
خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : شاعران و سخنوران فرهنگ و ادب ، همواره در صف اول " ستايش مادر " و تبيين جايگاه معنوي او ايستاده اند كه در اين زمينه ، مصاديق قابل توجهي در ادبيات كهن ما وجود دارد ، شعر و شاعر امروز نيز در اين حوزه ادبي كه با پس زمينه هاي ايدئولوژيكي توام است ، قلم مي زند و محصول تفكر و توصيف خود را بر كاغذ مي آورد :
كسي كه بنده خوب خداست ، مادر من
همان كه كودكي ام را پر از تبسم كرد
و با زبان دلم ، با دلم تكلم كرد ...
همان كه با من از آئينه ها سخن مي گفت
و دردهاي دلش را براي من مي گفت
همان كه جز غم و دلواپسي نمي دانست
همان كه بيكسي اش را كسي نمي دانست ...
همان كه ظهر به " نان كلوچه " عادت داشت
به حرف هاي دلش ، ذهن كوچه عادت داشت
دل خزانزده اش ، باغ آشنايي بود
شبيه آينه ، دلبند روشنايي بود ...
***
هنوز باغ ترنم شكفته در چشمت !
و يك بهار تبسم ، نهفته در چشمت !
بهار ، با تو صميمي تر است ، مي دانم
صداقت تو قديمي تر است ، مي دانم
نجابت است كه از چهره تو مي بارد
و دست توست كه در باغ ، پونه مي كارد
تويي كه روي لبت ، كوچه باغ لبخند است
و حرف هاي تو مضمون سبز پيوند است
و چشمهات ، پر از حس خيس باران است
و در نگاه تو رنگين كمان احسان است
تو رمز و راز مرا ، هر چه هست ، مي فهمي
تو حس آينه را در شكست ، مي فهمي
منم كه وسعت درد تو را نفهميدم !
و راز غربت چشم تو را نپرسيدم !
چگونه از تو بگويم ؟ غمي نهان دارم !
كه در سرودن تو ، لكنت زبان دارم !
* حميد هنرجو
نظر شما