدق مي كند. به علاوه حكومتهاي خاورميانه كه بسيار با سياست آمريكا و اسرائيل هماهنگ هستند بطور قابل ملاحظه غير انتخاباتي و غير دموكراتيك هستند. تنها دو كشور مصر و اردن در خاورميانه پيمان و توافق صلح با اسرائيل امضا كرده اند كه هيچكدام به هيچوجه دموكراتيك نيستند. در حقيقت احساس عمومي در هر كشوري شناسائي كشور صهيونيستي را به رسميت نمي شناسد . ديگر كشور مسلمان كه بطور نزديكي با آمريكا رابطه دارد پاكستان است كه پرويز مشرف رهبر آن از طريق يك كودتاي نظامي بر سركار آمد.
به اعتقاد وبر سرنوشت طرح خاورميانه بزرگ محتوم به شكست است به خاطر اينكه اين طرح بر اساس مفروضات غلط پايه ريزي شده و زمينه هاي تاريخي مسائل خاورميانه را ناديده مي گيرد و بطور پروپاقرص از سياستهاي سركوب و مصادره كردن اموال فلسطينيان حمايت مي كند.
با توجه به اين سابقه هركس مي تواند تنها به انگيزه هاي دولت بوش در ارائه طرح خاورميانه بزرگ يا هرگونه طرح پيشنهادي براي اصلاحات يا دموكراسي در منطقه شك و ترديد كند .
همچنين با توجه به سابقه دولت بوش جهان ممكن است آمادگي بيشتري براي استقبال از يك "طرح آمريكاي بزرگتر" براي اصلاح ايالات متحده داشته باشند.
س) با توجه به اوضاع واقعي در برخي كشورهاي خاورميانه نظير مصر چطور مي توان فرايند دموكراتيزه كردن را در منطقه انجام داد؟
ج) هر دولت موفقي اگر مي خواهد مؤثر، مشروع و تداوم داشته باشد بايد تا اندازه اي دموكراتيك باشد و دولتي بايد ازحداقل حمايت عمومي برخوردار باشد اما دموكراسي يك مفهوم گيج كننده است. در هر كشوري مفهوم دموكراسي بطور قطع منعكس كننده استانداردهاي فرهنگي، ميراث ونگرش عمومي آن كشور است .
قضاوت درخصوص يك جامعه از طريق استانداردهاي ديگر اقدامي توام با ناداني و تكبر است. بوش تنها فردي است كه بطور مشروعي نامه هائي را به ديگر كشورها در باره دموكراسي مي دهد با در نظر گرفتن اينكه وي در نوامبر سال 2000 با راي كمتر از رقيب خود ال گور انتخاب شد.
دموكراسي يك مفهوم گيج كننده است. در هر كشوري مفهوم دموكراسي بطور قطع منعكس كننده استانداردهاي فرهنگي، ميراث ونگرش عمومي آن كشورمي باشد. |
آمريكا دوست دارد فكر كند كه ايالات متحده هميشه يك كشور دموكراتيك بوده است اين در حالي است كه در بيشتر زمانها در تاريخ اكثريت مردم آمريكا قدرت سياسي نداشته اند( تا انتخابات سال 1920 به زنان اجازه راي دادن در انتخابات رياست جمهوري داده نمي شد) و عده كمي از آمريكائيها دوست دارند براي آنها يادآوري شود كه سالهاي زيادي برده داري در آمريكا وجود داشت .
زماني كه يك كشور در بحراني شديد است يا با تهديد موجوديت خود روبرو است پذيرش سياستهاي غير دموكراتيك قابل فهم نيست . براي مثال طي جنگ داخلي آمريكا از سالهاي 1861-1865، آبراهام لينكلن رئيس جمهور اسبق آمريكا از سوي راي اكثريت انتخاب شد بسياري از تدابير غيرقانوني و غير حقوقي پذيرفته شد كه كه وي بر اين باور بود براي حفظ ايالات متحده ضروري است.
س) بعضي از تحليلگران بر اين باورند كه ايالات متحده چراغ سبزي به حسني مبارك رئيس جمهور مصر داده تا گروه اپوزيسيون را دراين كشور سركوب كند. با عنايت به اين مساله چشم انداز دموكراتيزه كردن در خاورميانه را چگونه ارزيابي مي كنيد ؟
ج) دهه ها است كه حمايت از اسرائيل و منافع صهيونيسم در منطقه در هسته اي اصلي سياست ايالات متحده آمريكا قرار دارد و اين نتيجه در نتيجه چنگ اندازي يهوديان بر زندگي سياسي و فرهنگي است . واشنگتن از دولت واقعي مردمي در مصر هراسان است به خاطر اينكه چنين دولتي مخالف اسرائيل خواهد بود.
چه اينكه آمريكا چنين چراغ سبزي را به مبارك براي سركوب مخالفين داده باشد يا نه اين مساله روشن است كه واشنگتن حتي در زماني كه مبارك با بيرحمي رفتار مي كند، ولي تا زماني كه وي بتواند اين مساله را تضمين كند كه مصر تهديدي براي اسرائيل نيست به پشتيباني خود از مبارك ادامه خواهد داد.
با فرض اينكه ايالات متحده يا هر قدرت خارجي ديگر بتواند ايده خود را در خصوص دموكراسي يا آزادي به كشور ديگري تحميل كند هم احمقانه است و هم متكبرانه.
در كوتاه مدت چشم اندازهاي دمكراتيزه كردن در خاورميانه ضعيف هستند به خاطر اينكه آمريكا به ادامه سياست خود در منطقه ادامه خواهد داد كه اولين نگراني آن اسرائيل است.
در بلند مدت چشم انداز حكومتهاي انتخابي در منطقه خوب هستند به خاطر اينكه مقياس قدرت فعلي نظامي آمريكا ، قدرت آمريكائي حداقل در مقايسه با دوره ها در 10 الي 20 سال آينده قطعاً كاهش خواهد يافت.
س) آيا تلاش آمريكا در راستاي دموكراتيك كردن منطقه سياست دوگانه اي نيست ؟
ج) بلي، تلاش آمريكا براي دموكراتيك كردن منطقه مبالغه آميز و رياكارانه است. اگر آمريكا با آن معيارهائي كه با عراق برخورد كرد ودر حال انجام آن با ايران است با اسرائيل هم انجام مي داد هواپيماهاي آمريكا تل آويو را بمباران مي كردند.
![]() اگر آمريكا با آن معيارهائي كه با عراق برخورد كرد ودر حال انجام آن با ايران است با اسرائيل هم انجام مي داد هواپيماهاي آمريكا تل آويو را بمباران مي كردند. ![]() |
در اطراف دنيا تقريباً يك مخالفت جهاني با سياست آمريكا و اسرائيل در خاورميانه وجود دارد و اين مساله در راي گيري هاي متعددي كه در مجمع عمومي سازمان ملل صورت گرفته نمود دارد تا جائيكه آمريكا و اسرائيل - بارها و بارها- به تنهائي در برابر تمام دنيا ايستاده اند نمايان است و اين نه تنها منعكس كننده حس تمام دنياست بلكه يك نزاع واقعي و روزافزون بر سر منافع تلقي مي شود.
تهاجم آمريكا به عراق در سال 2003 و اشغال عراق از آن زمان بر خلاف منافع تمام كشورها بجز رژيم اسرائيل بوده است . جنگ عليه ايران هم كه آمريكا و اسرائيل تهديد به اين كار مي كنند نه تنها مخرب و جنايتكارانه خواهد بود بلكه به نفع هيچ كشوري جزرژيم اسرائيل نخواهد بود.
نظر شما