پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۲۶ آبان ۱۳۹۲، ۸:۲۸

نقد و بررسی مناظره امکان یا امتناع علوم انسانی اسلامی میان زیباکلام و آیت اللهی/ ارزیابی دیدگاه های طرفین مناظره

نقد و بررسی مناظره امکان یا امتناع علوم انسانی اسلامی میان زیباکلام و آیت اللهی/ ارزیابی دیدگاه های طرفین مناظره

دکتر سیدمحمدتقی موحد ابطحی عضو گروه فلسفه علوم انسانی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در نقد مناظره امکان یا امتناع علوم انسانی اسلامی میان دکتر صادق زیباکلام و حمیدرضا آیت اللهی نوشت: آقای دکتر صادق زیباکلام نظریه های متکثر در علوم سیاسی را به چه شکلی از هم باز می نمایانند؟ و سر تکثر آنها را در چه می بینند؟ آیا جز این است که تفاوت در تلقی های موجود از انسان، کمال انسان، حقوق انسان و منشأ آن و ... منشأ پیدایش نظریه های مختلف در این شاخه از علم شده است؟

به گزارش خبرنگار مهر، مناظره بین دکتر حمیدرضا آیت اللهی استاد دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دکتر صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران با موضوع "امکان و امتناع علوم انسانی و اسلامی" 20 آبان ماه در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد. دکتر سیدمحمدتقی موحد ابطحی عضو گروه فلسفه علوم انسانی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه مطلبی را برای ما ارسال کرده است که اکنون از نظر شما می گذرد.

از آنجا که در پایان مناظره اعلام شد این مناظره با همین موضوع و همین اساتید در هفته های آینده ادامه می یابد لازم دانستم نقدی بر ابعاد مختلف آن داشته باشم
متن کنونی درآمد آن نقد است. خوشحال می شوم از نظرات خواندگان جهت تکمیل آن استفاده کنم.

در ارزیابی مناظره انجام شده درباره علم دینی مناظره دکتر صادق زیباکلام و دکتر حمیدرضا آیت اللهی درباره امکان یا امتناع علوم انسانی اسلامی از چند جهت قابل سنجش و ارزیابی است:

1. موضوع مناظره: آیا پس از گذشت بیش از سه دهه بحث درباره علم دینی و طرح دیدگاه های موافق و مخالف درباره امکان یا امتناع علم دینی و انتشار آثار متعدد در این زمینه و ... هنوز چنین موضوعی برای یک مناظره از اولویت برخوردار است؟ آیا شایسته تر نبود مسئولان برگزاری همایش با مفروض گرفتن امکان عام علم دینی، 1. ضرورت علم دینی یا 2. مطلوبیت علم دینی یا 3. اخلاقی بودن علم دینی یا 4. برتری قرائتی خاص از میان قرائتهای موجود در زمینه علم دینی یا 5. دستاوردها و ناکامیهای علم دینی در سه دهه گذشته یا 6. آسیب شناسی سیاستها، برنامه ها و اقدامات انجام شده درباره علم دینی یا و ... را به عنوان موضوع مناظره اعلام می کردند تا مخاطبان با مباحث جدیدتری در این زمینه آشنا شوند؟
 
2.اساتید دعوت شده: مناظره مستلزم رویارویی نظرات متقابل دو صاحب نظر در یک موضوع خاص است. بر این اساس با توجه به موضوعی که برای مناظره در نظر گرفته می شود باید اساتید صاحب نظر در آن موضوع را که دیدگاه های مخالف دارند دعوت کرد. بحث درباره امکان یا امتناع علم دینی بحثی عمدتا فلسفه علمی و تا حدودی فلسفه دینی است و افراد دعوت شده به مناظره باید در این دو زمینه صاحب نظر بوده و تحقیقاتی انجام داده باشند و به عنوان نماینده یکی از دیدگاه های رقیب در پاسخ به این پرسش باشند. بر این اساس می توان گفت دعوت مسئولان برگزاری مناظره از جناب آقای دکتر صادق زیباکلام برای مناظره در باب امکان یا امتناع علم دینی با یک مطالعه کارشناسی شده ای همراه نبوده است و مسئولان دعوت کننده باید از این جهت مورد پرسش قرار گیرند. البته از آقای دکتر صادق زیباکلام می توان در مناظره ای دیگر که از بعدی دیگر به موضوع علم دینی می پردازد دعوت کرد، اما برای مناظره درباره امکان یا امتناع علم دینی دعوت از ایشان اصلا مناسب نبود.

