پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۱۵ تیر ۱۳۸۴، ۷:۴۳

ترسم از همين است كه پستچي زنگ بزند ...

نگاهي به دفتر شعري از محمد رضا عبدالملكيان

نگاهي به دفتر شعري از محمد رضا عبدالملكيان

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : " شاعران " ما تحت تاثير نگاهي آرماني و فرهنگي برآمده از " انتظار " ، هميشه كسي را سروده اند كه خواب آمدنش را ديده اند . ولي در اين مجموعه ، صحبت از انسان خوبي است كه آمده و ...

 





يكبار ، كسي گفته بود : " شاعر و هنرمند موفق كسي است كه بتواند رويداد هاي عادي ، شخصي و روزمره زندگي خود را به حكم هايي كلي ، محكم و جاودانه در زندگي آدمهاي همه دوره ها تبديل كند... "
 
فرض كنيد شما پدر مهرباني هستيد و دخترتان كه به او وابستگي عاطفي داريد ،  براي تحصيل و به اجبار رتبه  و نمره كنكور، بايد سالها به شهري دور برود و درس بخواند .

شاعر گاهي نتوانسته بي رحمي لازم  را در حذف خيلي از« حالا كه آمده اي »  ها به خرج دهد و با حذف پاره هاي نه چندان درخشان ، به انسجام مجموعه كمك كند ؛ اين مشكل اغلب شعرهاي بلند اوست . 

حالا پس از مدتها او درس خوانده و نزد پدر بازگشته است.  مي توان به اين موضوع شخصي ، نگاهي دو گانه داشت :




اول اين كه قصيده استقباليه اي خدمت صبيه محترمه بنويسيم و در شكايت از دوري و علاقه شخصي ،  داد سخن بدهيم و ... و نگاه دوم ؛  اين كه بگوييم  حالا كه آمده اي / هي برنگرد و هي پشت سرت را نگاه نكن /  گنجشك هاي آن شهر دوردست هم / براي خود فكري مي كنند .




اينجا موضوع ، از يك رابطه فردي و شخصي ميان دوانسان با مشخصات معلوم  و اختصاصي خارج مي شود و حيطه اي جهان شمول مي يابد و شاعر به همه كساني كه آمده اند و آمدنشان فالي خجسته بوده ،  نظر دارد.

يكي از ويژگي هاي قابل اعتناي مجموعه شعر «  حالا كه آمده اي » تفاوت نوع نگاه شاعربه پيرامون خويش است ، كه از غالب آثار موجود در فضاي ادبي كشور جداست .


به عبارت روشن تر،  شاعران ما ، تحت تاثير نگاه آرماني و فرهنگ برآمده از انتظار، هميشه كسي را سروده اند كه خواب آمدنش را ديده اند. ولي در اين مجموعه صحبت از انسان خوبي است كه آمده است و با آمدن او اتفاقات شاعرانه اي كه سالها بود از پيرامون شاعر رخت بربسته بود، دوباره زنده شده است :

حالا كه آمده اي /  اين سبد دوباره به دنيا مي آيد /  اين سبد دوباره سيراب مي شود /  دردره هاي سيب 

تفاوت ديدگاه باعث شده است « حالا كه آمده اي » بر خلاف بسياري از مجموعه هاي شاعران معاصر كه آيه هاي ياس منظوم هستند، مجموعه اي سرزنده و اميدوار باشد كه نه از وضع موعود ،  كه از سادگي ها و زيبايي هاي پيرامون شاعر سخن مي گويد.

نگاه شاعر در اين مجموعه به شدت ، لطيف و شايد گاه سانتي مانتال است . او از فرط شادي وصال ، همه چيز و همه كس را خوب و زيبا و قشنگ مي بيند و فلسفه اي سپهري وار بر شعرش سايه انداخته است ،  منتها پس زمينه هاي جا افتادن اين نگاه را در شعر به خوبي فراهم كرده است.

حرف اصلي شاعر در اين مجموعه ، تن زدن از روابط تحميلي زندگي مدرن و بازگشت به گذشته هاي دور، فطرت ، كودكي ، طبيعت و روستاست.

در اين مسير، هر چه انسان را از اين بازگشت پاك دور كند ،  شايسته سرزنش است و درس خواندن ، كنكور دادن و قبول شدن در دانشگاه كه در جاي خود يك ارزش و امتياز است به دليل اين كه باعث قطع موقت رابطه پدر و فرزند ( كودك )،  طبيعت و انسان و فطرت خود مي شود ،  شايسته لعن و طعن است :

حالا كه آمده اي / ترسم از همين است / همين كه پستچي زنگ بزند / و دوباره تست كنكور/  ما را از هم جدا كند ...

البته شاعر در اين محدوده توقف نكرده و كوشيده است تا دست مخاطب شعر خود را بگيرد و با سر زدن به حوزه هاي مختلف و بيان درددل هاي پراكنده خود با او، از همه چيز و همه كس با مخاطبش سخن بگويد.

به همين دليل از گذشته هاي مقدس خون و خاك سخن مي گويد :

حالا كه آمده اي / نمي دانم از سرزمين جنوب / سراغ برادرانم را گرفته اي ؟ / همانان كه با كرخه و كارون / به دريا رفتند و برنگشتند

گاهي هم اگر دستش برسد ، حرفهاي  روشنفكرانه مي زند :

 حالا كه آمده اي / مي پرسي / اگر بودا آن قايقران را نمي ديد؟ / يا اگر ما آن قايقران را ببينيم ؟ 

به دوستانش سري مي زند و از جاي خالي كسي مي نويسد كه او را مي بيند:

 حالا كه آمده اي / هيچ كدام باور نمي كنيم / كه براي ديدن حسن حسيني / بايد گنجشك ها را ببينيم

همه اين سر زدن ها و از اين شاخه به آن شاخه پريدن ها ، براي اين است كه شاعر،  خود را در يك محدوده معين محصورنكند و با گستردن حوزه نگاه خود ،  به عمق بخشيدن به كار و تعدد فضاها دست يابد.

اين دغدغه شاعر اگرچه دغدغه مثبتي است و تا حدودي توانسته است مجموعه را از يكنواختي نجات دهد ، هنوز و به طور كامل نتوانسته به داد « حالا كه آمده اي »  برسد .

به نظرمي رسد  شاعر گاهي نتوانسته است بي رحمي لازم براي حذف خيلي از« حالا كه آمده اي »  هاي شعر خود به خرج دهد و با حذف پاره هاي نه چندان درخشان ،  به انسجام و ايجاز مجموعه كمك كند ؛  مشكلي كه در اغلب شعرهاي بلند محمدرضا عبدالملكيان به چشم مي آيد .


                                    * آرش شفاعي
کد خبر 203574

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha