به گزارش خبرگزاری مهر، يكي از اساسي ترين تفاوت هاي شخصيتي ميان زنان و مردان نوع ارتباطي است كه با ديگران برقرار مي كنند و تعريفي است كه از اين روابط دارند. زن ها بيشتر از مردان خود را متناسب با ارتباطشان تعريف مي كنند و مي سنجند. جامعه شناسان دريافته اند كه زن ها در برابر حوادث ناخوشايند زندگي اطرافيان خيلي بيشتر از مردان تحت تاثير قرار مي گيرند و آسيب مي بينند. هنگامي كه دوست يا يكي از اقوام دچار بيماري مي شود و يا اينكه به دليلي تنش و استرس زيادي دارد، زن ها بيش از مردان غمگين و نسبت به او نگران مي شوند.
روانشناسان متوجه شده اند كه در مقايسه با مردان زن ها بيشتر ارتباطات خود را عاطفي مي پندارند و بيش از حد خود را درگير چنين روابطي مي كنند. چنين زناني مبناي عزت نفس و شايستگي خود را تعريف اطرافيان از آنها و كيفيت روابط عاطفي خود ارزيابي مي كنند و همين امر منجر مي شود همواره نسبت به هرگونه تغيير جزيي در روابط خود حساس و دائم دچار دغدغه و نگراني باشند. بنابراين چون اين زنان مي خواهند هميشه ديگران را راضي و خشنود نگه دارند، در مواردي تصميمات نادرستي مي گيرند و در انتخاب هاي خود اشتباه مي كنند و تحقيقات نشان داده كه تمايل به برقراري رابطه عاطفي و احساسي با ديگران زن ها را شديدا دچار فكر و خيال مزمن مي كند.
گاهي اوقات تصور مي شود دليل اصلي آسيب پذيري بيشتر زنان نسبت به موضوع فكر و خيال شديد در مقايسه با مردان به خاطر تفاوت هاي بيولوژيكي است. شايد زن ها فقط به اين دليل بيشتر از مردها دچار فكر و خيال شديد مي شوند كه عاطفي تر هستند و اين باور حتي در ميان پسر بچه ها و افراد بالغ و بزرگسال نيز كاملا جا افتاده است كه زنها عاطفي تر هستند. اين قضيه به لحاظ فرهنگي تا حدي صحت دارد و البته در خصوص برخي از حالات عاطفي و احساسي صدق مي كند.
روانشناسان طي تحقيقات خود دريافته اند كه نه تنها خود زن ها مي گويند بيش از مردان، احساساتي و دچار حالات هيجاني مي شوند، بلكه بررسي عيني و دقيق رفتارهاي خود زن ها و مردان هم، صرف نظر از گروه سني و محل زندگي به وضوح نشان مي دهد كه در مقايسه، زن ها بيشتر هيجاني مي شوند و احساسات خود را نمايان مي كنند.
آيا زن ها با اين هوشياري عاطفي و احساسي به دنيا مي آيند؟ بله امكان دارد! اما از همان اوايل كودكي دخترها طوري تربيت مي شوند كه بيشتر از پسرها به احساسات و عواطف خود توجه كنند. روانشناسان در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيده اند كه والدين در رفتار با دختران و پسران متفاوت عمل مي كنند. مثلا، آنها به احساس غم و اندوه و نگراني دخترانشان بيشتر توجه مي كنند و آنها را مورد حمايت قرار مي دهند،در حالي كه پسران خود را از حالات احساسي و رفتاري نهي مي كنند.
خيلي از نظريه ها معتقدند كه نهي كردن پسرها از ابراز احساسات منفي و ناخوشايند برايشان مضر است، چون بدين شكل پسرها ياد مي گيرند احساساتي همچون غم و ترس را در وجود خود نفي و سركوب كنند. شكي نيست كه اين قضيه تا حدي زيادي درست است.
اما به دلايل متعددي به اين باور مي توان رسيد كه توجه و دقت به خلق و خو هاي منفي و ناخوشايند دخترها كمك چنداني به آنها نمي كند. بعضي از والدين به طور افراطي ابراز حالاتي چون غم و نگراني را در دختران خود تقويت و تشديد مي كنند. براي مثال چنين والديني دخترخود را تشويق مي كنند تا درباره احساسات خود به راحتي صحبت كند و سعي مي كنند دلايل به وجود آمدن اين احساسات را موشكافي كنند. در حالي كه بايد به دخترخود كمك كنند با راهكارهايي مناسب، شرايط ناخوشايند و دشوار را تغيير بدهد يا حتي به صورت مناسب تري با قضيه كنار بيايد. به علاوه بعضي از والدين مدام و با آب و تاب درباره غم و اندوه و نگراني هاي خود صحبت مي كنند و به اين شكل حس ناتواني و نا اميدي شان را ابراز مي كنند و از آن مهمتر اينكه والدين بيشتر جلو دخترهاي خود چنين احساساتي را نمايان مي كنند. دخترها به سرعت و آشكارا چنين نكاتي را كسب مي كنند.
در نتيجه طي تحقيقاتي كه به عمل آمده است زن ها در مقايسه با مردان در برابر حالاتي مثل غم و ناراحتي قابل كنترل نيستند و كار چنداني هم برايشان نمي توان كرد و متاسفانه زماني كه به راحتي به عواطف و احساسات و افكار خود ميدان مي دهند طول نمي كشد كه جريان فكر و خيال شديد هم فعال مي شود و انسان هر چه بيشتر تصور كند كه عواطف و احساسات منفي قابل كنترل نيستند بيشتر دچار فكر و خيال شديد مي شويم.
نظر شما