به گزارش خبرنگار مهر، اخیرا کتاب «درآمدی بر فلسفه علم: پژوهشی درباب يکصد سال مناقشه بر سر چيستی علم» توسط دکتر نواب مقربی دکترای کلام ـ فلسفه دین و مسائل جدید کلامی از دانشگاه آزاد اسلامی و پژوهشگر حکمت متعالیه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مقطع دکترا ترجمه شده است. در گفتگویی با وی به بررسی این کتاب پرداختیم که اکنون از نظر شما می گذرد.
*آقای دکتر! به تازگی کتابی را در حوزه فلسفه علم منتشر کرده ايد بنام «درآمدی بر فلسفه علم: پژوهشی درباب يکصد سال مناقشه بر سر چيستی علم» که انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پائیز امسال آنرا منتشر کرده است، قدری درباره نويسنده کتاب توضيح دهيد و اينکه ترجمه کتاب چند سال به طول انجاميده است و به چه شيوهای انجام گرفته است؟ مزيت اين کتاب بر کتابهای ديگر ترجمه شده در فلسفه علم چيست؟
ترجمه اين کتاب حدود پنج سال به طول انجاميده است. در ترجمه تلاش کرده ام که تا آنجا که امکان دارد عبارتها و اصطلاحها فصيح و دقيق ترجمه شوند. و مهمتر از همه آنکه معادلهای عبارتهای انگليسي به فارسی سليس باشد و کمتر از عبارتهای عربی و لاتين استفاده شود. به عبارت ديگر متن را به زبان فارسی از نو برساخته ام. این امر برای بومی سازی فلسفه علم و زبان علم در ايران بسيار اهميت دارد. ما نمی توانيم علم بومی ايرانی داشته باشيم مگر آنکه بتوانيم اصطلاحات و واژگان زبان علم جديد و اساساً بازي زبانی علم جديد را به زبان فارسی به درستی و با زبان شفاف و بيرون از لفاف بيان کنيم.
جامعه علمی ايرانيان هم اکنون در حوزه علم به پيشرفتهای بسياری دست يافته است، ولی متأسفانه در بيان انديشه های علمی مشاهده می کنيم که بعضی محققان به ويژه آنان که در کشورهای غربی تحصيل کرده اند واژگان بيگانه به کار می برند و گه گاه افتخار می کنند که معادل اصطلاحات علمی را به زبان فارسی نمی دانند. حتی بعضی می دانند ولی وانمود می کنند که نمی دانند، به عبارت ديگر کاربست زبان فارسی را برای بيان زبان علمی معاصر نشانه ضعف می شمرند. ولی به نظرم پژوهشگر فلسفه علم يا دانشمندی که معادل فارسی اصطلاحات را نمی داند به هيچ روی پژوهشگر نيرومندی نيست.
همه ما وظيفه داريم که معادلهای دقيق اصطلاحهای علمی را جستجو کنيم و در آنجا که معادلي وجود ندارد معادلهای بديع بسازيم. خوشبختانه، زبان فارسی در اين زمينه بسيار قدرتمند و غنی است؛ درياي بيکرانه ای از واژگان و توانايي بی انتها برای ساخت واژگان در آن به وضوح ملاحظه می شود و در پيشينه تاريخي آن مسجل است.
ما نمی توانيم علم بومی داشته باشيم مگر آنکه فلسفه علم بومی داشته باشيم و بتوانيم علم جديد و فلسفه آنرا به زبان خود برگردانيم و بازسازي کنيم. هدف من از ترجمه اين کتاب بومی سازی علم و فلسفه علم در ايران است. ما نیازمند علوم تجربی بومی ایرانی ـ اسلامی هستیم ولی این مهم محقق نمی شود مگر آنکه نخست منشأ اين علوم را به درستی بشناسیم و بفهمیم و با دقت و صحت به زبان فرهنگ و شيوه زیست ایرانی ـ اسلامی خود بيان کنیم.
*اکنون ترجمه های زیادی خصوصا در فلسفه صورت می گیرد، نظر شما در مورد این ترجمه ها چیست آیا از کیفیت خوبی برخودارند و همچنین کتابهایی که ترجمه می شوند جزء کتابهای اصلی هستند؟
متأسفانه بسیاری از مترجمان تازه کار که حتی زبان فارسی را هم درست نمی دانند دست به ترجمه آثار علمی و فلسفی می زنند و با این کار زبان فارسی را به تباهی می کشانند. از این دست آثار در بازار ترجمه بسیار هست و باید سازوکاری اندیشیده شود که جلوی نشر ترجمه های ضعیف گرفته شود یا دست کم ترجمه های پرنقص و کج و معوج به گونه ای معرفی و شناسایی شوند که دانشجویان با مطالعه اين آثار به بيراهه کشیده نشوند.
نکته مهم در ترجمه آثار علمی و فلسفی و اساساً هر گونه ترجمه این است که ما زبان مبدأ را می بایست به نحو احسن بشناسيم يعنی می بايست با تاريخ ادبیات فارسی آشنایی عميق و دقیق داشته باشيم. این کار دشواری است و هر کسی تن به آن نمی دهد. بنابراین نتیجه همان آشفته بازاری است که امروزه در بازار ترجمه آثار علمی ـ فلسفی مشاهده می کنيم.
*مؤلف کتاب را معرفی می کنید؟
نويسنده کتاب درآمدي بر فلسفه علم: پژوهشی درباب یکصد سال مناقشه بر سر چیستی علم، پيتر گادفري اسميث، فيلسوف علم معاصر، استاد برجسته فلسفه در دانشگاه هاروارد، و برنده جايزه ويژه لاکاتوش در فلسفه علم در سال 2010، زاده 1965، سيدني، استرالياست. او درجه دکتراي خود را در فلسفه در سال 1991 از دانشگاه کاليفرنيا، سن ديهگو، أخذ کرد و پس از گذراندن دوره اي در دانشگاه استنفورد و دانشگاه ملي استراليا در سال 2006 وارد دانشگاه هاروارد شد و تا سال 2011 در آنجا ماند. گادفري اسميث هم اکنون در مرکز فارغ التحصيلان سي.يو.ان.واي تدريس مي کند.
*درباره محتوای کتاب هم اندکی توضیح دهید؟
اين کتاب در آغاز و در درجه نخست براي دانشجويان نوشته شده است و بيشتر کتابي درسي (textbook) است. بنابراين در ايران نيز مي تواند در دوره کارشناسي يا کارشناسي ارشد رشته فلسفه علم و ديگر رشته هايي که درس فلسفه علم در واحدهاي درسي آنها گنجانده شده است به کار رود و تدريس شود. با اين همه، علاقه مندان فلسفه علم نيز مي توانند بدون نياز به آشنايي درازآهنگ با فلسفه به مطالعه آن بپردازند. نويسنده قلمي روان و خوانا دارد و نثر او عاري از ابهام و آشفتگي است و انديشه هاي فيلسوفان برجسته علم را با وضوح تمام بازمي گويد و در لابه لاي متن ديدگاه ها و گاه انتقادهاي خود را نيز مطرح مي کند.
*آیا این کتاب اثر علمی ـ پژوهشی صرف است يا به عنوان کتاب درسی هم می توان از آن در دانشگاه ها بهره برداری کرد؟
در زمينه فلسفه علم کتابهاي فراواني در ايران ترجمه و منتشر نشده اند. کتابهاي موجود در بازار نيز از آثار برجسته فلسفه علم به شمار نمي روند. بدتر از اين آنکه بسياري از کتابهاي ترجمه شده در فلسفه علم تنها به مباحث سنتي و تکراري در فلسفه علم پرداخته اند و از جنبه هاي اخيرتر آن همچون «جامعه شناسي علم»، «فمينيسم در علم»، «جنگهاي علم»، و «مطالعات علم»، يا از جنبه هاي فني تري چون «نظريه رياضي احتمالات» و «بيزگروي» و تأثير آن در فلسفه علم امروز غافل بوده اند. يکي از برتريهاي کتاب حاضر اين است که درباره هر يک از مبحثهاي مهم بالا، فصل جداگانه اي اختصاص داده است. از اين روي، هدف از ترجمه اين کتاب پرکردن خلأ موجود در زمينه منابع فلسفه علم در جامعه دانشگاهي ايرانيان است.
به هر حال، کتاب درآمدي به فلسفه علم کتابي است بسيار روزآمد و سخت جالب توجه. اين کتاب کمابيش به هر مسأله اي که در حوزه فلسفه علم داراي اهميت به شمار مي رود به درستي پرداخته و هيچ مسأله اي را بررسي ناشده رها نکرده است، و به راستي که از عهده اين کار نيز خوب برآمده و چنانکه نويسنده خود مي گويد حاصل کار او پژوهش و کنکاشي است درباب يکصد سال مناقشه بر سر چيستي علم، يعني يکصد سال مناقشه بر سر اينکه علم چيست، چگونه کار مي کند و چه چيزي علم را از ديگر شيوه هاي پژوهش دربارهي جهان متمايز مي سازد.
اين کتاب در ميان کتابهاي درسي فلسفه علم (خواه کتابهايي که به فارسي برگردانده شده اند و خواه کتابهاي ترجمه نشده) اگر نگوئيم بي نظير، کم نظير است.
امیدوارم و آرزو دارم که نهاد علم و نهال فلسفهي علم در ايران هر چه بيشتر پرورده تر و بالنده تر شود و دانشمندان و پژوهشگران ايراني، به جاي ترجمه آثار غربي که ديگر دوره آن به سر آمده، خود دست به تدوين و تأليف آثار علمي و فلسفي بومي بزنند و در اين راه گوي سبقت را از ديگران ببرند.
نظر شما