پیام‌نما

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ‌اللَّهِ كَثِيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ‌اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ‌اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ * * * همانان که به ناحق از خانه‌هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، همانا صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می‌شود به شدت ویران می‌شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می‌دهند یاری می‌رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست‌ناپذیر است. * * كسى كاو دهد يارى كردگار / بود ياورش نيز پروردگار

۲۸ تیر ۱۳۸۴، ۱۴:۲۷

تحليل نتايج انتخابات در گفتگوي مشروح "مهر" با مدير مسوول روزنامه كيهان:

شريعتمداري: آراي اصولگرايان در دور اول شكسته و در دور دوم پيوند خورد / هاشمي در كانون قدرت باقي مي ماند چون با مردم پيوند دارد / دوران كارگزاران و مشاركت تمام شد / وقتي بوش از گنجي حرف مي زند يعني قدرت مانور آمريكا در برابر ايران به نازلترين سطح رسيده است

شريعتمداري: آراي اصولگرايان در دور اول شكسته و در دور دوم پيوند خورد / هاشمي در كانون قدرت باقي مي ماند چون با مردم پيوند دارد / دوران كارگزاران و مشاركت تمام شد / وقتي بوش از گنجي حرف مي زند يعني قدرت مانور آمريكا در برابر ايران به نازلترين سطح رسيده است

حسين شريعتمداري سالهاست در همان اتاق و پشت همان ميزي بر كيهان مديريت مي كند كه روزگاري "مصباح زاده، مبشري، ابراهيم يزدي، سيد محمد خاتمي و مهدي نصيري" بر آن تكيه زده بودند و هر يك در دوران خود يكي از بزرگ ترين و معتبر ترين روزنامه هاي ايران را اداره مي كردند.

با او در خصوص  انتخابات نهيمن دوره رياست جمهوري و پيامدها و عبرت هاي  آن گفت و گو كرديم و اگر چه موضوع بحث همچون زمان انجام آن پر حرارت بود. مدير مسوول كيهان گرچه "آرام" ، اما با "مزه مزه" كردن هر سخنش "محكم" حرف مي زد... بايد گفت انصافا شريعتمداري با خبرنگار جماعت خيلي هماهنگ است!

" تصويري از شهيد شاهچراغي ،  يك كتابخانه كوچك با كتاب هايي چون نهج البلاغه، چهل حديث، كشكول شيخ بهايي و ...، يك ميز نسبتا بزرگ با صندلي گردان،  نقشه ايران و جهان، يك كره جغرافيايي، تقديرنامه جشنواره مطبوعات، يك ساعت با آرم كيهان، كامپيوتر، فكس، پرينتر، تلويزيون و رسيور و ويدئو با سه كنترل كه به طور منظم روي ميز چيده شده بود، تابلويي كه بر روي آن جمله " يا قدس! انا قادمون"حك شده بود، يك برد بزرگ كه صفحه اول 5 شماره آخر كيهان، روي آن نصب شده بود؛ همه وسائل و اسبابي است كه توانستم موقع مصاحبه با "حسين شريعتمداري" مدير مسوول روزنامه كيهان در اتاق او ببينم ، بشمارم و يادداشت كنم!

 و اينك متن كامل گفتگوي خبرگزاري مهر بامدير مسوول روزنامه كيهان :

                                                                              ***

- آقاي شريعتمداري ! به نظر شما نقطه گسست و اضحملال تئوري" تحريم انتخابات " كه تصور مي شد از سوي برخي اقشار مردم مورد قبول واقع شود، از كجا شكل گرفت؟ و دليل شكست آن چه بود؟

شريعتمداري: بسم الله الرحمن الرحيم. تحريم بايد داراي يك عقبه قابل قبول و منطقي باشد. تحريم انتخابات هم از دو جهت صورت مي پذيرفت؛ يكي بيروني ها و بيگانگان و يكي نيز بخشي از يك جريان سياسي درون كشور. بخش بيروني تحريم كنندگان انتخابات، اپوزسيون خارج از كشور بود كه از طريق رسانه هاي ماهواره اي و شبكه هاي تلويزيوني خود انتخابات را تحريم مي كردند و علت كار آنها اين بود كه اساسا نظام جمهوري اسلامي را قبول نداشتند و بنابراين طبيعي است كساني كه يك نظام سياسي را قبول ندارند و در تقابل با آن هستند، نمي توانند سازوكارهاي نظام را بپذيرند . البته گروه اندك و كم شماري هستند و عمدتا مشغول درگيري هاي درون گروهي خودشان هستند و نه براي افكار عمومي داخل مرجع هستند و نه براي خودشان و نه حتي براي خارجي ها.

اساسا من فكر مي كنم راه اندازي تلويزيون هاي  ماهواره اي فارسي زبان، نه فقط به ضرر و زيان ما نيست، بلكه براي نظام مفيد هم هست. اگر چه منظورم اين نيست كه بايد به آنها اجازه داد كه به فعاليت هاي خود ادامه دهند، اما از يك منظر، اقدامات آنان كه به فرموده امام سجاد (ع) كه فرمودند الحمدلله الذي جعل عدونا من الحمقاء، به احمق ها شبيه هستند، و به مصداق "عدو" در آن ضرب المثل معروف "سبب خير" خواهد شد. 

- در داخل چه؟

شريعتمداري: اما در داخل، فقط بخشي از يك جريان مدعي اصلاحات زمزمه هاي تحريم را در ميان خودشان مطرح مي كردند، اما آنها نيز به دو دليل وارد اين فاز نشدند.  اول اين كه اساسا اين فاز را شكست خورده مي دانستند. آنها در آستانه مجلس هفتم رد صلاحيت شدند و در اعتراض به اين مساله تحصن كردند و ديدند اين اقدام بر خلاف توقعشان با بي اعتنايي مردم و دوستانشان  مواجه شد و حتي بعد از تحصن به صراحت گفتند كه اقدامشان غلط و نسجيده  بود. در حقيقت آنها يك بار "تحريم انتخابات" را تجربه كردند، اما نتيجه نگرفتند.

مردم، راي خود را موثر مي دانند و به همين دليل آن عده قليل كه فكر و زمزمه  تحريم را در گوشه ذهنشان داشتند، به اين نتيجه رسيدند كه تحريم، شكستي در ادامه شكست هاي قبلي است و مجبور شدند به خاطر اين ذهنيت مردم ، تحريم را كنار بگذارند.

 از طرف ديگر، آنها مي دانستند كه مردم به سرتوشت خويش اهميت مي دهند و به ساز وكار نظام براي تعيين سرنوشت خودشان باور دارند و مي دانند كه نهايتا تك تك آراي آنها در تعيين سرنوشتشان موثر است و در انتخابات تقلب نيست. البته من نمي گويم احيانا در يك حوزه تقلب نشده است، چرا كه اينها در انتخابات خيلي طبيعي و عادي است، اما اينكه سرنوشت انتخابات را كساني از قبل تعيين كنند، اين طور نيست و باور عمومي مردم هم بر اين استوار نيست.

ما شاهد بوده ايم كه مجريان انتخابات در يك دوره، از يك جناح بودند و رقيب آنها راي آورده و برعكس آن هم نشان مي دهد كه انتخابات با سلامت برگزار شده است. مردم، چنين نگاهي به انتخابات دارند و راي خود را موثر مي دانند و به همين دليل آن عده قليل كه فكر و زمزمه  تحريم را در گوشه ذهنشان داشتند، به اين نتيجه رسيدند كه تحريم شكستي در ادامه شكست هاي قبلي است و مجبور شدند به خاطر اين ذهنيت مردم ، تحريم را كنار بگذارند.

