۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۱

علل ناسازگاري با خانواده همسر/ خانواده ها باید شرایط پس از ازدواج فرزند را بپذیرند

علل ناسازگاري با  خانواده همسر/ خانواده ها باید شرایط پس از ازدواج فرزند را بپذیرند

برخي از مشكلات همسران، مشكل خودشان نيست، بلكه مشكل والدينشان است كه به نحوي به زندگي آنها سرايت نموده است، مهم آن فرآيند تفرد و جداسازي فرزند است را به خوبي انجام دهند.

به گزارش خبرگزاری مهر، يكي از آسيب هايي كه خانواده را دچار مشكل مي كند شامل مواردي است كه مشكلاتي با خانواده همسر بوجود آمده است. اين مشكلات از موارد خفيف تا موارد خيلي شديد در نوسان است. به ندرت پيش مي آيد كه فردي با يكي يا چند نفر از اعضاي فاميل همسرش برخورد ناخوشايندي را تجربه نكرده باشد. معمولا همسران در طول زندگي برخوردهاي ناخوشايندي را تجربه مي نمايند و چنين برخوردهايي خواه نا خواه پيش مي آيد. ولي اين شيوه برخورد همسران با چنين تعارضاتي است كه نقش تعيين كننده اي دارد. همسراني كه زندگي مشترك خويش را شروع مي نمايند،چنانچه از ابتدا پيش بيني چنين مواردي را بنمايند و شيوه درست مواجه شدن با آن را بياموزند،مي توانند از آسيب هاي ناشي از چنين برخوردهايي پيشگيري نمايند.

تشخيص حريم فردي و شخصي ساير افراد و رعايت آن از ويژگي هاي افراد سالم از نظر رفتاري و شخصيتي است و معمولا هم وقتي بين دونفر مشاجره و درگيري پيش مي آيد يكي از آنها و يا هر دو حريم فرد مقابل را رعايت ننموده است. اين صحبت كه افراد بتوانند به نحوي مطلوب حد و حريم و فرديت ديگر افراد را رعايت نمايند، صحبتي مطلوب و ايده ال است و در عمل معمولا موقعيت هايي پيش مي آيد كه چنين امري رعايت نمي شود. و يا فرد در آن لحظه قادر به تشخيص رعايت حريم فردي طرف مقابل نشود. تشخيص چنين موردي در تعارض  بين همسر و خانواده طرف مقابل نقش بسيار حياتي و اساسي دارد.

حال چنان چه هيچ يك از زوجين درگيري و كشمكش و ناراحتي با خانواده همسر خويش نداشته باشد و بتواند چنين و ضعي را به طور مداوم حفظ نمايد،يك مرحله در زندگي مشترك خويش جلوتر است. ولي به طور معمول چنين درگيري ها و تعارض ها پيش مي آيد و به دلايل مختلف ممكن است اين وضع پيش بيايدكه همسر ما با پدر، مادر، خواهر، برادر يا يكي ديگر از اعضاي خانواده ما اختلاف پيدا كند. بعضي از مواقع اين درگيري ها ختم به خير مي شود و هر دو طرف به خوبي و خوشي بدان پايان مي دهند. ولي بعضي از موارد هم به اين سادگي منجر به آرامش نمي شود.

چنين درگيري هاي مخربي گاهي به ساير افراد خانواده نيز كشيده مي شود. وهر فردي هم كه به اين مجادله وارد شود مقداري تشنج بدان مي افزايد.به نحوي كه پس از پايان گرفتن آن كينه ها باقي مانده و حاصل از آن سال ها تداوم مي يابد و اوقات خوش و زندگي آرام همسران را نا آرام و نا خوشايند مي نمايند.

احتمال پيش آمدن چنين اختلاف هايي وجود دارد و با اعمال مديريت لازم بين همسر و خانواده خود، چنين پيشامدهايي را در كنترل گرفت، و به نحو مطلوب هدايت نمود تا آسيب هاي حاصل از آن را به حداقل رساند.

فرمول ساده اي را مي خواهم ارائه نمايم،كه اين فرمول اكثرا درست و صحيح است ومي تواند در تعيين راهبردهاي لازم جهت بر طرف نمودن مشكل بين همسر و خانواده خويش راهگشا باشد. مديريت ضعيف شوهر باعث مي شود كه خانواده شوهر با خانم درگيري پيدا كنند و عكس اين قضيه مديريت ضعيف خانم باعث مي شود تا خانواده خانم با شوهر درگيري پيدا كنند. در واقع فردي كه در اين بين همسر و خانواده اش با يكديگر درگير شده اند، نتوانسته اند به نحوي مطلوب مديريت انساني لازم را بين دو جناح اعمال نمايد،كه كار به كشمكش و درگيري كشيده است.

چنان چه همسر يا خانواده قادر به تشخيص حريم و حرمت طرف مقابل نبودند و نتوانستند آن را رعايت نمايند. در چنين شرايطي همسري كه نقش واسطه بين طرفين درگير را دارد، بايستي بتواند نقش فعال تري به عهده بگيرد و با مداخلات سازنده خود، جلو تخريب هاي ارتباطي آنها را بگيرد و روابط را به مسيري سازنده تر بكشاند وبه دنبال آن طرفي كه حد و حريم و مرز ارتباطي را رعايت ننموده به موضع اصلي خويش بر گرداند.

بنابراين كمبود مهارت پسرها در كنترل و مديريت خانواده خود اعم ازپدر، مادر، خواهران و برادران و سايرين زمينه ساز مشكلات بسياري براي زوجين خواهد بود. در واقع فرقي نمي كند، هم زن و هم مرد هر دو پيش از ازدواج، خود را به اين توانمندي مديريتي كه كنترل لازم و بهينه روي خانواده و فاميل خويش داشته باشد، مجهز نمايند. منتهي پسر ها از اين بابت  كه معمولا خانواده شان بيشتر مداخله مي نمايند و بالطبع آسيب پذيري بيشتري نسبت به دخترها خصوصا در اين زمينه دارند مهارت آموزي شان در اين زمينه فوايد بيشتر به همراه دارد و آسيب هاي احتمالي زوجين را كمتر مي نمايد.

مورد ديگري كه براي زوج هاي جوان مشكل آفرين است نوع برخوردي است كه والدين پس از ازدواج فرزندشان با آنها دارند. فرزندي كه ازدواج نموده ديگر آن فرزند سابق نيست. والديني كه از فرزند ازدواج كرده خويش همانند سابق انتظار دارند براي زندگي مشترك فرزند خود دردسر آفرين هستند. اين امر همچنان در مورد پسرها به مراتب بيشتر از دخترهاست. پسري كه قبلا عصاي دست خانواده بوده و گاهي هم كمك هاي مالي به خانواده خود مي نموده چنان چه بخواهد مثل سابق با خانواده خود ادامه دهد آسيب به زندگي مشترك خود خواهد زد پس از ازدواج همسر فرد اول زندگي مي شود ووالدين در حاشيه قرار مي گيرند. و زندگي هاي مشتركي كه والدين، دوستان، فاميل و سايرين در درجه اول اهميت باشد و همسر نقش حاشيه اي داشته باشد،معمولا زندگي هاي موفقي نيستند. چنين زوج هاي معمولا مشكلات متعددي با يكديگر دارند.

بنابراين مي توان گفت برخي از مشكلات همسران، مشكل خودشان نيست. بلكه مشكل والدينشان است كه به نحوي به زندگي آنها سرايت نموده است مهم آن فرآيند تفرد و جداسازي فرزند است را به خوبي انجام دهند. براي خود و به ميزان بيشتري براي فرند و زندگي مشتركش، خصوصا فرزند پسر باشد، مشكلات متعدد و آسيب زا و كاهنده اي بوجود مي آورند. در مواردي هم والدين وابستگي ندارند به فرزند متاهل خود اين فرزند است كه به دلايل مختلف به والدين وابسته است و در واقع جسمش در زندگي با همسر خود و روحش نزد والدين خويش است.

به هر حال اين وابستگي ها پيش از ازدواج بايد از سوي دختر بيشتر مورد توجه قرار بگيرد، زيرا برطرف كردن وابستگي هاي پسرها به خانواده هايشان چنانچه دو طرفه باشد.ي عني هم والدين به پسر و هم پسر متقابلا به والدين وابسته باشد،چندان راحت و ساده نخواهد بود.                        

کد خبر 2060353

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha