به گزارش خبرگزاری مهر، "معيار صحيح و ميزان درست" ضرورت جامعه انساني و نتيجه آن، جامعه سالم است و چون ارزشهاي انساني مناسب سرشت انسان بوده و هماهنگ با فطرت اوست، معيار و ميزان حقيقي و ضروري براي ارزيابي هاست و بايد در زندگي رعايت گردد.
طبيعي است كه اين ضرورت ناشي از نظام آفرينش و سنت لايتغير خداوندي است و با توجه به آفرينش و خلقت ويژه انسان مطرح مي شود، چرا كه آفريدگار او را مستعد و متمكن ساخته تا بتواند ماهيت انساني خويش را با آزادي و اراده و با انتخاب معيارهاي انساني عينيت داده و متحقق سازد. گرچه تمام تكليف و قانون و همه موفقيت ها و پيشرفت ها منحصر به اين ارزشها نيست، اما از عوامل و فاكتورهاي بسيار مهم و اساسي حيات انساني مي باشد. البته بحث ما در اينجا بيشتر در معنا و مفهوم ميزان و معيار وضرورت لزوم آنها و ناگزيري انسان و همه جوامع از پذيرش آنها است.
به همين لحاظ، اگر انساني و جامعه اي به طور جدي و عملي به اين ارزش ها ارج ننهد، مي توان گفت كه پايبند هيچ گونه تكليف و قانوني نبوده و نخواهد شد، چه رسد به حفظ حقوق ديگران و استقلال ملي و استقرار صلح عمومي و دائمي و پايدار در سطح جهان، و عدم مداخله كشوري در امور كشور ديگر.
اصولا ارزيابي جوامع انساني، فرق نهادن و فاصله گذاشتن ميان نيك و بد و خوب و زشت به وسيله معيار و ميزان امكان پذير شده و صورت مي گيرد. بدون معيار، نيك و بد معنايي ندارد. براي اينكه اهميت ضرورت معيار و معنا و مفهوم ميزان بيشتر روشن شود، ناچار از شرح لغت و تعريف لفظي معيار و ميزان هستيم.
"معيار" معاني متعددي دارد، مثل اندازه، پيمانه، ترازو، مقياس، ملاك، سنگ محك، سنگي كه صرافان بدان امتحان زر كنند، وسيله اي كه بدان چيز ديگر را بسنجند و برابر كنند. بنابراين ترازو و پيمانه، معيار است، زيرا به وسيله آنها اشيا سنجيده و پيموده مي شوند.
ميزان نیز به اين معاني آمده است: ترازو، اندازه و مقدار، درست و راست، مطابق با قاعده،عدالت، قسط و داد وسيله اي كه با آن وزن اشيا را بسنجند، چيزي كه اندازه اشيا به وسيله آن شناخته مي شود، مطلق ترازو كه بدان چيزها بسنجند و نيز ترازو كه روز رستاخيز اعمال نيك و بد بندگان بدان بسنجند.
بعد از تعريف لغوي و شرح لفظي بايد گفت كه كلا پايه و اساس آرامش، امانت و امنيت، صحت و سلامت، نظم و انضباط، وحدت و همكاري، حسن تفاهم و تعاون و ...با دستيابي به معيارهاي درست و ارزشهاي انساني حاصل مي شود، البته نه تنها عمل به معروفها، بلكه در پرهيز و دوري از بديها و زشتي ها نيز چنين است.
اصولا دوري از هرگونه هرج و مرج و پرهيز از بديها در شكل ها و قالبهاي مختلف از قبيل بي انضباطي، نفاق و تفرقه، سوءظن و بدبيني، بيهوده كاري و كم كاري، كارشكني و اتلاف وقت و شهرت جويي و تفوق خواهي و خودمحوري در موافقت و پايبندي به معيارهاي درست و سازگاري با ارزشهاي انساني امكان پذير است.
تحقق این شرایط نيز نياز به اجراي يك برنامه صحيح، تعمليات عمومي و مديريت سالم دارد تا با تحقق و عينيت يافتن ارزشهاي انساني و به كارگيري معيارهاي درست، جامعه بتواند راه رشد و سلامت خود را بيابد و هرگونه اختلاف و نزاعي كه ممكن است بر اثر جهل و ناداني و يا طمع و زورگويي و فساد اخلاق بوجود آيد همه از جامعه رخت بر بندد.در چنين جامعه اي است كه حيات انسان ارزش واقعي خود را مي يابد و زندگي هدف دار وجهت دار مي شود، نه يك گرداب رنج و عذاب، وغرقاب ذلت و بدبختي.
بنابراين بدون علم و ايمان به ارزش هاي انساني و حسن استفاده از ارزشهاي وجودي و شكوفايي استعدادهاي ذاتي احساس مسئوليت براي انسان معنا ندارد. و به قول معروف بني آدم نمي تواند اعضاي يكديگر باشد تا با به درد آمدن عضوي از آن اعضاي ديگر نيز آن را احساس نموده و بي قرار گشته و آرام ننشيند.
البته فرموده سعدي در صورتي كه آدمها با آدميت و معيارهاي انساني، با وفاداري به عهد و پيمان فطري خود، يعني ارزشهاي انساني، حقوق همديگر را رعايت كنند براي ايجاد جامعه سالم مفيد است و در جامعه ارزش دارد، لكن درآن جامعه اي كه انسان به ارزشهاي انساني وفادار نباشد به قول" توماس هابز" واقعيت مي يابد و انسان ها گرگ همديگر خواهند شد، و اين قول گرچه با معيار حقيقت مطابقت ندارد و درست نيست، اما با بي اعتبار شدن و تزلزل ارزشهاي انساني، به عمل در مي آيد.
نظر شما