- آقاي شريتعمداري ! به اعتقاد شما شباهت ها و تفاوت هاي دوم خرداد با سوم تير چه بود؟

شريعتمداري: در دوم خرداد 76، راي مردم راي "آري" به جريان جديد و ترجمان راي منفي آنان "نه" به شرايط قبلي بود. يعني مردم در عين پذيرش كليت نظام ، شرايط قبلي را قبول نداشتند و به همين دليل راهكارهاي اصلاح وضع موجود را در چارچوب نظام جست وجو مي كردند. برخلاف تحليل آمريكايي ها، مردم به خاطر عدم رضايت از شرايط موجود، به جريان جديدي كه افق جديدي به آنها نشان داده بود، اقبال نشان دادند.

 
معتقدم به حق بايد آقاي خاتمي را از جريانات دوم خردادي متفاوت دانست ؛ چرا كه بارها ديده شد كه خاتمي خيز برداشت تا كاري انجام بدهد، اما اطرافيان وي و كساني كه قرار بود همراه او باشند، كارشكني كردند و حتي با بي نزاكتي طرح هايي مثل "عبور از خاتمي" را مطرح كردند.
مديرمسوول روزنامه كيهان
در سوم تير ماه 84 هم چنين اتفاقي افتاد؛ با اين تفاوت كه حالا مردم ديدند كه شعارهايي كه از سوي همان جريان جديد داده شد، تحقق نيافت و ملت احساس كرد كه اين جريان يا به وعده هاي خود عمل نكرد و يا توان عمل به اين وعده ها را ندارد و بعضا هم ديدند كه برخلاف آنچه كه وعده داده بودند، عمل كردند. البته من معتقدم به حق بايد آقاي خاتمي را از جريانات متفاوت دانست و در اينجا ايشان را از جريان مورد نظر جدا مي كنم ؛ چرا كه بارها ديده شد كه خاتمي خيز برداشت تا كاري انجام بدهد، اما اطرافيان وي و كساني كه قرار بود همراه او باشند، كارشكني كردند.

- مثلا؟

شريعتمداري: مثلا آقاي خاتمي طرح ساماندهي اقتصادي را تهيه و مجلس هم تصويب كرد و اين طرح از سوي بسياري از صاحب نظران مورد تاييد قرار گرفت، اما جرياني كه داعيه همسويي با ايشان را داشت، كارشكني كرد و همين جريان كار را به جايي رساند كه با بي نزاكتي ، آقاي خاتمي را به شاه سلطان حسين صفوي تشبيه كرد و طرح "عبور از خاتمي" را مطرح كردند.

نمونه ديگر آن مربوط مي شود به مقايسه آقاي خاتمي با گورباچف. وقتي در دانشگاه استانفورد آمريكا خانم " گيلدا لاپيلاس "  آقاي خاتمي را با گورباچف مقايسه كرد و خواستار جايگزيني گورباچف با يلتسين در ايران شد، همين روزنامه هاي به ظاهر طرفدار خاتمي به اين موضوع دامن زدند و خاتمي را گورباچفي مي دانستند كه بايد جاي خودش را به يلتسين بدهد.

من اين داعيه را قبول ندارم كه دوستان دوم خردادي در مقابل نا كارآمدي خودشان كارشكني جناح رقيب را مطرح مي كنند، بلكه آنها بايد به اين سووال روشن جواب بدهند كه در پي انجام چه كاري بودند كه موفق نشدند و در آن كارشكني شد. آنان اول بايد بگويند كه چه قصدي براي انجام چه كاري داشتند، بعد بگويند عده اي كارشكني كردند يا نه ؟

مثلا بخشي از برنامه هاي كاري كه دولت مي خواهد انجام دهد از طريق لايحه اي كه به مجلس ارسال مي شود پي گيري مي شود و  اگر مجلس اصلاحات كاري مي خواست انجام دهد از طريق طرح يا طرح هايي كه مي توانست تصويب كند پي گيري مي كرد، اما ما شاهد انجام هيچ يك از اين اقدامات نبوديم.

