پیام‌نما

إِنَّ‌اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَىٰ وَ يَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * * * به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی می‌کند. شما را اندرز می‌دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان‌های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.] * * * حق به داد و دهش دهد فرمان / نيز انفاق بهر نزديكان

۳۰ تیر ۱۳۸۴، ۱۳:۳۹

معضلات و مشكلات ايثارگران در آيينه رسانه‌ها(7)

بنياد؛ پدري كه حق و حقوق بچه‌هايش را نمي‌شناسد!

بنياد؛ پدري كه حق و حقوق بچه‌هايش را نمي‌شناسد!

با تمام اينها تبليغات بنياد بسيار خوب است و بعضي‌ها در جامعه فكر مي‌كنندكه هر چه خدمات در مملكت هست به ما مي‌دهند! آيا شركت نفت و يا ديگر شركت‌ها و ادارات كه اين همه خدمات درماني، رفاهي و تفريحي براي كارمندان خود دارند كسي از آنها طلبكار است؟ در جايي كه بنياد هيچ كدام از اين امكانات را ندارد، اما آن قدر تبليغ مي كند كه همه گمان مي كنند چه خبر است!

به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر در ادامه انتشار مجموعه اخبار «معضلات و مشكلات ايثارگران در آيينه رسانه‌ها» اين‌بار مطلبي از روزنامه قدس  منتشر مي‌شود . اين روزنامه در صفحه عشقستان خود مورخ نهم تيرماه سال جاري گفتگويي با دكتر موسي ميرشكار، پزشك متخصص پوست و جانباز 70درصد قطع نخاعي را با عنوان : «بنياد؛ پدري كه حق و حقوق بچه هايش را نمي شناسد!» منتشر كرد . متن اين گفتگو به شرح ذيل است:

دكتر ميرشكار به روايت خودش

زماني كه به جبهه رفتم 16 سال داشتم. هدف از رفتن به جبهه جدايي از درس نبود و علاقه براي رفتن به جبهه نيز نشانه بي علاقگي به تحصيلات نبود.براي رفتن به جبهه آنقدر علاقه و شوق زياد بود كه حتي انسان حاضر به ترك تحصيل هم مي شد. من از وقتي كه در كلاس سوم راهنمايي بودم با ترفندهاي گوناگوني سعي مي كردم به جهبه بروم اما چون كوچك بودم، هم خانواده ام و هم مركز اعزام نيرو با رفتن من به جبهه مخالفت مي كردند تا بالاخره در 16 سالگي و در سال 65 به جبهه اعزام شدم.

چهار ماه بيشتر در جبهه نبودم كه در تيرماه سال 65 در عمليات "كربلاي يك" و در آزادسازي بستان در مهران زخمي شدم. يك سال در بيمارستان بستري بودم. آسيبي كه به من وارد شده بود شديد بود. بعد از آن يك سال هم در منزل بستري بودم و توانايي حضور مجدد در كلاس را نداشتم. بنابراين در منزل درس خواندم و ديپلم گرفتم و در سال 68 موفق شدم در كنكور قبول شوم.

* آقاي دكتر ، به نظر شما به هر آرزويي با همت مي توان رسيد؟

- شما از سوالهاي سخت، سخت شروع كرديد! به هر مرادي با همت مي توان رسيد ولي بايد ديد اين مراد و آرزو چگونه مرادي است. بعضي آرزوها همت زياد مي طلبند.

* شما فقط 16 سال داشتيد كه براي جنگ با دشمن عازم جبهه شديد، شد كه احساس ترس كنيد؟

- نه! در مهران نگهباني شب تقريبا چهار ساعت و نيم بود . هر شب هم نگهباني داشتم. خيلي سخت بود . ما روي تپه اي بوديم كه اطراف ما دشت وسيعي بود و هر آن امكان داشت كه دشمن ما را دور بزند. نگران حفاظت از منطقه و سنگرها مي شدم، اما هيچ وقت نترسيدم.

* تا حالا فكر كرده ايد چه عاملي باعث مي شد كه نترسيد؟

- براي خود من هم سوال بود. گمان مي كنم شايد اسلحه داشتيم، بعد با خود مي گويم عراقي ها هم اسلحه داشتند پس چرا مي ترسيدند آن هم با تمام گردن كلفتي و قدرت و وفور امكانات!گمان مي كنم چون ما با عقيده مي جنگيديم و آنها نه. و همين عقيده مانع ترس بود و شجاعت عجيبي به انسان مي داد كه باور نكردني بود.

* شرايط جانبازي را مي توانيد تحمل كنيد؟

- به كار بردن اصطلاح تحمل براي اين حالت صحيح نيست. چون اين حالت، حالتي است مثل حالتهاي ديگر و شايد توفيقي است براي ما و تحمل لازم ندارد. اگر مشكلي و يا سختي اي هست توفيقي است كه نصيب ما شده است.

* مردم از يك جانباز چه انتظاري دارند؟

مسووليت آدم سنگين تر است. مردم، همسايه ها ، دوست و آشنا انتظار ديگري از ما دارند (از لحاظ مسووليت پذيري، رعايت حدود و موازين). آنها انتظار مشاهده خطا از جانب ما را ندارند و مي خواهند كه هر عمل و حرفي از ما مي بينند و مي شنوند درست باشد. به هر حال در يك شرايط خاص به سر مي بريم.

 

مردم گاهي ما را در حرم مي بينند و مي گويند: "خدا شفات بده" يا يك وقتي تلويزيون خبر علمي پخش مي كند درباره درمان بيماران قطع نخاعي، بعد بلافاصله بعضي ها به ما زنگ مي زنند كه شنيدي اخبار چه گفت؟ انگار ما منتظر لحظه شفا هستيم. اما ما منتظر نيستيم و جانبازي را توفيقي از جانب خدا مي دانيم.

* آقاي دكتر، تا حالا خودتان رفته ايد در صف نان بايستيد و نان بگيريد؟

- بلكه، من نان هم مي گيرم.

* آيا مردم به شما تعارف مي كنند جلو برويد و زودتر نان بگيريد؟

- دوست ندارم مردم اين كار را بكنند.

* رابطه شما با مريض هايتان چطور است؟

- بايد از مريض ها بپرسيد. عقيده ندارم كه مريض را فقط بايد ويزيت كرد بلكه با مريضهايم درباره مسايل مختلف صحبت مي كنم.

* در كارهاي خانه هم كمك مي كنيد؟

- بعضي كارها را انجام مي دهم. مخصوصا وقتي خانم شيفت داشته باشند يك سري دستوراتي را مي دهند كه معمولا اجرا مي كنم.

* پس غذا هم مي پزيد؟

- اگر به اختيار خودم باشد علاقه اي ندارم، اما دستور را اجرا مي كنم آبگوشت هم خوب ياد گرفته ام بپزم.

* خانم شما هم پزشك هستند؟

- نخير، ايشان ليسانس پرستاري دارند و مشغول كار هستند.

* آقاي دكتر، چرا تخصص پوست را انتخاب كرديد؟

- به هر حال سعي كردم رشته اي را انتخاب كنم كه كمي جمع و جورتر باشد و نياز به اورژانس و كشيك نداشته باشد، شايد به خاطر راحتي اش.

* غير از كتابهاي پزشكي، به چه كتابهايي علاقه منديد؟

- به ادبيات و تاريخ خيلي علاقه دارم. شعر هم زياد مي خوانم.

* لحظاتي كه در كنار ديگر جانبازان هستيد چه احساسي داريد؟

- يك اصطلاحي هست كه مي گويد "رفيق گرمابه و گلستان" يا به قول سهراب سپهري "دوستاني بهتر از آب روان" دوستان خوبي دارم كه گاهي خانم به شوخي مي گويد دوستانت تو را لوس كرده اند و خيلي تحويلت مي گيرند.

* بعضي از اين دوستان (جانبازان) وقتي صحبت مي كنند دلشان خيلي پر است، شما چطور؟

-شرايط جامعه طوري است كه مشكلات براي همه وجود دارد و خواه ناخواه انسان بايد به يك نحوي با اين مشكلات برخورد كند. پس من بايد براي مشكلات عموم مردم غصه بخورم نه تنها خودم. به هر حال من معتقدم مشكلات از هر نوع را بايد پشت سر گذاشت. من در درمانگاه خيريه اي مريضي مي ديدم كه حتي 500 تومان قدرت خريد دارو را نداشت . پس در مورد خودم نبايد مشكلي را احساس كنم. البته نه اين كه من مشكلات اقتصادي ندارم . پس بيشتر بايد براي ديگران نگران بود.

*اگر قرار باشد دوستان جانباز خودتان را نصيحت كنيد (وقتي غمگين هستند) به آنها چه مي گوييد؟

- هر حرفي نياز به دليل و استناد دارد. بايد حرف يا نصيحت را طوري زد و در زماني گفت كه فرد مقابل پذيراي آن باشد.

 

در بنياد يك مقدار بي نظمي ، يك مقدار سهل انگاري و عدم مسووليت پذيري و يك مقدار هم ندانم كاري وجود دارد و هماهنگي هاي لازم ديده نمي شود. در واقع بنياد مانند پدري است كه حق و حقوق بچه هايش را نمي شناسد. يك جايي خرج مي كند كه لازم نيست و برعكس. سري هم به بچه هايش نمي زند.

* اگر كسي از جبهه و جنگ و رزمنده ها در حضور شما انتقاد كند، چه مي كنيد؟

- دفاع مي كنم، دفاع. اگر كسي ناآگاهانه صحبت كند ، او را آگاه مي كنم. و اگر ديده باشد و صحبت نادرست كند، ارزشها را به او يادآوري مي كنم.

* به نظر شما براي شناساندن دفاع مقدس چه كارهايي بايد انجام داد؟

- متاسفانه در اين زمينه كم كاري شده فيلمهاي تلويزيوني كه تحريف كامل است و اصلا مورد قبول نيست . يكي اصلا جنگ را نشناخته، مي آيد و فيلمي مي سازد كه براي آنها كه جنگ را از نزديك ديده اند و مي شناسند قابل قبول نيست و  يا زندگي جانبازان را طوري نشان مي دهد كه گوشه انزوايي براي خود درست كرده و در خلوت خود حتي حاضر نيست روانپزشك را قبول كند.

 در ميان اين همه جانباز به تعداد انگشتان دست هم شايد چنين كساني نباشند و اينها همه تصورات غلطي است از يك جانباز . به عقيده من كار اصلي شناساندن چهره واقعي دفاع مقدس به كساني است كه مي خواهند آن را به ديگران بشناساند.

* چقدر ايران را دوست داريد؟

- خيلي زياد ، آن قدر كه هيچ وقت حاضر نيستم نه كشورم و نه مردم كشورم را با يك كشور حتي غربي مقايسه كنم.

* جانباز شدن در راه عقيده و اين كشور چه مزه اي دارد؟

- مردم گاهي ما را در حرم مي بينند و مي گويند: "خدا شفات بده" يا يك وقتي تلويزيون خبر علمي پخش مي كند درباره درمان بيماران قطع نخاعي، بعد بلافاصله بعضي ها به ما زنگ مي زنند كه شنيدي اخبار چه گفت؟ انگار ما منتظر لحظه شفا هستيم. اما ما منتظر نيستيم و جانبازي را توفيقي از جانب خدا مي دانيم.

* دوست داريد مردم شما را چگونه دعا كنند؟

- براي عاقبت بخيريمان، اصلاح شخصيت و ...

* از سروده هايي كه در زمان جنگ خوانده شد به كدام علاقه بيشتري داريد؟

- آن سرود آقاي كويتي پور كه مي خواند :" محمد نبودي ببيني..." و بسياري از كارهاي آقاي آهنگران.

* دوست داريد زمان برگردد به آن روزي كه شما رفتيد جبهه؟

- دوست دارم. خيلي دوست دارم.

* هيچ وقت در دل نمي گوييد كاش اين اتفاق برايم نمي افتاد؟

- اين اتفاق لطف خداست. توفيقي است كه خدا به من داده است.

* ورزش هم مي كنيد؟

- بله، نرمشهاي معمولي و فيزيوتراپي ، به علت مشكلات جسمي كه دارم، مهره هاي كمرم فيكس شده و انعطاف ندارد. براي همين زود تعادلم به هم مي خورد و در ورزشهاي قهرماني نمي توانم شركت كنم.

* شما حتما درد هم زياد داريد؟

- بله، درد زياد دارم، ولي الحمدالله با درد كنار آمده ام.

* بهترين خاطره شما از جبهه و جنگ؟

با تمام اينها تبليغات بنياد بسيار خوب است و بعضي ها در جامعه فكر مي كنندكه هر چه خدمات در مملكت هست به ما مي دهند! آيا شركت نفت و يا ديگر شركت ها و ادارات كه اين همه خدمات درماني، رفاهي و تفريحي براي كارمندان خود دارند كسي از آنها طلبكار است؟ در جايي كه بنياد هيچ كدام از اين امكانات را ندارد، اما آن قدر تبليغ مي كند كه همه گمان مي كنند چه خبر است!

- من همه اش چهار ماه در جبهه بودم و چندان خاطرات زيادي در ذهن ندارم. در آزاد سازي مهران من در گروهي بودم كه بايد در مرحله سوم حمله مي كرديم، اما آنقدر بچه ها شجاعانه پيش رفتند كه در همان مرحله اول از مهران هم گذشتند و اين خيلي شيرين بود. سربازان دشمن تمام امكانات را داشتند. قمقمه شان پر از يخ بود، كوله پشتي شان ابر داشت كه اذيت نشوند، اسلحه ، مهمات ، تداركات قوي و ... آن وقت با كوله هاي سنگين كه پر از مهمات فردي و كتاب و ... بود مجبور بوديم كيلومترها برويم. يادم مي آيد گاهي براي اين كه ستون پنجم و ماهواره هاي آمريكايي از حملات ما بويي نبرند ما را با كمپرسي به خط اول مي رساندند. فكر كنيد ما با 15 تا 20 كيلو بار بايد مي پريديم تو كمپرسي. من آنقدر سنگين مي شدم كه وقتي مي پريدم فكر مي كردم انگار تا چند متر در زمين فرو مي روم. عراقي ها همه نوع امكانات داشتند آنقدر خورده بودند كه گردن كلفت شده بودند و قوي، آن وقت در مقابل بچه بسيجي هاي 16 - 15 ساله و يا حتي پيرمردهاي كشاورز و جنگ نديده نتوانستند پيروز شوند و همه اين پيروزيها در سايه دفاع با عقيده و هدف بود.

* آقاي دكتر، آيا بنياد توانسته است براي جانبازان خدمات لازم را انجام دهد؟ در ارتباط با خانواده ها چگونه عمل كرده است و ديدگاه شما نسبت به اين عملكردها چيست؟

- بنياد موسسه اي است كه تامين كننده حقوق ماست. اصلا براي همين بوجود آمده است . بعضي خدمات را داده اند، ما در زندگي نيازمنديهاي ويژه داريم. ما وقتي مسافرت مي كنيم به اسكان ويزه نياز داريم. در خيابان ، براي رفتن به ادارات و ... به امكانات خاصي نياز داريم.

در بنياد يك مقدار بي نظمي ، يك مقدار سهل انگاري و عدم مسووليت پذيري و يك مقدار هم ندانم كاري وجود دارد و هماهنگي هاي لازم ديده نمي شود. در واقع بنياد مانند پدري است كه حق و حقوق بچه هايش را نمي شناسد. يك جايي خرج مي كند كه لازم نيست و برعكس. سري هم به بچه هايش نمي زند.

