پیام‌نما

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ‌اللَّهِ كَثِيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ‌اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ‌اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ * * * همانان که به ناحق از خانه‌هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، همانا صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می‌شود به شدت ویران می‌شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می‌دهند یاری می‌رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست‌ناپذیر است. * * كسى كاو دهد يارى كردگار / بود ياورش نيز پروردگار

۹ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۵۹

جایگاه فضیلت تفكر و تعقل در زندگی/ چند روایت جالب درباره تدبر و عاقبت اندیشی

جایگاه فضیلت تفكر و تعقل در زندگی/ چند روایت جالب درباره تدبر و عاقبت اندیشی

پیامبر اسلام (ص) می فرماید نگراني من بر امتم از ناحيه فقر نيست، فقر دردي است كه علاجش دشوار نيست، نگراني من از ناحيه سوء تدبير و قلت ميزان منطق و استدلال است.

به گزارش خبرگزاری مهر، انسان براي اينكه از چنگال شهوات تباه كننده عقل و ايمان نجات پيدا كند، راهي جز تقويت جانب نيروي عقل ندارد. يكي از راههاي تقويت اين نيرو اين است كه كاري كند تعقل و تفكر در كارها برايش به صورت يك عادت در آيد.

روایت شده شخصي آمد خدمت رسول اكرم(ص)عرض كرد نصيحتي به من بفرماييد، فرمود آيا اگر تو را نصيحتي بكنم عمل خواهي كرد؟ آن مرد در جواب گفت بلي، و تا سه مرتبه اين سوال و جواب بين رسول اكرم(ص) و آن مرد رد و بدل شد و در هر مرتبه از رسول خدا به او مي فرمود: آيا اگر دستوري بدهم عمل خواهي كرد؟ و او در جواب مي گفت: بلي عمل خواهم كرد. پس از تعهد موكدي كه رسول خدا از آن مرد گرفت، به او فرمود: هر گاه تصميم كاري را گرفتي اول تدبر و تفكر كن و عاقبت و نتيجه آن را ببين، اگر رشد و هدايت است آن را تعقيب كن و اگر شر و ضلالت است از آن دوري كن.

از طرز تعهد گرفتن رسول اكرم(ص) از آن مرد معلوم مي شود كه براي اين جمله، فوق العاده اهميت قائل بوده؛ مي خواهد به ما بفهماند كه بايد عادت به فكر و تدبر داشته باشيم و در هيچ كاري پيش از آنكه كاملا آن را زيرو رو كنيم و نتايج و عواقب آن را بسنجيم وارد نشويم.

انسان بايد از منطق پيروي كند نه از احساسات. انسان در كاري كه از روي منطق صورت مي گيرد حساب و پيش بيني هاي لازم را كرده، نور افكن عقل و انديشه خود را به اطراف انداخته و جوانب و اطراف كار را تحت نظر گرفته است. ولي در كاري كه از روي احساسات صورت مي گيرد نقشه و حساب و دورانديشي در كار نيست، صرفا روح بشر از راهي داغ شده و هيجاني پديد آمده و انسان براي آنكه هيجان روحي خود را تسكين دهد به عملي مبادرت مي ورزد و به واسطه غبارو تيرگي كه از تهيج احساسات پيدا مي شود مجال دور انديشي و توجه به عواقب و نتايج كاراز انسان سلب مي شود.

بر همه افراد بشركم و بيش هم منطق حكومت مي كند و هم احساسات. يك جمله كه انسان در حضور جمعي ادا مي كند يا يك عملي كه در اجتماع انجام مي دهد،از يك طرف وابسته به يك سلسله احساسات و عواطف و هيجانات دروني است و از طرف ديگر كم و بيش در اطرافش دقت و فكر شده وابسته به منطق و تعقل است.ولي برخي مردم بيشتر اهل منطق اند و بعضي مردم بيشتر اهل احساسات.جامعه شناسان مي گويند اين اختلاف در ميان ملت ها نيز ديده مي شود، بعضي از ملل به منطق نزديكترند و بعضي به احساسات.

انسان در طفوليت و كودكي سراسر احساس است و به همين جهت است كه طفلي را زود مي شود در جرياني وارد كرد و احساساتش را استخدام كرد و به نفع خود در مجرايي به كار انداخت، اما هر اندازه كه از سنين عمرمي گذرد و تجربه زيادتر مي شود، منطق در وجود انسان قوت مي گيرد.

البته تنها مرور زمان و گذشتن عمر كافي نيست كه انسان را مرد منطق و تعقل كند. اين فضيلت اخلاقي نيز مانند همه فضايل ديگر اخلاقي تمرين و ممارست و مجاهدت لازم دارد. اولا اندوخته علمي و سرمايه فكري لازم است، ثانيا انسان بايد مدتي با زحمت خود را وادار كند كه در پيشامدها و تصميم ها زياد فكر كند و تا عواقب و نتايج كاري را كاملا نسنجد به هيجانات دروني خود ترتيب اثرندهد.

روایت ديگري از پیامبر (ص) آمده كه مشتمل بر داستاني است و عملا در آن داستان فرق بين پيروي از منطق و پيروي از احساسات ديده مي شود؛مردي از اعراب نزد پیامبر آمد و از او نصيحتي خواست. رسول اكرم در جواب او يك جمله كوتاه فرمود و آن اينكه؛ "لا تعصب" يعني خشم نگير، و آن مرد هم به همين مقدارقناعت كرد و به قبيله خود برگشت.تصادفا وقتي رسيد كه در اثرحادثه اي بين قبيله او و يك قبيله ديگر نزاع رخ داده بود و دو طرف صف آرايي كرده و آماده حمله به يكديگر بودند. آن مرد روي خوي و عادت قديم و تعصب قومي تهييج شد و براي حمايت از قوم خود سلاح به دست گرفت و در صف قوم خود ايستاد.در همين حال گفتار پیامبر (ص) به يادش آمد كه نبايد خشم و غضب را در خود راه بدهد.خشم خود را فرو خورد و به انديشه فرو رفت. تكاني خورد و منطقش بيدار شد، با خود فكر كرد چرا بي جهت بايد دو دسته از افراد بشر به روي يكديگر شمشير بكشند؟ خود را به صف دشمن نزديك كرد و حاضر شد آنچه آنها به عنوان ديه و غرامت مي خواهند از مال خود بدهد. آنها نيز كه چنين فتوت و مردانگي از او ديدند،از دعاوي خود چشم پوشيدند.غائله ختم شد وآتشي كه از غليان احساسات افروخته شده بود،با آب عقل و منطق خاموش شد.

کد خبر 2086658

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • حسنی ۱۵:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۸/۱۵
      0 1
      خوب
    • اوا محمودیان ۱۶:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۹/۲۷
      0 1
      خیییلی باعشق وزیبا بود دست شماها درد نکند وخیلی ازتون ممنون