حتي نوعي برخوردهاي سخيف با مردم انجام شد. مثلا وقتي در ميان مدعيان اصلاحات سخن از وضع بد معيشت مردم به ميان  آمد، يكي از دست اندركاران اصلي اين جريان، مردم را به لشگر قابلمه به دستان تشبيه كرد و يا وقتي از صف ارزاق و مشكلات مردم سخن گفته شد، يكي از نمايندكان مجلس اصلاحات گفت اگر مرگ موش هم توزيع كنند، مردم در صف مي ايستند.

همه اينها باعث شد كه مردم احساس كردند در انتخابشان اشتباه كردند و فهميدند كه اصلاح طلبان به دنبال دغدغه ها آن نبودند. فهم اين مساله البته اصلا چيز پيچيده اي نيست و نياز به داشتن اطلاعات خاص هم ندارد. فقط كافي است كه به تجربه شوراي شهر اول و درگيري ها و تنش هاي دايمي و فرسايشي اعضاي آن كه باعث بر زمين ماندن كار مردم شد، توجه شود.

در سوم تير، مردم با ديد بازتري به ميدان آمدند. آنها تجربيات قبلي را با خودشان داشتند و اين بار در ميان كانديداهاي موجود، هم به سوابق نگاه كردند و هم به شعارها و هم ميزان صحت شعارها را با سوابق كانديداها ارزيابي كردند و من معتقدم كه به اين ترتيب بود كه مردم به احمدي نژاد اقبال پيدا كردند.

- يكي از مباحث مربوط به انتخابات رياست جمهوري كه برخي محافل مرتب به آن اشاره و اعتراض مي كنند، مساله "آراي سازماندهي شده" بود. نظر شما در اين خصوص چيست؟ آيا ما واقعا با آراي سازماندهي شده مواجه بوديم؟

شريعتمداري: آراي سازماندهي شده تعريف خاصي دارد و به آرايي گفته مي شود كه افراد به صورت متشكل و هماهنگ تحت تاثير يك جريان خاص ارائه مي دهند. آراي سازماندهي شده معمولا حزبي است؛ يعني افرادي كه عضو حزب هستند به فردي كه مركزيت حزب معين مي كند، راي مي دهند، اما اين انتخابات نشان داد كه احزاب هنوز در كشور ما جايگاه چنداني ندارند و اگر منظور از آراي سازماندهي شده همان آراي حزبي باشد، بايد گفت كه احزاب در اين مقطع شكست خوردند.

اما اگر منظور از آراي سازماندهي شده آرايي باشد كه مردم در ميان خودشان به صورت "تشكيلات  نانوشته" پيدا مي كنند، بله !اين بود. در اين دوره از انتخابات، نيروهاي متعهد و مذهبي و مومن و كساني كه به قول حضرت امام (ره) ولي نعمت هاي انقلاب بودند، خودشان را پيدا كردند، نگاه و نظرشان را در جامعه سينه به سينه منتقل و نبليغ كردند و از آنجا كه اين نظر با مباني انديشه آنها و خواسته هايشان سازگاري داشت، با استقبال جامعه هم مواجه شد. البته بايد تصريح كرد كه نقش صدا و سيما هم  در معرفي كانديداها از زبان خودشان بسيار موثر بود.

