"فردگرایی" در نگرش اسلامي مذموم است، زيرا همه خلائق مظاهر اسماء الهي هستند و از ذات احديت سرچشمه گرفته اند. پس ازسير در قوس نزول و پذيرش كثرت، در يك قوس صعودي به گونه اي جمعي به سوي عالم وحدت الهي در حركت هستند و لذا آداب مذهبي اسلام به صورتي جمعي اجرا مي شود و هر انساني كه تحت اسمي از اسماء الهي است تنها در صورت وحدت با ساير انسانها و عشق ورزي به ديگران و سعادت خود را در سعادت جمع ديدن، لايق ورود به رضوان الهي مي شود، اما انسان خودبين و خودبرتربين، امكان ورود به ساحت الهي را ندارد زيرا خودبرتربينان کسانی هستند كه ورودشان به بهشت چون ورود شتر به سوراخ سوزن محال است. (آيه شريفه 40 سوره اعراف)
در اين ديدگاه انسان حق ندارد به انسان ديگري نگاهي ابزاري داشته باشد بلكه موظف است تا در يك تعامل دائمي با ساير انسانها به ايشان خير برساند تا سرانجام خير تسرّي پيدا كند و جامعه خيرات و فضايل،با عشق به مخلوقات، به عنوان مظاهر الهي، افراد انساني را به رشد اجتماعي و فلاح و سعادت جاودانه برساند كه از ديدگاه اخلاق اسلامي رشد فرد از رشد اجتماع جدا نيست، اما هرگاه جامعه به منزله مجمع اراده ها و تمايلات فردي تلقي شود هرگز نمي توان از اين افراد نظام اجتماعي مطلوبي ساخت، زيرا كثرت براي اين جامعه امري ذاتي است و وحدت و جمعيت امري عرضي براي آن مطلوب مي شود در حالي كه در مدينه فاضله اسلامي كه انگيزه ها در جهت قرب به صفات الهي شكل مي گيرند فرد اخلاقي ديگران را بر خود ترجيح مي دهد و لذا تزاحمي در طلب خير و فضيلت حقيقي كه تقرب به خداست رخ نمي دهد.
اگر طلب ماده براي فرد اقتضاي تزاحم با ديگران را دارد از خود گذشتگي، دروازه ورود به ملكوت الهي مي باشد و از آنجا كه ميدان ايثار و گذشت به اندازه عرض آسمانها و زمين براي هر فردي گسترده است هرگز جدال و كشمكش در نمي گيرد. شايد بتوان گفت دوزخ تنگ و تاريك، تجسم تنگي و تاريكي خودخوهي و خودبرتربيني است و وسعت بهشت، تجسم سعه ايثار و از خود گذشتگي است است. بنابر اين جامعه مبتني بر تمايلات و خواسته هاي متفرق و متكثر افراد نمي تواند وحدتي ذاتي داشته باشد بلكه وحدتش امري عارضي و اعتباري است و احاطه ربوبيت الهي بر جانهاي محاط و متكثر،عامل ذاتي وحدت اجتماعي و وفاق در اخلاق جمعي است.
از قرن شانزدهم در غرب فردگرايي اخلاقي شکل می گیرد و فلسفه اخلاق دچارآفت فردگرايي شد، اما در حالي كه اگر فضايل اخلاقي به جاي اتصال با اميال و اراده هاي افراد مختلف به سرچشمه واحدي متصل شوند انسان از خطر خود باوري اجتماعي نجات خواهد يافت و خواست هاي خود را حول محور جمعي شكل خواهد داد، هر چند شرايط جامع و طبايع افراد، متفاوت باشند كه اين سرچشمه واحدي چيزي به جز چشمه اي وحياني كه همگان را به يك ريسمان واحد فرا مي خواند نيست كه "و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرّقوا".
مجراي پيوستن به خدا جز از طريق خلق نيست چنانكه اعمال عبادي اسلام از جمله نماز به صورت جمعي انجام مي شود و حتي اگر به صورت جماعت صورت نگيرد اما ضماير به كار رفته در اين عمل عبادي متكلم مع الغير است مانند اهدنا الصراط المستقيم به اين معنا انسان هدايت فردي خود را كافي نمي داند، بلكه همواره هدايت جمع را طلب مي كند، زيرا خوديت و فرديت خود را در جمع مستحيل مي بيند. هم چنين زكات به منزله ازخودگذشتگي ايثارگرانه اي است كه حصار خودخواهي و فرديت را ويران مي كند. امر به معروف و نهي از منكر، حج، جهاد و .... همه اين اعمال در جمع معنا مي يابد تا جايي كه حتي انسان مومن در لحظه وفات خود نيز خويش را در صف مومنين ملاحظه مي كند و عرضه مي دارد : ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفّنا مع الابرار.
نظر شما