به گزارش خبرگزاری مهر، در باب تهاجم فرهنگي، سخن بسيار گفته شده و در بيان اهميت و حساسيت اين پديده شوم و نوع برخورد با آن گفته ها و نظريه هاي مختلفي ابراز شده كه هر يك، اغلب ناظر به بعدي از ابعاد فرهنگ است. بر این اساس که در آنها به كداميك از عناصر تشكيل دهنده فرهنگ اصالت داده شده باشد و به ميزان ارزشيابي آن عنصر، با يكديگر متفاوت هستند.
آنچه در تهاجم فرهنگی مورد توجه و تاكيد انديشمندان و مسئولان دلسوز جامعه قرار گرفته، اساسي ترين عنصر فرهنگ ما، همانا معارف و ارزشهاي ديني مي باشد كه به شدت هدف هجوم دشمنان ما واقع شده است.
در مبارزه با فرهنگ بيگانه، هميشه عنصر بيگانه از كشورهاي غربي يا شرقي وارد نمي شود؛ چه بسا، عناصر بيگانه از اسلام در داخل كشور و جامعه خودي وجود داشته باشد. ابتدا بايد فرهنگ اسلامي را بشناسيم و بفهميم كه فرهنگ واقعي چيست و آنچه را غير اسلامي يا ضد اسلامي است از آن جدا كنيم تا بدانيم كه با چه بايد مبارزه كنيم و ناخواسته به عناصر اصلي فرهنگ اسلام ضربه نزنيم.گاهي ممكن است شيوه و ابزار مبارزه با فرهنگ بيگانه نادرست باشد و از اين ابزار به نتيجه مطلوب نرسيم و در عمل،به دشمن كمك كنيم.
در دو سه قرن اخير، نمونه هايي وجود داشته كه برخي به نام مبارزه با غرب زدگي به ترويج فرهنگ غرب كمك كرده اند، خواسته اند با سلاحي كه دشمن به دست آنها داد به جنگ با او بروند. در حالي كه به نفع دشمن عمل كرده اند.
در شرايط كنوني جامعه ما بيش از حد نيازمند فعاليت هاي فرهنگي است. علي رغم منافع غني فرهنگي، بزرگترين كمبود کشور ما كمبود فرهنگي است. متاسفانه عوامل گوناگوني موجب شده اند كه حركت فرهنگي لازم در جامعه ما به وجود نيايد.
بازسازي فرهنگي مسئله اي است كه تنها در جامعه ما نقش مهمي را ايفا مي كند. در حركت انبيا الهي نيز اين مسئله در راس همه امور بوده و به يقين مي توان گفت حركت انبيا در طول تاريخ بشر بيش از هر چيز صبغه فرهنگي و الهي داشته است، سر و كارش با عقل و دل و فكر و انديشه مردم بوده است و ساير مسائل از قبيل مسائل اقتصادي، روابط اجتماعي و غير ذلك نقش ابزار يا مقدمه را داشته اند. خط اصلي حركت انبيا خط فرهنگي است و جامعه ما هم كه داعیه دار دنباله روی از حركت انبيا و ائمه اطهار است بر همين اساس می تواند پیش برود.
عرصه فرهنگ عرصه فكر و انديشه است، عرصه اعتقاد و گرايش است، عرصه جلوه گري انواع مكاتب حق و باطل است. بنابراين بازسازي فرهنگي به معناي مبارزه با انديشه هاي باطل، برداشت هاي نادرست، گرايش هاي شيطاني، روش هاي غلط و مكاتب انحرافي و جايگزيني حق و صواب است. پيداست كه چنين مبارزه اي، با زور و بسيج نيروهاي فيزيكي ميسر نيست.
اگر مردم دنيا دست به دست هم دهند و مدرن ترين تكنولوژي را به كار گيرند تا يك فكر غلط را از ذهن يك فرد بزدايند نخواهند توانست. مبارزه فرهنگی سلاح ديگري نياز دارد. در عرصه فرهنگ تنها سلاح موثر علم است. فقط با منطق صحيح است كه مي توان غلط را نابود ساخت، نه با زور يا شعار، البته شعار و زور نيز هر يك در جاي خود موثر است و بايد از آن استفاده كرد، اما ميدان انديشه و فرهنگ، ميدان منطق و علم است، عقل بايد تجلي كند، فكر بايد به كار افتد، حقايق بايد روشن شود تا دشمن فرهنگي مغلوب گردد.
پس بايد با سلاح منطق و استدلال، با سلاح تفكر و تحقيق، با سلاح دانش و علم مجهز شويم تا بتوانيم در دنياي انديشه هاي متضاد و مكاتب متقابل، حق را از باطل، سره از ناسره جدا نموده و هر يك را به جاي خود نشانيم. اين نبرد فرهنگی اگر چه مثل نبرد نظامي درگيري مشهود و محسوسي ندارد، انسان تماشاگر صحنه اي كه هزاران كشته و زخمي در آن باشد نيست، ولي اهميت آن به مراتب بيش ازنبردهاي نظامي است و آثار مطلوب يا نامطلوب آن در دراز مدت گسترده تر عميق تر از آثار نبردهاي نظامي است.
نظر شما