همچنین شایسته تر آن است کسانی که در زمینه تحول علوم انسانی و تولید علوم انسانی اسلامی (با هر قرائت و تعبیری) مسئولیتی داشته و دارند، در حوزه مسئولیتشان مورد پرسش قرار گیرند و بحث نظری درباره این موضوع به کسانی واگذار شود که در این زمینه مسئولیتی نداشته و بیشتر به تحقیق در این زمینه می پردازند. از سوی دیگر، در صورتی که موضوع مناظره از پیش به صورت دقیق به اطلاع اساتید مدعو رسیده باشد، استادی که در موضوع مورد مناظره تخصصی نداشته و حاضر شده در مناظره شرکت کند، به لحاظ اخلاقی و علمی باید مورد سوال قرار گیرد.
 
3.ارزیابی دیدگاه های طرفین مناظره:

3.1. ارزیابی دیدگاه دکتر صادق زیباکلام: اجازه دهید ابتدا به استناد برخی گزارشهای منتشر شده، برخی از دیدگاه ها و بیانات دکتر صادق زیباکلام را مطرح کرده و سپس به بحث و بررسی درباره آنها بپردازیم. البته همین جا تصریح کنم این امکان وجود دارد که گزارشگران این مناظره با موضوع آشنایی دقیق نداشته و در نقل برخی از عبارات لغزشهایی رخ داده باشد. بر این اساس نقد بنده ناظر به دیدگاه های مطرح شده در گزارشهای منتشر شده است و در صورتی که اساتید بزرگوار گزارشهای منتشر شده و را دقیق نمی دانند و در نتیجه نقدهای مطرح شده را بر دیدگاه خود وارد نمی دانند، این امکان وجود دارد که از طریق همین رسانه بحث و تبادل نظر در این موضوع ادامه یابد.

3.1.1. مشکل اصلی علوم انسانی کشور ما: به عقیده دکتر صادق زیباکلام : «مشکل علوم انسانی کشور ما در حال حاضر، اسلامی نبودن آن نیست. مشکل اصلی عقب‌ماندگی علوم انسانی در کشور ماست.» عقب ماندگی علوم انسانی در ایران، از نقاط مشترک دیدگاه دکتر آیت اللهی و دکتر صادق زیباکلام است. پس اجازه دهید وجوه مختلف عقب ماندگی علوم انسانی در ایران را بررسی کرده و ببینیم آیا با استناد به این عقب ماندگی می توان از ضرورت یا مطلوبیت تحول علوم انسانی و حتی تحول جهت دار علوم انسانی یا همان تلاش برای تولید علوم انسانی اسلامی (در تعبیرهای مختلف آن) دفاع کرد؟

شایسته است در اینجا به این پرسش پاسخ دهیم که «علوم انسانی در ایران عقب افتاده اند» چه دلالتهایی می تواند داشته باشد؟ به عقیده بنده برخی از دلالتهای این مطلب عبارتند از: اساتید و دانشجویان دانشکده های علوم انسانی و اجتماعی با 1. آخرین دستاوردهای این دسته از علوم، 2. با مسائل جدیدی که اساتید و محققان این علوم با آن درگیر هستند؟ 3. با مبانی فلسفی و روشی این علوم، 4. با دلالت های فلسفی و کلامی این علوم، 5. با زمینه های تاریخی و اجتماعی شکل گیری و تحول این علوم، 6. با ظرفیت های این علوم برای تحلیل پدیده های جامعه خود، 7. با ظرفیت های این علوم در حل مشکلات جامعه خود و ... آشنا نیستند. به عقیده بنده تا زمانی که علوم انسانی در ایران به معنای فوق عقب افتاده هستند، جامعه دانشگاهی فعال در عرصه علوم انسانی ضرورت تحول علوم انسانی را درک نخواهد کرد. همچنین تا زمانی که با جامعه دانشگاهی فعال در عرصه علوم انسانی با ظرفیت های موجود در آموزه های اسلامی و میراث مسلمانان آشنایی نداشته باشد، نمی تواند درک کند که در این تحول می تواند از ظرفیت های یاد شده بهره گیرد.

3.1.2. اعتقاد به امتناع علم دینی به استناد درک خاصی از علم: به عقیده دکتر صادق زیباکلام، «علم علم است و هر پسوند و پیشوندی که به آن اضافه شود، علم را از ماهیت خود خارج و به یک بحث صرفا سیاسی و ایدئولوژیک تبدیل می کند.»  اگر گزارشهای منتشره از بیانات دکتر صادق زیباکلام در این زمینه صحیح باشد، باید گفت این عبارت که بیانگر تلقی یک استاد دانشگاه از چیستی علم است، یکی از مصادیق عقب ماندگی علوم انسانی در کشور ماست. چگونه می توان تاریخ طولانی مدت بحث درباره چیستی علم را در این عبارت خلاصه کرد که «علم علم است.» و بعد از آن در اثبات امتناع علم دینی بهره گرفت؟ اگر در شاخه ای از علم نظریه های مختلفی وجود داشته باشد، چگونه می توان این نظریه های مختلف را از هم بازشناخت؟ آیا این کار با اضافه کردن پسوندی یا پیشوندی به علم یا نظریه علمی انجام نمی شود؟ این پسوندها چه دلالتی دارند؟ آیا هر گونه پسوند یا پیشوندی، علم را از ماهیت خود خارج کرده و آنرا به یک بحث صرفا سیاسی و ایدئولوژیک تبدیل می کند؟

برای مثال آیا صحبت از هندسه اقلیدسی و هندسه های نااقلیدسی (هندسه های منتسب به ریمان و لپاچفسکی و ...) علم هندسه یا هندسه های موجود را از حالت علمی بودن خارج کرده و آنها را به بحث صرفا سیاسی و ایدئولوژیک تبدیل کرده است؟ آیا هندسه نااقلیدسی انسجام خود را از دست داده است؟ و اعتبار ندارد؟در مکانیک کوانتومی وقتی صحبت از مکانیک کوانتومی کپنهاکی یا مکانیک کوانتومی بوهمی می شود، علم مکانیک کوانتوم را از حالت علمی بودن خارج کرده و آن را به یک بحث صرفا سیاسی و ایدئولوژیک تبدیل می کند؟ آیا فرمالیزیم ریاضی مکانیک کوانتوم بوهمی مشکل دارد؟ آیا مکانیک کوانتومی بوهمی کفایت تجربی کمتری نسبت به مکانیک کوانتوم رسمی دارد؟ در علوم انسانی و اجتماعی که تکثر نظریه ها بسیار بیشتر از هندسه و فیزیک و ... است و اصولا برخی به خاطر همین تکثر نظریه ها در علوم انسانی و اجتماعی این دسته از علوم را علم نمی دانند؟

آقای دکتر صادق زیباکلام نظریه های متکثر در علوم سیاسی را به چه شکلی از هم باز می نمایانند؟ و سر تکثر آنها را در چه می بینند؟ آیا جز این است که تفاوت در تلقیهای موجود از انسان، کمال انسان، حقوق انسان و منشأ آن و ...  منشأ پیدایش نظریه های مختلف در این شاخه از علم شده است؟ چرا تلقی فلسفی هابز، لاک، مارکس، میل و ... از انسان، حق، تکلیف و ... در ساخت نظریه ای در عرصه علوم سیاسی ورود پیدا کند و نظریه ای دیگر درباره انسان، حق، تکلیف و ... که تا حدود زیادی با آموزه های اسلامی هماهنگ است نتواند به ساخت نظریه ای جدید در این حوزه بینجامد؟ و مگر بحث طرفداران علوم انسانی اسلامی چیزی غیر از این است؟   

دلیل تاریخی در اثبات امتناع علوم انسانی اسلامی: دلیل دیگر دکتر صادق زیباکلام در ممتنع دانستن علوم انسانی اسلامی «ریشه در تجربه‌های تاریخی دارد. مهمترین دلیلم برای مخالفت با اسلامی شدن علوم انسانی این است که ۳۵ سال از انقلاب می‌گذرد. از گذشته تا امروز خیلی‌ها به سراغ تولید علوم انسانی اسلامی رفته‌اند. با وجود این تا امروز حتی یک خط با عنوان علوم انسانی اسلامی نداریم. این خودش بالاترین دلیل امتناع وجود علوم انسانی است.» اجازه دهید بنده به استناد بیان استاد مصطفی ملکیان، که یکی از دقیق­ترین مخالفان علم دینی هستند، به اشکال دکتر صادق زیباکلام پاسخ دهم: به عقیده ایشان «صرف عدم موفقیت برخى از کوشش­هایى که در جهت دینى و اسلامى‏سازى علوم و معارف بشرى انجام گرفته است، دال بر عدم امکان تأسیس علم دینى و اسلامى نیست، زیرا صرف عدم وقوع یک امر دلالت بر عدم امکان آن نمى کند، مگر اینکه نفس مفهوم آن امر دستخوش تنافى ‌اجزاء و به تعبیر دیگر پارادوکسیکال یا خارق اجماع باشد.

