پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۳۱ شهریور ۱۳۹۲، ۱۴:۵۳

«خبر جنوب» فردا 35 ساله می‌شود/ یادداشتی برای تولد روزنامه مردم جنوب

«خبر جنوب» فردا 35 ساله می‌شود/ یادداشتی برای تولد روزنامه مردم جنوب

روزنامه خبر جنوب فردا دوشنبه اول مهر وارد سی و پنجمین سال انتشار خود می‌‌شود و قرار است به همین مناسبت ویژه‌نامه‌ای توسط دست‌اندرکاران این روزنامه به چاپ برسد.

به گزارش خبرنگار مهر، روزنامه خبر جنوب اولین روزنامه بخش خصوصی کشور بوده که پس از انقلاب اسلامی ایران با مدیریت حسین واحدی‌پور در شیراز منتشر و عرضه شد.

فردا دوشنبه اول مهرماه مصادف با سی و پنجمین سال انتشار این روزنامه است و قرار است ویژه‌نامه‌ای به همراه روزنامه چاپ شده و روی پیشخوان روزنامه‌فروشی‌های کشور بیاید. در همین راستا، دست‌اندرکاران روزنامه خبر جنوب، یادداشتی را که قرار است فردا در ابتدای ویژه‌نامه مذکور به چاپ برسد، در اختیار خبرنگار مهر قرار داده‌اند. متن این یادداشت با عنوان «35 سالگی، سلام» در ادامه می آید:

یک خانواده‌ایم. یک خانواده عیالوار اما به شکرانه خداوندگار قلم، سربلند. هیچ وقت نشد که اين خانواده در یک کادر بایستد و سر و کله این یکی و دست و پای آن یکی از قاب دوربین بیرون نزند. حالا بیا و هی سر و گردن آنهایي که از کادر جدا افتاده اند را به زور فتوشاپ بگیر و به داخل قاب اضافه کن، حالا هی بیا و از آن‌هایی که آن ته قاب تنها یک جفت چشم و ابرو یا یک چهره مات از آنها مانده عذر خواهی کن. هیچ وقت نشد که ژست مان را گرفته باشیم اما در لحظه آخر دو سه نفر مان جانمانده باشيم و نفس زنان و هن و هن کنان خودشان را به کادر نرسانيم. دوباره همه چیز خراب می‌شود، دوباره شلوغ کاری و سر و صدا، دوباره پاهایی که روی انگشت می‌ایستند، چشم‌هایی که از میان شانه‌های این و آن به دوربین زل می‌زنند و مردی که صبور و سهیم در این شادمانه‌ها و شور و شرهای روزنامه نگاری، همیشه با قامتی بلند و سینه‌ای فراخ در کنار ما ایستاده است.

عیالواری است دیگر! اما آخر همه این‌ها می‌دانی چیست؟ یک دل سیر لبخند، لبخندی که ثبت می‌شود تا یادگار هرساله و هرساله این خانواده باشد، لبخندی که حالا 35 ساله است. 
«خبرجنوب» با کودکی و جوانی خیلی از ماهایی که در این روزنامه قلم می‌زنیم گره خورده است. روزنامه صبح‌های آفتاب‌نزده، روزنامه بامدادهایی که مادر از آن‌سوی اتاق قنوت نمازش را زمزمه می‌کرد و از این‌سوی اتاق، پدر خط به خط آن کاغذهای کاهی را زیر و می‌کرد، انگار همیشه در لابه لای آن حروف سیاه سربی دنبال خبر گمشده‌ای می‌گشت.

اما خبرهای آن روزها بوی جنگ می‌داد، بوی باروت و خمپاره و بمباران، بوی پیکرهای مطهر گمنام، بوی نفت جیره‌بندی، برنج کوپنی، خبرهایی پر از عکس شهید، پر از عکس مردان کفن‌پوشی که هیچ وقت برنگشتند. بزرگ نبودیم تا بدانیم در لابه لای این اخبار ریز و درشت دنبال چه خبر نرسیده‌ای می‌گردند؟ آن خبر خوش چه می‌توانست باشد که همیشه با هر دانه تسبیحی که مادربزرگ می‌انداخت و هر دعایی که بر سر سجاده زیر لب زمزمه می‌کرد، روزنامه در انتظارش صبح تا صبح ورق می‌خورد. روزنامه «خبرجنوب»!

اما سرانجام آن روز خبرهای بزرگ رسید. این بار پدر، «خبر» را با شکل و شمایلی دیگر به خانه آورده بود، همراه با نقل و شیرینی، آن‌هم بعد از ظهر! عادت نداشتیم صبح‌مان را بدون صدای ورق خوردن روزنامه شروع کنیم اما هنوز بزرگ نشده بودیم تا بفهمیم آزادی یعنی چه و خبر بیرون راندن دشمن از شهری که بوی خون می‌داد تا چه حد بزرگ است که به شادمانی‌اش در شهر نقل و شیرینی پخش می‌کنند و درست كمتر از يك‌ساعت بعد «خبرجنوب» با چاپ ویژه‌اش این خبر خوش را به قيمت يك صلوات در دل شهر پخش می‌کند: «خرمشهر آزاد شد».

بزرگ شدیم، پا به پای خبرهای دست اولی که از همین روزنامه منتشر می‌شد.  نمی‌دانستیم  لید و تیتر یک یعنی چه؟ جریان روتیتر و سوتیتر از چه قرار است اما دلمان خوش بود که عکس‌مان در صفحه دانش آموزش چاپ می‌شود. صفحه‌ای که در هر شماره آن اخبار دانش آموزان نمونه این مدرسه و آن مدرسه خود را به رخ می‌کشید. خیلی از ما خبرجنوبی‌ها به واسطه قلم زدن در همین صفحه بعدها وارد این روزنامه شدیم. درست مثل گذراندن دوره آموزشی در مدرسه «خبر»!

چند سال بعد ما بودیم و تب و تاب نگاه پنج شنبه، با شعرها و قطعه های ادبی و  پر احساسی که از روزنامه می‌بریدیم و با چند شاخه گل و یک پروانه خشکیده در دفتر شعرمان سنجاق می‌کردیم. دیگر حسابی خودمان را روزنامه خوان می‌دانستیم. شعرهای عاشقانه نگاه پنجشنبه نوستالژی دلچسب خیلی از نوجوانان آن روزهاست.

شاید آن کودکان روزهای گلوله و آژیر و بمباران، آن کودکانی که پا به پای اخبار تلخ و شیرین «خبرجنوب» بزرگ شدند، هیچ کدام نمی‌دانستند که روزی قرار است در محضر بزرگمرد عرصه مطبوعات و در دانشگاهی به نام روزنامه خبر تجربه اندوزی کنند.

جناب آقای حسین واحدی پور را از زمانی شناختیم که بسیاری از روزنامه های کشور در تب و تاب وابستگی به این حزب و آن حزب برای بقای خود در تلاش بودند که از قافله زنده بادها و مرده بادها عقب نمانند. یک مدیر رسانه به چپ می‌چرخید و به راست راهنما می‌زد و آن  دیگری برعکس! اما او با وجود داشتن 3 روزنامه پرتیراژ کشور یعنی «خبرجنوب»، «خبر بين المللي» و «خبرورزشی»، دو هفته نامه «سیاحت و تجارت»  و  کتاب هفته ، فصلنامه «نوشتا»، و تعدادي ويژه‌نامه خاص و عام، نه روزنامه‌ها و نشریاتش را ارگان فلان حزب و دسته کرد و نه جهت و رویه فکری خود را در خدمت جریانات مقطعی، تغییر داد. حسین واحدی پور را به عنوان مردی می‌شناسیم که هرگز اندیشه‌های والای خود را به دست باد نسپرد و این یکی از وجوه مشخص او در کسوت یک مدیر موفق رسانه‌ای است که نه هرگز ثناگوی کسی شد و نه هیچ گاه قلم را برای خوار شمردن کسی از غلاف بیرون کشید. این درس بزرگی بود که ما شاگردان مکتب خبر و رسانه از محضر او آموختیم و به عنوان یک اصل همواره خود را ملزم به رعایت آن دانسته و می‌دانيم.

در همه این سال‌ها که «خبر جنوب» به پشتوانه توده مردم و حمایت نخبگان خطه جنوب پا گرفت و بزرگ شد، کم نبودند لحظاتی که تیرهای تنگ نظران آن را نشانه می‌رفتند و مترصد افتادنی بودند تا از عمق دل هورا بکشند و کف بزنند. اما در لحظه تنگ همه فراز و نشیب‌ها تنها یک جمله از این مرد بزرگ عرصه مطبوعات شنیدیم و بس: «بگذار و بگذر و به خدا متكی باش». ما هم گذشتیم پا به پای او! از همه راه‌های صعب و سنگلاخی گذشتیم تا 35 سالگی‌مان را با همه شما خوانندگان عزیز پاس بداریم. 35 سالگی روزنامه ای که خود را تنها و تنها متعلق به این مردم بزرگوار می‌داند.

کد خبر 2140580

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha