به گزارش خبرنگار مهر، حضور در مهد كودك بچههاي نابينا، اتفاق غريبي است كه در زندگي كمتر كسي اتفاق ميافتد، زيرا اغلب مردم گمان نمي كنند كه كودكان نابينا نيز مهد كودك بروند.
يزدي كه بيش از شش هزار و 500 نابينا دارد، به طور قطع تعداد زيادي از اين افراد را در گروههاي سني زير هفت سال دارد و دنياي آنها و پدران و مادرانشان سخت اما ديدني است.
همين شيوه نگاه به مهد كودك نابينايان، خبرنگار مهر را يك روز مهمان اين مهد كرد و اين گزارش، روايتي از مهماني يك روزه در تنها مهد كودك نابينايان يزد است.
يك روز در ميان كودكان مهد كودك نابينايان يزد
امروز پا به دنياي كودكاني ميگذاريم كه مانند كودكان ديگر رنگهاي محدودي را ميشناسند ولي بر خلاف آنها هيچ رنگي را نديدهاند.
سالن بزرگ و تو در تويي است، با دكوراسيوني از انواع رنگ ها، وسايل بازي، وسايل تزئيني و امكاناتي كه نسبت به ديگر مهدهاي ستاره دار استان هيچ كم و كاستي ندارد.
مهد كودك شميم، سه كلاس دارد؛ كلاس اول داراي كودكان نابيناي دو تا چهار ساله، كلاس دوم كلاس نابينايان چهار تا شش ساله و كلاس سوم با چهار كودك چند معلوليتي دو تا 11 ساله.
مهد كودكي كه سال 86 در طبقه دوم جامعه نابينايان استان افتتاح شد، اكنون در كوچه اي آرام واقع در يكي از خيابان هاي شلوغ شهر با مربي هايي خوش قلب پذيراي 12 كودك نابينا، كم بينا و چند معلوليتي استان است.
ماني، زهرا، فاطمه و اميرحسين، چهار كودك دو تا چهار ساله مهد كودك روشندلان شميم هستند كه در مركز توجه ما قرار گرفته اند.
ماني؛ كه امروزش را به بازي با توپ هاي بادي بزرگ اختصاص داده است و خوش سر و زبان تر از بقيه به نظر مي آيد، مدام توپش را به سويي هل ميدهد و در پي پيدا كردن آن، از نگاه ما دور و نزديك ميشود.
فاطمه؛ دختري آرام كه تنها يك هفته است به اين جمع در مهد روشندلان پيوسته است؛ دختري گوشهگير كه تنها واكنشش در مقابل سخنان ما لبخند مليحي است كه به ندرت تحويل مان مي دهد.
امير حسين؛ پسري 11 ساله كه نابينايي و ناتوان ذهني، دليل حضور او در جمع كودكان زير هفت سال است به طور غير ارادي گردنش را مي چرخاند و كمتر در مقابل سخنهاي ما واكنش نشان ميدهد.
و زهرا؛ دختري كه با چهار معلوليت زاده شده. كم بينا، كم شنوا، ناتوان ذهني و معلوليت جسمي و حركتي از ويژگيهاي تمايزدهنده زهرا با ديگر بچههاي مهد كودك شميم است.
شميم؛ دومين مهد كودك نابينايان كشور است
در اين ميان با مدير و بنيانگذار مهد كودك نابينايان يزد هم صحبت ميشويم، افتخار السادات اسلامي، بانويي است تندرست كه در سال 86 با پيگيري هاي مداوم، موفق به راهاندازي دومين مهد كودك نابينايان كشور در استان يزد شد.
اسلامي از احساس هميشگي اش به اين بچه ها مي گويد؛ از چرايي و چگونگي كه هنوز پاسخش را نيافته است.
مدير اين مهد در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: طي هشت سالي كه با اين بچه ها سر و كار داشتم؛ تنها چهار نفر از آنها بودند كه به دليل مشكلات ژنتيكي به معلوليت بينايي دچار شده اند و بيشتر آنها به اين دليل كه زودتر از زمان مقرر به دنيا آمده اند و بايد در شيشه مخصوص قرار مي گرفتند، با كم و زياد بودن ميزان اكسيژن مواجه شده و اين امر موجب شده است به عصب بينايي و در نهايت چشم آنها فشار وارد شود و به اين مشكل ابدي دچار شوند.
اسلامي كه هشت سال است با بچه هاي روشندل اين مهد كودك خو گرفته، درباره فرزندان مهد كودكش افزود: كودكان اين مهد، همواره جزو توانمندترين دانش آموزان مدرسه رسوليان كه ويژه نابينايان است، بوده اند.
اسلامي ادامه داد: مربيهاي اين مهد كودك مانند فرشته هايي هستند كه خداوند به اين بچه ها هديه داده و تلاش آنها در تربيت و رشد فكري اين كودكان غيرقابل توصيف است.
وي در پاسخ به اين پرسش كه در چه شرايطي فرزندان بالاي شش سال را پذيرا هستيد، بيان كرد: در صورتي بچه هاي بالاي شش سال را مي پذيريم كه براي آنها مدرسه ديگري وجود نداشته باشد، مانند امير حسين كه 11 سال دارد، نابيناست، ذهنش ناتوان است و در استان يزد مدرسه ديگري براي او وجود ندارد.
خانوادهها از وجود مهد كودك نابينايان يزد بياطلاعند
وي ادامه داد: معتقدم درباره اين مهد كودك، آن چنان كه بايد خوب عمل نكرده ام چرا كه تعداد كودكان دو تا شش سال استان يزد نمي تواند 12 نفر باشد و اين نشان دهنده عدم آشنايي خانواده ها با فضاي مهد يا مناسب ندانستن اين مكان براي فرزندان نابينا و كم بينايشان است كه خود جاي تأمل، فرهنگ سازي و اطلاع رساني دارد.
بچه هاي مهد به جز فاطمه كه مدت زيادي نيست وارد اين محيط شده است، همه با ما ارتباط دوستانه اي بر قرار كرده اند. امير حسين در آغوش مادر دختر بچه چهار ساله سالمي كه به همراه ما مهمان جمع آنان است. گرم گرفته و آن گاه كه مادر، دخترش را صدا مي زند، امير حسين سرش را به آغوش مادر مي كوبد و با صداي بلند ناله مي كند. مربي در پاسخ به اين واكنش امير حسين گفت: وقتي به او توجه مي شود نبايد به فرد ديگري توجه شود و اين براي او زجرآور است. اميرحسين براي بانويي كه او را در آغوش گرفته شعر مي خواند و مي گويد: "دوستت دارم عزيزم" و اين را مدام تكرار مي كند.
اين در حالي است كه طي اين مدت، اميرحسين با هيچ فردي سخن نگفته و نسبت به هيچ يك از سخنان ما واكنش نشان نداده است.
ماني، توپهاي بادي را رها ميكند و وارد استخر توپ ميشود. با او كه سخن ميگوييم، از موتورش ميگويد كه بنزين تمام كرده و اگر نكرده بود حتما ما را تا منزل مي رساند.
فاطمه با دختر بچه سالمي كه به همراه مادرش مهمان مهد كودك آنهاست، دوست شده ولي هنوز به جز تكان دادن سر به نشانه تأييد، واكنش ديگري از او سر نزده است.
زهرا، آرام تر از فاطمه است. روي قالي مي خوابد و با دستانش تار و پود قالي را لمس مي كند، زهرا بر مي خيزد و بدون هيچ هدفي تنها گام بر مي دارد، گاهي هم تلو تلو مي خورد و به گوشه اي از ديوار تكيه مي دهد.
دختر بچه سالم، اولين بار است كه در جمع بچه هاي روشندل حضور دارد؛ انگار از بي قراري هاي زهرا، از افتادن ها و نديدن هاي ماني و از سر تكان دادن هاي امير حسين چيز خاصي دريافت نكرده است. او مدام از مادرش مي خواهد كه اجازه دهد براي هميشه در كنار كودكان اين مهد بماند.
اميرحسين، به اصرار مربي، خودش را از آغوش مادر دختر بچه سالم رها مي كند. مربي، زهرا و اميرحسين را براي آموزش چگونه ميوه خوردن به كلاسشان مي برد و از ما خداحافظي مي كند.
دست دختر بچه سالم را گرفتهايم و براي رفتن آماده مي شويم كه ماني ميآيد و مي پرسد: "اين كيه كه ميخواي ببريش؟" به ماني ميگوييم، ميرويم اما باز براي ديدار شما ميآييم.
ماني عذرخواهي ميكند كه موتورش بنزين ندارد و نميتواند ما را برساند و ما هم اعلام ميكنيم كه او را ميبخشيم و او، فاطمه، خانم اسلامي و اين دنياي رنگارنگ كه براي اولين بار پا به آن گذاشته ايم را به اميد بازگشتي دوباره ترك مي كنيم."
كودكان نابينا هر روز به سوي رشد و استقلال پيش مي روند
بعد از اين دیدار، سراغ مشاور جامعه نابينايان يزد رفتیم، زهرا خراساني به خبرنگار مهر گفت: كودكان مهد كودك نابينايان نيز مانند همه كودكان، هر روز به سوي رشد بيشتر و استقلال بيشتر پيش مي روند.
خراساني افزود: خانوادههاي بسياري هستند كه حاضر به پذيرش معلوليت بينايي فرزندشان نيستند و اين مسئله موجب مي شود كه اين خانوادهها فرزندشان را كمتر وارد اجتماع كنند و از سويي ديگر، او را به مهد كودك نسپارند؛ در حالي كه اگر والدين كودكان، اين واقعيت را به خود بقبولانند، سرنوشت بهتري را براي آينده فرزندشان رقم خواهند زد و مي توانند از كودك معلولشان، فردي كاملأ اجتماعي كه قادر است از عهده همه كارهاي خود به تنهايي بر آيد، تربيت كنند.
وي ادامه داد: گروهی از کودکان نابینا هنگامي که وارد مدرسه میشوند، فاقد مهارتهای لازم و ابتدایی هستند. براي نمونه، نميتوانند به تنهايي لباس خود را بپوشند، از پله ها بالا روند يا حتي به طور عادي راه بروند و همه اينها بر آمده از حضور كمرنگ آنها در جامعه و عدم آموزش درست كودك در سنين قبل از مدرسه بوده است.
خراساني كه خود نيز روشندل است، درباره كودكان مهد كودك شميم بيان كرد: حتي از اميرحسين و زهرا نيز با وجود داشتن چند معلوليت پيشرفت دور از انتظار نيست و اين در حالي است كه افراد چند معلوليتي بسياري هستند كه هنوز جايگاه خود را نيافته اند و با گوشه گير بودن خو گرفته اند.
این مشاور درباره ماني بيان كرد: ماني در شيطنت كودكي خود غرق شده است و تفاوتي ميان خود و كودكان ديگر احساس نمي كند؛ چراكه درگير روزمرگي خود است و نياز چنداني نمي بيند كه واكنش هاي پيرامون خود را واكاوي كند و اين رمز موفقيت ماني براي حضور در اجتماعي بزرگتر است كه اكنون در اين مكان، در حال فراهم كردن زمينه ورود به دنيايي پر هياهو تر است.
وي درباره فاطمه گفت: اما درباره فاطمه؛ فاطمه دختري گوشه گير است كه تازه به اين جمع وارد شده است؛ فاطمه كه از شهرستان هاي يزد مي آيد، روز به روز واكنش هاي بيشتري از خود نشان مي دهد و اين خود جاي خوشحالي دارد كه وجود چنين مكاني مي تواند خاطرات خوبي از اولين دوره استقلال كودكي در ذهن او و خانواده اش بر جاي بگذارد.
مشاور جامعه نابينايان درباره عدم واكنش دختر بچه سالم در مقابل رفتارهاي غير ارادي كودكان نابينا نيز عنوان كرد: اين نشان دهنده آن است كه كودكان غير معلول رفتار شايسته اي با كودكان نابينا و كم بينا دارند و اين مهم، بر خلاف رفتار بسياري از بزرگسالان است كه گاهي به صورت غير ارادي به اين كودكان ترحم مي كنند و به اين طريق اثرات جبران ناپذيري بر روي اين كودكان بر جاي مي گذارند.
----------------------------
گزارش از مريم بهرامي
نظر شما