با تمام اينها تبليغات بنياد بسيار خوب است و بعضي ها در جامعه فكر مي كنندكه هر چه خدمات در مملكت هست به ما مي دهند! آيا شركت نفت و يا ديگر شركت ها و ادارات كه اين همه خدمات درماني، رفاهي و تفريحي براي كارمندان خود دارند كسي از آنها طلبكار است؟ در جايي كه بنياد هيچ كدام از اين امكانات را ندارد، اما آن قدر تبليغ مي كند كه همه گمان مي كنند چه خبر است! در نتيجه هم بنياد بر سر ما منت مي گذارد و هم بعضي مردم. بنياد بايد بداند كه هيچ كدام از رزمندگان با اين فكر جانباز نشده اند كه حقوق بگير بنياد باشند و اين را بايد بداند كه اين تشكيلات بوجود آمده كه پاسخگوي نيازهاي جانبازان باشد. به هر حال جانبازان به امكانات ويژه اي نياز دارند تا زندگي كنند.

يك بار كه آقاي دهقان به مشهد تشريف آورده بودند به منزل ما آمدند، مشكلات را گفتيم. البته مشكلاتي را كه جنبه عمومي داشت . اما هيچ نتيجه اي تا حالا حاصل نشده است. من پيشنهاد مي كنم كه آشفتگي هاي بنياد را دريابند و افرا د تحت پوشش سازمان خود را سر و سامان بدهند.

* بعضي جانبازان به ما مي گفتند كه اگر كار كنند بنياد حقوق اشتغال آنها را قطع مي كند. شما كه پزشك هستيد هيچ حقوقي از بنياد دريافت نمي كنيد؟

- در بسياري از كشورهاي جهان اگر شركتي يا اداره اي يك معلول را استخدام كند در ماليات آن شركت تخفيف داد مي شود ضمن اين كه فرد معلول از امكانات ويژه اي هم برخوردار است. در كشور ما اگر جانبازي بخواهد كار كند حالا اگر حقوقي هم كه مي گيرد ناچيز باشد ، بنياد قسمت زيادي از حقوق او را كم مي كند و او مجبور به ترك كار مي شود تا حقوقش از بنياد قطع نشود. اين سياست غلط است. اگر يك جانباز كار كند به سلامتي و بازيافتن روحيه اش نزديكتر مي شود، خموده و مريض نمي شود در نتيجه از هزينه هاي درمان او كم مي شود و مي تواند با سلامتي كه از كار و ورزش به دست مي آورد كارهايش را خود انجام دهد.

* با رييس بنياد شهيد و امور ايثارگران چه حرفي داريد؟

- يك بار كه آقاي دهقان به مشهد تشريف آورده بودند به منزل ما آمدند، مشكلات را گفتيم. البته مشكلاتي را كه جنبه عمومي داشت . اما هيچ نتيجه اي تا حالا حاصل نشده است. من پيشنهاد مي كنم كه آشفتگي هاي بنياد را دريابند و افرا د تحت پوشش سازمان خود را سر و سامان بدهند. بنياد بايد نظارت كامل و كافي بر خانواده ها داشته باشد، به آنها سر بزنند، نيازمندي هايشان را از نزديك ببينند و به جاي اين كه پشت ميز بنشينند تا جانبازان و خانواده ها با سختي بسيار به آنان مراجعه كنند آنان بروند و به جانبازان سر بزنند. بدين ترتيب، هم يك چنين اداره عريض و طويلي درست نمي شود و هم محترمانه تر و محبت آميز تر است و هم افرادي كه در بنياد كار مي كنند كارشان آسان تر مي شود. ما بيشتر از تعداد جانبازان در هر شهري كارمند بنياد جانبازان داريم! به هر حال يك ارتباط محبت آميز هميشه حلال همه مشكلات است . تقاضاي ديگر من هم از آقاي دهقان آن بود كه در روز پرستار يك تشكر خشك و خالي هم از همسران جانباز بشود كه آن هم عملي نشد در حالي كه هزينه اي هم نداشت.

کد خبر 208776

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha