در هنگامه بحران است که افراد ناگزیر از انتخاب میان منابع مختلف هویتی یا اولویتبندی آنها هستند، در شرایط عادی افراد میتوانند همزمان گرایشهای محلی و جهانی در هویت فردی و گروهی داشته باشند.
توسعه فرهنگی ـ اجتماعی در حوزه هویت ملی عبارت است از اتخاذ مجموعهای از اقدامات و سیاستها در راستای تولید و بازتولید هویت ملی از طریق ابزارهایی چون نظام آموزشی، تاریخنگاری رسمی، رسانههای رسمی، قوانین شهروندی و مواردی نظیر اینها.
این ابزارها که عمدتاً در اختیار نظام سیاسی قرار دارند، رویکرد خاصی را نسبت به هویت ملی در پیش میگیرند که الزاماً با رویکرد برخی گروههای موجود در جامعه همخوانی کامل ندارد، ضمن اینکه در تضاد کامل هم نیست.
به جهت منافع ناشی از مسلط شدن یک رویکرد خاص نسبت به هویت ملی است که گروههای سیاسی و اجتماعی موازی با دولت میکوشند نگاه خاص خود را مسلط کنند. به هیمن سان استراتژی قومیتگرایان عبارت است از ایجاد چالش برای رویکرد مسلط نسبت به هویت ملی و زیر سؤال بردن اعتبار و مشروعیت آن.
توسعه فرهنگی ـ اجتماعی باید به دنبال این باشد که در شرایط خاص و بحرانی، با اتکاء به قدرت یک منبع هویتی را بهعنوان منبع برتر، جایگزین سایر منابع کند. برای انجام این کار از یک منظر استراتژیک، شناسایی ابزارها و شیوههای موجود برای رسیدن به هدف بسیار کلیدی است.
بهعنوان مثال در کشورهایی با تاریخ کهن نظیر ایران، جهانی شدن موجب نوعی توجه به گذشته پر افتخار شده است که علایم آن را میتوان در توجه به موزهها، آثار باستانی، نامگذاری مغازهها، شرکتها و کودکان و نظیر اینها مشاهده کرد.
از سوی دیگر باستانگرایی میتواند باعث بروز برخی حرکتهای گریز از مرکز در میان اقلیتها شود. در اینجاست که توسعه فرهنگی ـ اجتماعی تعیینکننده و کلیدی میشود.
نکته کلیدی در توسعه فرهنگی ـ اجتماعی در حوزه هویت این است که سیاستهای هویتی نظام سیاسی نمیتواند بدون توجه به جریانها و گرایشهای فرهنگی ـ اجتماعی هویتی موجود در جامعه پایدار و موفق باشد.
با بهرهگیری آزادانه از بندیکت اندرسون، میتوان گفت هدف نهایی توسعه فرهنگی ـ اجتماعی در حوزه هویت یا به تعبیری سیاستهای هویتی نخبگان، تلاش برای ایجاد یک اجتماع تصوری در میان افراد یک جامعه است، به گونهای که آنها احساس کنند به یک تاریخ، سرزمین و فرهنگ مشترک تعلق دارند.
نظر شما