به گزارش خبرگزاري مهر افزايش انتشارعباراتي تند از جمله موافقت فرانسه با ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت سازمان ملل در صورت نپذيرفتن طرح اروپا، درحالي كه در مذاكرات فروردين ماه سال جاري در پاريس نمايندگان ديپلماسي اين كشور مجددا بر عدم مخالفت ژاك شيراك با حقوق هسته اي ايران در گستره صلح آميز تاكيد مي كردند ؛ همچنين پيامدهاي فرصت 2 ماهه اروپا ، تاكيد اين كشورها بر به تعويق افتادن پيشنهاد خود تا نيمه ماه اوت (در اواخر مرداد) و ... نشان از پازلي دارد كه بر مبناي آن سه كشور اروپايي مذاكره كننده با ايران هريك نقشي خاص را بر عهده گرفته اند.
به يقين نمي توان اظهارات اخير وزير كشور آلمان و يا حضور و لابي گري سركرده سازمان تروريستي منافقين در كنار لردهاي انگليسي را آنهم در شرايطي بس مهم ، مثل تغيير دولت در ايران و هنگام نهايي ارائه طرح اروپا به ايران ناديده گرفت و اين قبيل اقدامات را به "اتفاق" يا "بي تجربگي سياسي" برخي دولتمردان غربي تفسير كرد.
اكنون شمارش معكوس به طور همزمان از دو جهت براي پرونده هسته اي كشورمان آغاز شده است كه هر دو مي توانند در سرنوشت اين پرونده مهم و ملي سرنوشت ساز باشند. يكي شمارش معكوس براي شنيدن آخرين حرفهاي اروپا و ديگري شمارش معكوس براي آغاز بخشي از فعاليتهاي هسته اي در سايت يو سي اف اصفهان به عنوان پيش درآمد نجات كليه فعاليتهاي صلح آميز هسته اي كشورمان از بختك تعليق!
در مورد اول ، چنانچه بر اساس خبرهاي درز شده به بيرون ، اروپا بعد از اين همه مذاكره "جعبه توخالي با روبان هاي خوشرنگ" تحويل كشورمان دهد ؛ نشانه اي از اين است كه تمام سخنان ايران تا كنون مبني بر بازيچه بودن اروپا در دست آمريكا و عدم توان تصميم گيري فعالانه از سوي اين اتحاديه درست بوده است. حتي شايد نداشتن موضع ثابت توسط هر يك از سه كشور اروپايي را بتوان به عنوان دليلي بر شمرد كه حاكي از ناتواني اين كشورها در اتخاذ استراتژي واحد است.
گزارش "مهر" مي افزايد: اما از سوي ديگر نيز هرگز نبايد از ياد برد كه در طول 20 ماه مذاكره با اروپا تناقض رفتاري اين سه كشور به صورت چرخشي مرتبا ديده شده است. اين مساله كه در نوع برخورد سه كشور اروپايي با توافقاتي كه از سعد آباد تا بروكسل و پاريس با ما داشته اند نيز قابل تامل است ، خود مي تواند مويد اين مطلب باشد كه ما بايد به جاي اينكه اين رفتارها را نشانه عدم توان سه ليدر اروپا در تصميم گيري استراتژيك و احد بدانيم ، بايد اساسا خود اين رفتار را يك استراتژي هماهنگ شده قلمداد كنيم. استراتژي اي كه هدف آن فرسايشي كردن فعاليتهاي هسته اي كشورمان از طريق درخواستهاي تبعيض آميز براي ادامه تعليق ها از سويي ، و تحت تاثير قرار دادن و مرتبط كردن سرنوشت برنامه هاي اتمي كشورمان به امور غير مرتبط و بهانه هاي سياسي از ديگر سو است.
از اين منظر در وضعيت فعلي به نظر مي رسد هرگونه ايجاد شائبه بي ثباتي و ناپايداري در داخل كشورمان در خصوص اراده قطعي ملت و مذاكره كنندگان براي خروج از بن بست اروپا ضربه اي بر پرونده باشد. همچنين كساني كه به نمايندگي از ملت و نظام در خط مقدم مذاكره هستند بايد با يك تحليل سريع و كلي از روند بازيگري طرف اروپايي در پرونده و همچنين با درخواست مشورت با نخبگان و موثرين در اين موضوع، با "چند ابتكار ديپلماتيك" كه بصورت همزمان و در ابعاد فني ، حقوقي و ديپلماتيك اعمال مي شود روند فعلي را از وضعيت ابهام به وضعيت شفاف سوق دهند. قطعا ما هم دانسته ها و اسناد و تجربه هايي از 2 و نيم سال چالش هسته اي داريم كه خود قدرت انگيزش و به حركت انداختن قوه ابتكارمان را دارند.
به عبارتي ، ابتكارات همزمان و هوشمندانه فني ، حقوقي و ديپلماتيك مي تواند و بايد جاي ما و اروپا را در "موازنه انتظار" عوض كند.
اين معماي مهمي است كه در طول مذاكرات با اروپا و در هر موقطعي اين ما بوده ايم كه چشم انتظار تصميم و اظهار نظر اروپا نشسته ايم. بي گمان يكي از انتقادات بزرگ وارد بر روند ديپلماسي هسته اي مي تواند همين باشد كه ما نتوانستيم اين موازنه را به نفع خود تغيير دهيم. مي توان پيشنهادات فراواني براي ابتكارات ديپلماتيك ذكر شده برشمرد ، اما يك نمونه آن مي تواند همين جا شكل گيرد: طراحي فوري و اعلام مواضعي كه ضمن نگهداري طرفين در موضع تعامل و مذاكره و نيز با حفظ هنجارهاي هسته اي وضعيت را به نوعي تغيير دهد تا گاهي هم اروپا براي شنيدن سخن ما سر كار بماند!!
به نظر مي رسد برخي ناشي گريهاي سياسي و غير قابل انتظار برخي مسوولين مرتبط با پرونده و اطرافيان آنها و همچنين برخي اقدامات شتابزده رسانه اي در وضعيت فعلي به پركردن خشاب حريف مي ماند و امتياز برشمردن براي او! موجب دلتنگي است اما به ذهن مي رسد اولا برخي مسوولين سالهاي دراز گذشته كشورمان بايد بدانند كه در اتمسفر مصالح و منافع كلان مملكت نبايد اجازه داد كه احساس جلوتر از عقل بدود و ثانيا همه رسانه هاي كشور باور كنند كه برخورد "اكشن" و ژورناليسم جنجالي با موضوعات مهم و استراتژيك ملي ، اگر از هدف دورمان نكند، لزوما نيز راه ما را به نقطه مطلوب نمي گشايد .
به هرحال فرمان به قطع مذاكره با اروپا در موقعيت فعلي تاكتيك مناسب و بهنگامي به نظر نمي رسد. اتفاقا به نظر مي رسد ما بايد راه رفته با اروپا را به اتفاق اروپا به عقب برگرديم نه به تنهايي . چگونگي اين مسير كه به نظر شدني مي رسد، با نگاهي به تجربه تعامل ما با آژانس طي 7 دوره اي كه پرونده در شوراي حكام مطرح شد ، پيش روي ما خواهد بود.
ما در اولين گام بايد با ساماندهي يك برخورد محكم در مقابل زياده خواهي ها و ديناميك در برابر گفتگو تعامل با اروپا ؛ نيز با مكانيزم و تقويم هوشمندانه اي باز كردن قفل هاي زده شده بر فعاليتهاي هسته اي خود را از آخرين قفل ها به سمت اولين ها بتدريج آغاز كنيم. هوشمندانه اگر گزينش كنيم ، اروپا را هم مي توان در مقابل كار انجام شده قرار داد. اينطور نيست؟!
نظر شما