در مورد علم دینى نیز، اگر خود مفهوم علم دینى مفهومى متنافى الاجزاء نباشد، از عدم توفیق مساعى گذشته کسانى که براى دینى و اسلامى کردن علوم و معارف بشرى کوشیده‏اند نمى‏توان عدم امکان توفیق این قبیل مساعى را نتیجه گرفت.» ممکن است دکتر صادق زیباکلام بگویند دلیل ایشان در این زمینه استقرائی است. صرف نظر از تمام اشکلاتی که به استدلال استقرائی وارد شده است، استدلال استقرائی را تحت شرایط خاصی، فی­الجمله قابل اعتماد بدانیم، باز هم به نظر می­رسد دکتر صادق زیباکلام نمی توانند به استناد تجربه تاریخی از امتناع علوم انسانی اسلامی دفاع کنند. فرض کنیم که تمامی تجربیات گذشته در زمینه علم دینی ناکام مانده است و بر اساس آن تلاشها هیچ علم انسانی اسلامی ای تولید نشده است. برای آنکه بتوان با استناد به این شاهد تاریخی، به نتیجه مورد نظر دکتر صادق زیباکلام رسید.

باید چند موضوع روشن شود:

الف) کدام رویکرد در زمینه علوم انسانی اسلامی در گذشته نتوانسته به تولید علوم انسانی اسلامی بینجامد؟
ب) آیا تمامی طرفداران علوم انسانی اسلامی در عصر حاضر همان رویکرد را دنبال می ­کنند؟
ج) آن رویکرد خاص در زمینه علوم انسانی اسلامی در چه شرایطی به کار گرفته می شد؟
 د) آیا آن رویکرد خاص در زمینه علوم انسانی اسلامی امروزه نیز در همان شرایط دنبال می شود؟ و ...

آری اگر علوم انسانی اسلامی ممتنع باشد، می توان گفت که تلاش برای ایجاد آن به شکست منتهی خواهد شد. اما از شکست تلاشها در تولید علوم انسانی اسلامی نمی توان نتیجه گرفته که علوم انسانی اسلامی ممتنع است. می توان از دکتر صادق زیباکلام پرسید، آیا در طول تاریخ مسأله ای علمی وجود نداشته است که دانشمندان بیش از 35 سال وقت صرف حل کنند؟ و در این مدت از تلاش در این زمینه منصرف نشوند؟ و حل آن مسأله را ممتنع نخوانند؟ چه تفاوت ماهوی بین آن مسائل و این مسأله (تولید علوم انسانی اسلامی) وجود دارد؟ به چه دلیل ناکامی 35 سال تلاش جهت تولید علوم انسانی اسلامی را نشانه امتناع علم دینی معرفی می کنید؟

مقدمه دیگری که دکتر صادق زیباکلام برای اثبات امتناع علم دینی با توجه به تجربه تاریخی از آن استفاده می کنند این است که « تا امروز حتی یک خط با عنوان علوم انسانی اسلامی تولید نشده است.» این ادعا مستلزم ادعای مطالعه دستاوردهای اساتید و محققان تمامی رشته های علوم انسانی کشور در 35 سال گذشته است. بعید است جناب دکتر صادق زیباکلام با توجه به رشته تخصصی شان و کثرت برنامه های درسی و دیگر فعالیت های علمی و اجتماعی شان چنین ادعایی داشته باشند. البته از یک جهت می توان به ایشان حق داد. سال هاست مخالفان علم دینی می گویند بهترین دلیل بر امکان علم دینی، وقوع آن است. پس به جای بحث فلسفی در امکان علم دینی، نمونه ای از علم دینی را به ما نشان دهید. روی این مبنا، اساتید و محققانی که در زمینه علم دینی در کشور فعالیت می کنند، باید دستاوردهای مشخص خود را در این زمینه، که توان رقابت با نظریه های غربی دارد، اعلام کنند.

فعلا طرف خطاب بنده جناب آقای دکتر صادق زیباکلام هستند. آیا ایشان نظریه توحید درمانی یا درمان یکپارچه که توسط دکتر سیدمحمد جلالی تهرانی (2001 و 1383) ارائه شده و قابلیت­های آن در مقام عمل نمایان گردیده و امروزه در عرصه بین المللی به نام ایشان شناخته می­شود و اساتید دیگری همچون شریفی نیا (1387) و جان بزرگی (1388) و ... به بسط آن مشغول هستند و ... را نمونه ای از یک علم انسانی اسلامی نمی دانند؟ چرا؟ از این نمونه ها در شاخه های مختلف علوم انسانی می توان مثال زد. اما برای نقض ادعای دکتر صادق زیباکلام مبنی بر این که  «تا امروز حتی یک خط با عنوان علوم انسانی اسلامی تولید نشده است.» همین یک مثال کافی است.

کد خبر 2176049

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha