به گزارش خبرنگار مهر، اقتصاد کثیف یا اقتصاد زیرزمینی به شیوه هایی از درآمدزایی نجومی اطلاق می شود که تولیدی ندارد، ارزش افزوده ای تامین نمی کند و حتی وقت گرانبهای خود را صرف پدیده سخیف دلالی نیز نمی کند. برای متصدیان اقتصاد زیر زمینی، درآمدزایی از راه های "غیر انسانی و غیر اخلاقی" هم چندان موضوعیتی ندارد؛ بلکه فراتر از آن درست از راه های "ضدانسانی و ضد اخلاقی" سعی در کسب سود دارند.
اقتصاد زیرزمینی با حراج اخلاقیات و ارزش های ذاتی انسان ها، درآمدهای گزافی عاید متصدیان خود می کند، سوء استفاده های جنسی سازمان یافته، قاچاق اعضای بدن، باندهای انتقام گیری و از همه دردناک تر "کار کودکان" از جمله مهم ترین و البته مهلک ترین مصادیق اقتصاد ناپاک هستند.
در این بین متاسفانه شهر کوچک و مذهبی قزوین، مدتی است که صحنه های دلخراشی از خود به نمایش می گذارد که بیش از هر چیز نمونه های بارز رشد اقتصاد زیرزمینی در این شهر است.
کار کودکان و کودک آزاری که با آن عجین گشته به ویژه در این سال ها به دفعات در معابر عمومی بیش از گذشته نمود داشته است. موضوعی که می تواند در آینده گریبانگیر بسیاری از شهروندان در قزوین و فراتر از آن کل کشور باشد.
مسئله هایی که در سایه شبه مسئله ها گم شد
راسته خیابان های خیام، طالقانی، فردوسی و بطور کلی خیابان هایی از این دست برای بسیاری در شهر قزوین، جایگاه رخ دادن پدیده هایی است که دیدن آنها برای بسیاری دردآور است.
نیازی به دقت ندارد، کافیست از این خیابانها عبور کنید تا متوجه کودکان 9، 8 و حتی 7 ساله ای شوید که با گشت و گذار در سطل های زباله کنار خیابان و حمل بارهای طاقت فرسا در گاری هایی سنگینی که سال هاست نسلشان ورافتاده به رساییِ هزار و یک زبان به همه ما می فهمانند که مسئله این خیابان زیباسازی و به سازی و هزار و یک مسئله دیگر که این روزها در این خیابان مورد توجه است، نیست بلکه کودکانی است که به واسطه اشتغال به چنین کارهایی مورد آزار قرار گرفته اند.
سوء استفاده از کودکان برگ برنده گدایان
تکدی گری مرد و زنی که کنار یکی از پیاده روهای خیام جنوبی مشغول تجارت هستند؛ یک تفاوت اساسی با سایر "هم صنفی های" خود دارند؛ تفاوتی که باعث شده تا لحظه به لحظه دامانشان پر از اسکناس های درشت رهگذرانی شود که با خاطری غمین و خالصانه آنها را یاری می رسانند.
این تفاوت، صدای گریه و شیون کودکی است که نیمه برهنه روی پاهای مادر خونسردش، البته اگر واقعا مادرش بوده باشد، در هوای آزاد قرار دارد و فردی که "گویا" پدر بچه است و با ناله های ملال انگیزی از بیماری فرزندش به رهگذران می گوید و از آنها طلب پول می کند.
در این بین زمانی که یکی از خانم های رهگذر از او می پرسد که بالاخره فرزندش چرا گریه می کند، می گوید: درد غده سرطان خونش دوباره عود کرده است!
تاسف خانم ها و آقایان رهگذر از این جواب بی خردانه به حدی زیاد است که دیگر هیچ کس نمی پرسد که مگر سرطان خون، دندان درد است که دوباره عود کند؟ از آن گذشته ما سرطان خون و غده سرطانی را می شناسیم "غده سرطان خون" دیگر چه بیماری شیادانه ای است؟
اما اجرای موثر تئاتر آن دو گدا در یکی از پرترددترین معابر شهر قزوین، مانع از آن شد تا آن جمعیت دریابد که گریه کودک نیمه برهنه، ناشی از سوزِ سرما و گرسنگی است نه "غده سرطان خون" ، در واقع آن گدایان با سوء استفاده از احساسات و عدم آگاهی مردم و از آن مهمتر با قربانی کردن سلامت یک کودک که قادر به دفاع از خود نیست، تنها در پی سود بیشتر بودند.
کودکی که متحمل 10 ساعت شکنجه است
جمع کودکان هفت تا 9 ساله به طرز رقت باری در حال جمع آوری مواد بازیافتی از داخل سطل های زباله سطح شهر هستند، کودکان با ریختن آنها درون گونی هایی که چند برابر قد و وزن آنها ارتفاع و سنگینی دارد؛ با تعبیه یک جعبه پلاستیکی زیر گونی ها، کشان کشان و به سختی بار خود را به مراکز نامعلومی انتقال می دهند.
این پروسه 10 ساعت ادامه می یابد و در عوض آنها می توانند پس از تحمل 10 ساعت شکنجه، در پایان روز در حالاتی خوشبینانه تا سه هزار تومان از کارفرمایی که به قول خود بچه ها «ناصر» نامیده می شود، کاسب باشند.
متاسفانه بازار، مراکز بازیافت، کوره های آجرپزی و کارگاه های صنعتی در قزوین نیز از دیگر مراکزی هستند که هر از چندگاهی میزبان اجباری میهمانان کوچکی هستند که باید لحظات فرح بخش کودکی خود را با وجود کار طاقت فرسا، خود به خود از خاطرشان محو کنند.
کار کودک چیست؟
هدی حقیقی کارشناس امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی قزوین در تعریف کار کودک می گوید: هر فرد زیر 18 سال که برای امرار معاش مجبور به کار کردن باشد، مصداق "کارکودک" محسوب می شود.
وی در پاسخ این سئوال که اگر کارفرمای کودک، قیم وی باشد و در توجیه کار خود دست به دامان استدلال معروف «بچه خودم است، اختیارش را دارم» بشود، آیا باز هم این برخورد کار کودک محسوب می شود، می گوید: مسلماً خیر، والدین کودک نمی توانند به صرف اینکه ولی او هستند هر عملی را نسبت به کودکشان روا دارند.
حقیقی می افزاید: در همین زمینه ما والدینی داشته ایم که دادگاه از آنها سلب کفالت کرده و فرزندشان نیز با حکم قضایی وارد شیرخوارگاه یا مدارس شبانه روزی شده است.
وی همچنین سوءاستفاده از کودکان در تکدی گری را جرم و از مصادیق بارز کودک آزاری می داند و می گوید: شهروندان می توانند با مشاهده چنین مواردی موضوع را به اورژانس اجتماعی با شماره تلفن 123 اطلاع دهند.
تجارت کودک، یکی از ارکان اقتصاد کثیف
دکتر امیرعلی بهارلو، جامعه شناس و عضو انستیتوی مبارزه با باندهای تشکیل دهنده کودکان کار به خبرنگار مهر اظهارداشت: سوء استفاده اقتصادی از کودکان یا همان "کار کودک" یکی از ارکان اقتصاد کثیف است که متاسفانه می تواند به قیمت تهدید آینده و حتی عمر یک انسان، سود هنگفتی را عاید متصدیان خود کند.
بهارلو ادامه می دهد: این ناهنجاری ها گام نخست بحران های گوناگونی چون اعتیاد و فقر هستند که در جوامع، بوجود می آیند و بعد بر پایه این بحران ها، اقتصاد زیر زمینی رشد می کند که یکی از نتایج آن ظهور کودکان کار و کودک آزاری است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: این که برخی از مسئولان نمی خواهند آمار درست کودکان خیابانی و کودک آزاری را ارائه دهند، رویکرد منطقی نیست، چرا که به نوعی پاک کردن صورت مسئله است، حال آنکه برای حل یک مسئله اولین و مهم ترین راه حل، پذیرفتن صورت مسئله است.
بهارلو می افزاید: هیچ ایرانی از هر حزب و جناحی که هست، دوست ندارد که صحنه کار کودک را نه تنها در قزوین بلکه در سراسر این مملکت شاهد باشد. بنابراین ما سازمانهای خصوصیِ حامیِ کودکان، چون دیگران، قصد حل و یا کمک به حل این مسئله را داریم، اما پیش از هر چیز نیاز به آمارهای دقیقی از کار کودکان، کودک آزاری و ... داریم تا بتوان برحسب آن با برنامه ریزی، یاری رسان حل این معضل دردآور باشیم.
معضل اتباع بیگانه در شهر قزوین
هدی حقیقی کارشناس امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی قزوین معتقد است که غالب کودکان کار در شهر و استان قزوین از افراد غیربومی هستند که بیشتر آنها در ردیف اتباع بیگانه قرار می گیرند و عده ای نیز ایرانی هستند و به یکی از استان های شرقی کشور تعلق دارند.
وی در این زمینه می گوید: متاسفانه در رابطه با اتباع بیگانه دست ما بسته است؛ چرا که این افراد فاقد هرگونه کارت یا مدارک تابعیت هستند و همین مسئله موجب دشواری خدمت رسانی به این افراد شده است.
تبلیغ کت و شلوار مهم تر از تبلیغِ حمایت از کودکان کار
معابر شهر قزوین مملو از بیلبوردها و تابلوهایی است که با روشهای مختلف در حال ارائه جذاب ترین تبلیغات برای مصرف انواع و اقسام خوردنی ها، لوازم تجملاتی و لوکس، کلاس های کنکور و... هستند، صداوسیما نیز البته در این زمینه بسیار فعال تر است که فی نفسه عیبی ندارد، اما پس از مشاهده این همه تبلیغات غیرضروری در سطح شهر و صداوسیما، اولین سئوالی که به ذهن می رسد این است که چرا فضای شهر و صداوسیما تا این حد بی بهره و یا کم بهره از بیلبوردها و تیزرهایی است که در راستای آگاه سازی مردم در زمینه آسیبهای اجتماعی به طور اخص کارکودکان باشند؟ البته می توان حدس زد که کسی نیست که هزینه های سنگین تبلیغات تلویزیونی را بپردازد و رسانه ها هم رسالتی در این خصوص شاید ندارند.
گفته می شود مسئله اصلی در این رابطه بحث مطالبۀ هزینه های بالا جهت نصب بیلبورد یا ساخت و پخش تیزر است و در نتیجه این نوع نگاه تجاری به همه مسائل از جمله مسائل انسانی که هیچ تفاوتی در تبلیغ و اشاعه حمایت از کودکان کار و تبلیغ فلان کت و شلوار نمی بیند، فضای تبلیغی شهر و استان قزوین، این چنین بی بهره و یا کم بهره از تابلوها و تیزرهای افزایش دهندۀ سطح آگاهی اجتماعی است.
بزهکاری در کمین همه بچه های شهر است
قاعده معروفی وجود دارد که می گوید: "بی عدالتی در یک جا و نسبت به یک انسان، تهدیدی است برای عدالت در همه جا و نسبت به همه انسانها". درست زمانی که بسیاری از ما کرم ضد آفتاب به صورت کودکانمان می زنیم برای اینکه مبادا پوست لطیفشان آفتاب سوخته شود، بهترین تغذیه، مدرسه و پزشک ها را برایشان مهیا می کنیم، کودکانی هم در همین شهر خودمان هستند که بر اثر 10 ساعت کار مشقفت آور، در چنان شرایطی دردناکی قرار دارند که در 7 سالگی، چندان تمایزی با یک پیرمرد فرتوت ندارند چنانکه تنها مجملی از مصائب آنها در گزارش شرح داده شد.
حال در این بین هنگامی که شرایطی ایجاد می شود که کارکودکان و کودک آزاری در شهر قزوین شایع می شود و شهروندان هم چندان نگران این وضعیت نمی شوند، نباید فکر کنیم که لزوما بچه های ما در یک حاشیه امنیتی قرار دارند، چرا که کودک آزاری و کار علنی کودکان، یک محیط فراگیر و سرایت کنندۀ بزهکاری در سراسر شهر و استان قزوین ایجاد می کند.
فراموش نکنیم که زندگی ما و فرزندانمان بالاخره در همین محیط بیمار و آلوده به بزهکاری است که قابلیت سرایت به همگان را دارد.
در آن صورت چه ضمانتی خواهد بود که فردا روزی باندهای سوء استفاده از کودکان سراغ دختران و پسران ما نیایند؟ آیا فکر کرده ایم کارفرمای شیادی که توانایی زجرکش کردن یک نوزاد برای گدایی بیشتر را دارد در سوء استفاده کردن از کودکان ما، از خدا و پیغمبر شرم خواهد داشت؟
مسلما خیر، چرا که تصور هرگونه دین و ایمان و انسانیتی برای متصدیان اقتصاد کثیف غیرممکن ترین و غیرعقلانی ترین اتفاق بشریت است، بنابراین باید خودمان و خانواده مان را در بطن و متن این ناهنجاری در شهر قزوین دید.
هر چند که عمق فاجعه و بی توجهی به آن بسیار بیشتر از آن چیزی است که ما آنرا می بینیم یا حتی به آن فکر می کنیم.
بنابراین استان و شهر قزوین هرچه زودتر نیازمند طرحی علمی و فراگیر برای حل و یا دست کم محدود کردن کار کودکان و کودک آزاری است.
همچنین گستردگی و ضرورت حیاتی این طرح می طلبد که جز سازمان بهزیستی، نهادها و سازمان هایی چون استانداری، نیروی انتظامی، جامعه نخبگان استان، آموزش و پرورش، صدا و سیما و البته سایر نهادها به صورت مستقیم حامی و مجری این طرح باشند.
...........................................
گزارش :هاشم الله وردی
نظر شما