به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، استاد حوزه علمیه قم و رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، عصر امروز 27 آبان ماه در همایش فلسفه و شناخت طبیعت که در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در حال برگزاری است، در مورد ضرورت ارتباط فلسفه و شناخت طبیعت به ارائه سخن پرداخت.
وی در ابتدای سخنانش با بیان اینکه وقتی از فلسفه سخن به میان میآید؛ مقصود هستیشناسی و بحث از وجود بما هو وجود است، گفت: امروزه، فلسفه، علاوه بر بحث از هستی از آن جهت که هستی است؛ از هستیهای خاص و از تعامل انسان با این دسته از هستیها بیش از گذشته بحث میکند. فلسفه طبیعت نیز یکی از فلسفههای خاص و فلسفههای مضاف است که به هستیشناسی طبیعت و چگونگی تعامل انسان با آن سخن میگوید.
خسروپناه در ادامه سخنانش با طرح این پرسش که نخستین پرسش فلسفی، چیستی طبیعت است و اینکه حقیقت طبیعت چیست؟، اظهار داشت: مقصود از طبیعت، موجود زمانی و مکانی و مادی و محسوس و مشاهدهپذیر با چشم طبیعی و ابزاری است. این حقیقت به دو دسته موجود بیجان و جاندار تقسیم میشود. طبیعت در دانشهای مدرن، یعنی فیزیک و شیمی و زیستشناسی، زیر اتمها تا گونهها را شامل میشود. زیر اتمها و اتمها و مولکولها، موجودات طبیعی بیجان و سلولها و بافتها و اندامها و دستگاها و گونهها، موجودات جاندار شمرده میشوند. سلول، بنیادیترین واحد سازنده موجود زنده است که مقداری ماده وراثتی دارد.
این استاد حوزه علمیه قم در ادامه سخنانش اظهار داشت: بافت، گروهی از سلولها هستند که وظیفه خاصی را دنبال میکنند، مانند ماهیچه قلب که با انقباضش به انجام پمپاژ خون در قلب کمک میکند. اندامها، گروهی از سلولها و بافتها هستند که با هم وظیفه خاصی را انجام میدهند، مانند قلب که پمپ خون را به عهده دارد. دستگاه، گروهی از سلولها و بافتها و اندامها هستند که وظیفه ویژهای را عمل می کنند، مانند دستگاه قلبی- عروقی که گردش خون در بدن را به عهده دارد. گونه یا نوع، گروهی از افراد شبیه به هم هستند که میتوانند با هم جفتگیری و تولید مثل کنند.
وی بیان کرد: زیستشناسی، سلول و بافت و اندام و دستگاه و گونه را موجود زنده مینامد و برای حیات و زنده بودن موجودات، ویژگیهایی، مانند داشتن سازماندهی بالا، پایداری و قابلیت ثابت نگه داشتن محیط درونی موجود زنده، سازگاری و هماهنگی با محیط، تولید مثل و همانندسازی، تغذیه و رشد را بیان میکند. دانشهای مدرن برای حیات، تعاریف مختلف فیزیولوژیکی، متابولیکی، بیوشیمیایی و غیره نیز ذکر کردهاند.
وی تأکید کرد: پرسش مهم فلسفی این است که آیا حیات، همین اعضا و اجزای مادی است یا حقیقتی ورای طبیعت دارد؟ آیا اجتماع تعدادی ملکول و تبدیل آنها به سلول، حیات میسازد؟ تعداد ملکولهای موجود در هر سلول کبد را 200 تریلیون تخمین علمی زدهاند؛ آیا اجتماع این تعداد ملکول، حیات را در سلول کبدی تحقق میبخشد؟
خسروپناه با اشاره به اینکه فیلسوفان الهی، نفس را منشأ حیات دانستهاند، گفت: افلاطون، نفس را مبدأ و منشأ حیات و حرکت جسم معرفی کرده است و ارسطو، نفس را کمال اول برای جسم طبیعی آلی(دارای اندام) دانسته است. ابنسینا، نفس را نیروی در جسم معرفی میکند که منشأ صدور کارهای میشود که یکنواخت غیر ارادی نیستند. ملاصدرا، نفس را جوهر مجردی میداند که ذاتا از ماده مجرد و در مقام فعل به ماده تعلق دارد. پس طبیعیدان به حیات برای برخی از موجودات طبیعی، اعتراف و بدون اشاره به نفس مجرد، آن را تبیین میکند و فیلسوف الهی، نفس مجرد را مبدأ و منشأ اصلی حیات میداند و سلول و بافت و اندام و غیره را ابزار مادی برای تعلق حیات میشمارد.
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تصریح کرد" پرسش مهم فلسفی این است که اگر سلول و بافتهای بدن و پیوستگی فیزیکی عناصر بدن بتوانند حیات به معنای داشتن تغذیه و رشد و تولید مثل را تبیین کنند؛ آیا میتوانند معنای پیچیده حیات، یعنی تدبیر و سازماندهی پیچیده بدن، ساحت ادراکی و شعوری بدن، به ویژه درک استدلالی و استنتاجی و درک خیالی، اراده و اختیار انسان، هویت شخصیتی انسان را نیز تبیین کنند؟ آیا اجزاء طبیعی بدن، خود دارای شعوری هستند که بتوانند سازماندهی پیچیده اندام با شعور را به تنهایی، به عهده داشته و هویتساز باشند؟ آیا با فرض تقسیم هستی به مُلک و ملکوت، بدن علاوه بر تدبیر مُلکی به تدبیر ملکوتی نیز نیازمند است؟ تدبیر کننده ساحت ملکوتی بدن کیست؟ اینگونه پرسشها و دهها پرسش فلسفی هست که نیاز به تحقیق نو دارند؟ این تحقیقات هم باید با همکاری فیلسوفان و زیستشناسان انجام گیرد.
وی در ادامه سخنانش با اشاره به اینکه تا اینجا از رابطه فلسفه و طبیعت در مقام نظر سخن گفتیم؛ بیان کرد: اما فلسفه با طبیعت در مقام عمل نیز ارتباط دارد. چگونگی تعامل انسان با طبیعت که در حوزه صنعت و سلامت مطرح میشود؛ پیش از آنکه بحثی اخلاقی و حقوقی باشد؛ بحثی فلسفی است. آیا انسان باید در تعامل با طبیعت به گونهای قرار گیرد که در طبیعت تصرف کند یا در طبیعت، تجاوز کند؟
خسروپناه با اشاره به اینکه اصطلاح «گِشتل» در فلسفه هایدگر که شاه كليد فهم فلسفه تكنولوژي اوست، اذعان کرد: لااقل سه خاصيت هم زمان، یعنی: 1- انكشاف، 2- تعرض، 3- شتاب را دارد. وی تعرض را ویژگی مهم برای تکنولوژی مدرن ذکر میکند. آیا بشر در تعامل با طبیعت باید به تکنولوژی(تعرض بر طبیعت) برسد یا صنعت(تصرف بر طبیعت و تعامل با آن)؟ این یک سئوال مهم فلسفی است.
خسروپناه اذعان کرد: پرسش فلسفی دیگر مربوط به تعامل انسان با طبیعت از جهت سلامت است، اگر علوم پزشکی را مجموعه مسایلی بدانیم که با روش تجربی و آزمایشگاهی به کشف بیماریهای انسان و درمان آنها میپردازد؛ توجه به مبانی فلسفی حاکم بر روششناسی علوم پزشکی، دنیای دیگری را به روی ما باز میکند. بخشی از مبانی این است که آیا موجودات جهان را باید به خیر و شر دستهبندی کرد و موجودات شرّ را برای حفظ انسان از بین برد یا اینکه همه موجودات خیرند؛ هر چند ممکن است گاهی شر نسبی گردند پس باید تعامل سازنده با آنها داشت؟
وی در پایان سخنانش تصریح کرد: برای نمونه آیا باکتری به عنوان یک موجودی که ضرر به انسان میرساند باید با آنتیبیوتیک از بین برود و در نتیجه شاهد مقاومت باکتری بشویم و یا اینکه باید با باکتری به عنوان شر محض ننگریست و با آن تعامل سازنده داشت و بدن را مقاوم سازی کرد؟ فلسفه اسلامی، شر مطلق در جهان را نمیپذیرد و نگرش خاصی به تعامل با موجودات طبیعی دارد.
نظر شما