به گزارش خبرگزاری مهر، رهبانيت واژه اي است كه مسیحیان براي دسته اي از تاركان دنيا به كار مي برند. تارك دنيا كسي است كه غرائز خدادادي را بكشد و ازآن بهره برداري نكند. اسلام توانسته پايه هاي لرزان این تفکر را فرو بريزد و به انسانها بفهماند كه غرائز خدادادي بايد بدون افراط و تفريط بهره برداري شود. لذا قرآن صريحا مي فرمايد؛ مردم از نعمت هاي پروردگار بهره برند بدون آنكه اسراف كنند.
تزيينات و تجملات، پوشيدن لباس هاي فاخر و خوردن غذاهاي لذيذ و ازدواج را، دين مبين اسلام بر رغم رهبانيت مسيحيان حتي براي روحانيون هم تجويز و مباح فرموده است تا آنجا كه اسراف و تبذير شمرده نشود تا آنجا كه نعمت هاي الهي ضايع نگردد و يا در يك جا راكد نماند و طوری نشود كه ثروتمند از طغيان و فشار خون در عذاب باشد و مستمند از فقر بنالد و غنی معده خود را از لذايذ انباشته كند و به هزاران درد بي درمان مبتلا شود و بينوا از گرسنگي جان دهد.
كليسا كه داد رهبانيت مي زند خود عملا در مال اندوزي به شدت افراط کرده است. كليسا با تمام مظاهر و نعمت هاي الهي به صورت ظاهر در جنگ و ستيز بوده و حتی با علم و دانش هم به جنگ پرداخته است، اما در واقع و در پنهان مامن ثروت و ثروت اندوزی بوده است.
اسلام با منطقي مستدل مردم را متوجه نعمات پروردگار كرده كه از جميع نعمت ها به طور صحيح بهره برداري كنند. از ثروتمندان خواسته كه مراقب حال فقرا باشند، زيرا رسول اكرم(ص) مردم را اعضاي يك بدن مي دانستند.
جامعه مانند تن و جان آدمي است و افراد به منزله سلولهاي آن، سلولها در مدت معيني پير مي شوند و مي ميرند و به جاي آنها سلولهاي جديد و با نشاط مي آيند و انجام وظيفه مي كنند پس در رفت و آمد سلولها زياني نيست، بلكه براي بقاي پيكر آدمي است كه ميليونها از سلولها متصل مي روند و ديگران به جاي آنها مي آيند.
جامعه مانند درخت است و افراد آن به منزله ميوه و برگ است، ميوه و برگ در هر سال تجديد می شود، اما مسئله ای نيست بايد در حفظ تنه درخت فداكاري كرد و در نگه داري آن كوشش نمود.
در اسلام بر زهد تاکید شده و فلسفه اصلي آن رها سازي نفس از اسارت دنيا و کسب آزادي معنوي است. همانگونه که شهيد مطهري بدان اشاره نموده اند, مي توان گفت داراي فلسفه هاي زير است.
1- همدردي با محرومان
2- ايثار
3 - مبارزه با دنيا گرايي و کسب آزادي معنوي
روایتی وجود دارد که در ضمن آن پیامبر (ص) معنای رهبانیت را در اسلام بیان می فرماید. روایت شده پسری از عثمان بن مظعون، از یاران نزدیک رسول خدا(ص)، درگذشت. این مصیبت عثمان را سخت اندوهناک ساخت و در خانه خود نشست، در گوشه ای محلی را برای نماز خود آماده کرد و در آن جا مشغول عبادت شد. پانزده روز گذشت. پیامبر(ص) احوالش را پرسید. قضیه را برای حضرت گفتند، آن بزرگوار به شخصی فرمود: برو به عثمان بشارت بهشت بده و بگو نزد من بیاید.
عثمان بن مظعون به مجرد شنیدن فرمان رسول خدا(ص) به حضور حضرت رسید. پیامبر(ص) به او فرمود: عثمان! دوست نداری در روز قیامت به هر در از درهای هشتگانه بهشت که می رسی پسرت را ببینی که دامن تو را گرفته، نزد پروردگارت از تو شفاعت می کند؟ عرض کرد: چرا ای رسول خدا(ص)! یاران پیامبر(ص) عرض کردند: آیا این پاداش برای ما نیز هست؟ فرمود: آری هرکس از امت من که دچار رنجی شود و بر آن صبر کند این پاداش را خواهد داشت.
سپس رو به عثمان کرد و فرمود: ای عثمان! آیا می دانی که رهبانیت در اسلام چیست؟ گفت جهاد در راه خداست، ای عثمان! هرکه نماز صبح را به جماعت بخواند و سپس به ذکر خدا مشغول شود تا آفتاب طلوع کند، پاداش او به اندازه یک حج و عمره پذیرفته شده است.
نظر شما