- در حاشيه  بحث مربوط به آراي سازماندهي شده، يك شائبه اي مطرح است كه مي گويند عده اي آقاي قاليباف را ترغيب به آمدن در عرصه انتخابات كردند يا براي ايشان چنين نقشي قائل شدند واصلاح طلبان را به اين وسيله گول زدند و بر اين اساس قاليباف سبيل و هدف گروه هاي رقيب جريان اصولگرا قرار گرفت و تخريب شد و همين مساله باعث شد كه آقاي احمدي نژاد در سايه و حاشيه امن قرار گيرد و بتواند با رشد صعودي در طول انتخابات و نهايتا جهش در روزهاي آخر، به مرحله دوم راه پيدا كند. با اين تحليل موافق هستيد؟

شريعتمداري: من فكر مي كنم كساني كه اين تحليل را مي كنند، به جاي اين كه صورت مساله را ببيند و بعد به حل آن بپردازند، اول مساله حل  شده را ديدند و بعد خواستند براي آن صورت سازي كنند. چنين چيزي نيست. در اين گونه مواقع بايد يك سازمان  مخفي و پنهان در پس معركه مشغول بوده و براي آمدن به ميدان كانال هاي ارتباطي با توده ها داشته باشد، اما ما چنين سازماندهي را نديديم و از آنجا كه نمي شود كانال هاي مذكور پنهاني باشند، اساسا چنين چيزي قابل قبول هم نيست.

 
واقعيت اين بود كه چند كانديداي اصولگرا در ميدان بودند و اصرار داشند كه به تفاهم و اجماع برسند، اما بنا به هرعلت به اتفاق نظر نرسيدند و آرايشان در دور اول شكسته شد و در مرحله دوم به هم پيوند خورد.
شريعتمداري
واقعيت اين بود كه چند كانديداي اصولگرا در ميدان بودند و اصرار داشند كه به تفاهم و اجماع برسند، اما بنا به هرعلت به اتفاق نظر نرسيدند و آرايشان در دور اول شكسته شد و در مرحله دوم به هم پيوند خورد. بخش مهمي از اين آراء هم  به دليل تبليغات خاصي بود كه رقيب نامزد اصولگرايان داشت و به صورتي نتيجه عكس داشت و بسياري از كساني كه در مرحله اول هم به كانديداهاي اصول گرا راي نداده بودند، در مرحله دوم به احمدي نژاد راي دادند. به نظرم اين شائبه نوعي پيچيده سازي موضوع و به جاي تحليل كردن تحليل ساختن است. 

- آينده حزب مشاركت را چطور ارزيابي مي كنيد؟ آيا آنها به سياست ائتلاف با مجمع روحانيون روي خواهند آورد يا همين جبهه دموكراسي خواهي را ادامه و گسترش خواهند داد؟

شريعتمداري: اساسا احزاب دولتي احزابي هستند كه حيات "گل سنگي" با دولت دارند. يعني بده بستان هايي با هم دارند و عقبه يك حزب دولتي، دولتي است كه برسر كار قرار دارد و وقتي دوران حاكميت آن دولت تمام مي شود، حزبي كه بر پايه آن دولت ساخته شده، عمرش تمام شده است. البته احزاب دولتي بعد از پايان كار دولت هم مي توانند به حيات خود ادامه دهند، اما نه مانند سابق ؛ چرا كه بسياري از رانت هاي قبلي و اهرم هاي فشار خود را از دست مي دهند و به سرلشگرهاي بي لشگر شبيه مي شوند.

واقعيت اين است كه حزب مشاركت، حزبي بود كه با بي توجهي مفرط مردم روبرو شد. البته بايد خودشان از مدت ها قبل اين را مي فهميدند؛ چرا كه در انتخابات شوراها و مجلس هفتم كه با همه امكانات وارد ميدان شدند، اين تجربه را داشتند و حتي خودشان مي گفتند كه دليل شكست ما در انتخابات شوراها اين بود كه "ياران ما به ميدان نيامدند" اما علت آن را كه بي اعتمادي يارانشان به آنها بود را هرگز نگفتند.

- آراي 4 ميليوني معين در انتخابات نهم را چقدر حزبي مي دانيد؟

شريعتمداري: اين كه اين آرا بتواند در قالب يك حزب جمع شود، مورد تصور نيست. اين چهار ميليون راي، راي حزبي نيست، بلكه به نظر من سليقه بخشي از مردم بود. من فكر مي كنم حزب مشاركت از مدت ها قبل تمام شده بود، ولي خوب بازهم لنگ لنگان به كار خود ادامه داد.

  
دوران احزاب دولت ساخته اي مثل مشاركت و كارگزاران تمام شده است. 
شريعتمداري

 

حزب كارگزاران هم ضمن اين كه بر دولت قبلي، يعني دولت سازندگي تكيه داشت، بعد از انتقال قدرت به دولت اصلاحات، باز هم به دولت جديد تكيه كرد وعناصر اصلي آن در دولت خاتمي پست هاي كليدي داشتند؛ مخصوصا در عرصه اقتصاد. اما به نظر من دوران كارگزاران هم تمام شده است.

 

- به نظر شما امكان بازسازي و احياي مجدد "حزب مشاركت" بيشتر است يا "حزب كارگزاران". يعني كدام شان عقبه قوي تري دارند؟ 

شريعتمداري: به نظر من كارگزاران قوي تر هستند. مشاركتي ها ساختار ابتدايي داشتند، اما كارگزاران هم به لحاظ تشكيلات و هم سابقه قوي تر هستند. ولي چون كانون قدرت شان از دولت است، طبعا با تمام شدن دوران قدرت، عمرشان تمام مي شود. اگر چه در صورت احيا قطعا با گذشته شان تفاوت خواهند داشت.

- در مورد انتخابات نهم، بعضي ها مي گويند كه هر كس كه در مرحله دوم رقيب آقاي هاشمي مي شد، حالا مي خواست احمدي نژاد باشد يا قاليباف و يا كروبي باشد يا معين راي مي آورد و در حقيقت به صرف رقابت با او مورد اقبال مردم واقع مي شد. آيا جنابعالي هم با اين حرف موافق هستيد؟

شريعتمداري: نه ! من اصلا با اين تحليل موافق نيستم.

ببينيد ! واقعيت اين است كه مردم براي خودشان ملاك ها و معيارهايي دارند كه هركس به آنها تكيه كند، مردم به آن شخص روي خواهند آورد. از جمله اين ملاك ها تكيه بر روحانيت است؛ يعني اگر مردم مي ديدند كانديداي رقيب آقاي هاشمي مخالف روحانيت است، قطعا به او راي نمي دادند. احمدي نژاد هم به هيچ وجه مخالف روحانيت نبود، بلكه عده اي زيادي از روحانيون از ايشان حمايت مي كردند. احمدي نژاد فرزند همين روحانيت است و هيچ پدري از موفقيت فرزندش ناراحت نمي شود. اساسا من اين قطب بندي را كاذب مي دانم.

- فكر مي كنيد آقاي هاشمي بعد از ناكامي در انتخابات، به نوعي در حال رفتن به حاشيه هستند؟

شريعتمداري: نه ! آقاي هاشمي يك شخصيت برجسته انقلاب است و از ابتدا هم در كانون قدرت بوده و از اين به بعد هم خواهد بود. البته پيوند مردم و روحانيت خيلي عميق تر از اين حرف ها است، اما فراز و نشيب هاي بسياري داشته است.

ورود آقاي هاشمي به صحنه درست نبود و ضعف اطرافيان ايشان نتيجه را به نفع رقيب رقم زد.

آقاي هاشمي با اين كه سياستمدار با تجربه اي است، تحليل منطبق با واقعيت از شرايط موجود نداشتند و البته ترجيح مي دهم اين ضعف را به برخي اطرافيان ايشان نسبت بدهم و بالاخره اين ضعف كه به خصوص در دور دوم شدت بيشتري داشت، نتيجه انتخابات را به نفع رقيب ايشان تغيير داد.

- اصولا به نظر شما ورود آقاي هاشمي به صحنه درست بود؟

شريعتمداري: به اعتقاد من نه!

ما در كيهان طي يك يادداشت اعلام كرده بوديم كه بهتر است ايشان در همان منصب رياست مجمع تشخيص مصحلت بمانند و عرصه را به جوانترها و نيروهاي جديد و تازه نفس واگذار كنند.

- يك بحث ديگر در مورد انتخابات اين بود كه در اين دوره، مردم به گروه هاي مرجع مثل مطبوعات، روشنفكران و حتي بخشي از روحانيت بي اعتماد شده اند. به نظر شما اين پذيرفتني است؟ اصولا آينده اين بي اعتمادي چه خواهد بود؟

شريعتمداري: گروه هاي مرجع بايد در همان زمينه اي كه با جايگاهشان تناسب دارد، مرجع باشند. مثلا يك پزشك ممكن است پزشك بسيار ورزيده و خوبي باشد و مردم هم به او احترام مي گذارند، اما فقط نظرات پزشكي او را قبول دارند. اگر اين پزشك در عرصه اي غير از تخصص خودش اظهار نظر كند و مورد بي توجهي مردم قرار بگيرد، به معناي نفي جايگاه علمي او نيست.

حضرت امام مردم را ملزم كردند كه در انتخابات فكر و تحقيق و بعد انتخاب كنند. در انتخابات اخير، عده اي از روحانيت از يك كانديدا و برخي ديگر از كانديداي ديگر حمايت كردند. مثلا جامعه مدرسين حوزه علميه قم سكوت كرد، اما جامعه روحانيت مبارز به طور مشروط از كانديدايي حمايت كرد. اين به اين معني نيست كه حمايت از آن كانديدا برخاسته از مباني مورد قبول و مشترك آن كانون باشد، چرا كه اگر چنين باشد، بايد نتيجه آن نيز يكي شود.

انتخاب گزينه در انتخابات، برعهده مردم است. اگر همه روحانيت از يك كانديدا حمايت مي كردند، مي شود گفت كه اين اجماع بر اساس يك مبناي خاص و يك محور ديني صورت گرفته است، اما چون اينگونه نبود و نشد، مشخص مي شود كه اين يك ديدگاه سليقه اي و سياسي بوده كاملا طبيعي بوده است كه خطرناك هم نيست.

- انتخابات نهم و حضور همه سليقه ها در اين عرصه مي تواند يك مدل موفق و الگوي سياسي مناسبي براي آينده نظام باشد يا خير؟

شريعتمداري: بله! قطعا اينگونه است.

- اصول گرايان پيروز انتخابات به نظر شما آيا همان  راست گرايان بودند؟

شريعتمداري: من اصولا به تقسيم بندي چپ و راست در جامعه خودمان اعتقاد ندارم ؛ همانطور كه محافظه كار و اصلاح طلب هم نداريم. اينها در دنيا تعاريف خاصي را دارند كه هيچ كدام در جامعه ما با واقعيت تطبيق ندارند.

مثلا در دنيا چپ ها يا راديكال ها همراهي با آمريكا را يك دشنام براي خودشان مي دانند و يا حمايت از بازار آزاد و آدام اسميتي را يك لكه ننگ مي دانند، اما در بخشي از چپ هاي ما مساله درست برعكس است!

- مدل كابينه آينده به نظر شما چگونه بايد باشد؟ يكدست يا اتئلافي؟ برخي معتقدند خوب است كه در كابينه آينده، رئيس جمهور منتخب از 4 كانديداي اصولگرا كه عصاره فضائل اصولگرايان بودند، مستقيما استفاده كند. نظر شما چيست؟

شريعتمداري: آن طور كه خود آقاي احمدي نژاد گفته است، بناي ايشان بر شايسته سالاري است. شايسته سالاري هم معيارهايي دارد؛ برخي از اين معيارها هم به يك جايگاهي كه شخص مي خواهد در آنجا قرار بگيرد، مربوط مي شود. شايسته سالاري حكم مي كند كه از ميان همه كساني كه در عرصه مديريت كشور هستند، چه كانديدا بوده اند و چه نبوده اند، افراد شايسته گزينش و مشغول خدمت شوند، اما يكدست بودن دولت بايد تعريف شود. بيشتر نقش رييس جمهور ايجاد هماهنگي بين اعضاي كابينه و سازمان هاي مربوط است. اعضاي كابينه بايد با رييس جمهور هماهنگ باشد و اگر يكدست بودن به اين معنا تلقي شود، چيز بسيار خوبي است.

-  به نظر مي رسد فشارهاي مربوط به فعاليت هاي اتمي روي ايران به نوعي به بن بست رسيده است. يعني دنيا فهميده و آژانس بين المللي انرژي اتمي هم از نظر فني به اين نتيجه رسيده است كه ايران به دنبال سلاح هسته اي نيست و ظاهرا بر همين اساس محور جديد غرب براي فشار به ايران "بحث حقوق بشر" و آنچه كه اخيرا مطرح شده يعني وضعيت آقاي گنجي مي باشد. به نظر شما بهترين تدبير براي جلوگيري از اين فشارهاي آينده چيست؟

شريعتمداري: آمريكايي ها به دنبال بهانه هستند. واقعيت اين است كه آنها انكار نمي كنند كه براندازي جمهوري اسلامي از جمله اهداف استراتژيك شان است كه با تغيير دولت ها هم كنار گذاشته نمي شود. درگيري ما با آمريكا وقتي تمام مي شود كه يكي از طرفين دست از ماهيت خودشان بردارند؛ يا خداي ناكرده ما از اسلام دست برداريم يا آنها خوي استكباري خود را كنار بگذارند. در حقيقت ميدان درگيري دائما در حال تغيير است، اما اصل درگيري سر جاي خودش باقي است.

درگيري ما با آمريكا وقتي تمام مي شود كه يكي از طرفين دست از ماهيت خودشان بردارند. در حقيقت ميدان درگيري دائما در حال تغيير است. آمريكايي ها هيچ وقت ديدگاه هايشان را سوار منطق نمي كنند، بلكه سوار بمب هاي ده تني و كروز مي كنند.

آمريكايي ها هيچ وقت ديدگاه هايشان را سوار منطق نمي كنند، بلكه سوار بمب هاي ده تني و كروز مي كنند. ما موظف نيستيم  منطق خودمان را براي آمريكايي ها ارايه دهيم بلكه بايد دنيا را با منطق خود آشنا كنيم. چون آمريكايي ها در حالي كه خواب نيستند، خودشان را به خواب غفلت زده اند. در چنين فضايي ما بايد اعمال قدرت كنيم و با قدرت هم در برابر سرمداران كاخ سفيد بايستيم و از آنجا كه اهل منطق نيستند، با زبان خودشان كه "زور"است، با آنها حرف بزنيم.

الان وضعيت طوري است كه چهره  آمريكا به خاطر جناياتش در ابوغريب و گوانتانامو و ديگر نقاط اين كره خاكي بيش از هر زمان ديگري منفورتر است. الان بحثي هم كه روي گنجي مي كنند، نشان از اين دارد كه سطح مانور آنان خيلي پايين آمده و خيلي سطحي برخورد مي كنند. اين كه آمريكايي ها تا اين حد پايين آيند، به معناي آن است كه ديگر چيزي ندارند و نشان دهنده پايين ترين سطح حضور و ورودشان در ايران است.

من معتقدم كه همه چيز، از جمله مساله اكبر گنجي بايد تابع قانون باشد. آزادي بدون قانون معني نمي دهد و هركجا كه قانون شكني شده، بايد با آن برخورد شود.

_ با تشكر از شما كه در اين گفت و گو شركت كرديد.

کد خبر 207628

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha