به گزارش خبرنگار مهر، به همت مؤسسه مطالعات سیاسی اقتصادی پرسش سمینار "وضعیت کنونی فلسفه در ایران" با سخنرانی سیدجواد طباطبایی و ضیاء موحد عصر روز گذشته 7 آذرماه برگزار شد. در این سمینار دکتر ضیاء موحد عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران درباره وضعیت فلسفه تحلیلی در ایران معاصر سخنرانی می کرد.
وی در ابتدای سخنانش به بررسی تاریخی فلسفه تحلیلی پرداخت و گفت: سابقه فلسفه تحلیلی به افلاطون و ارسطو بر می گردد و بعدا در دنیای اسلام وارث این فلسفه ابن سیناست که مطالبی که در مورد زبان مطرح می کند. مطالبی که در شفا می گوید و علاقه ای که به منطق دارد مؤید این حرف من است.
وی افزود: در مقایسه می توان گفت هیچ کس به اندازه ابن سینا در مورد منطق رساله ندارد. حداقل 30 رساله از ابن سینا سراغ داریم که در مورد منطق است و در دسترس ماست اما بعضی ها هنوز چاپ نشده است. بگذریم که در شفا و نجات و اشارات و تنبیهات و ... همیشه با منطق شروع می کند.
موحد در ادامه سخنانش با توجه به نوآوری های ابن سینا در منطق اظهار داشت: حرف جالبی که در یکجا می زند بی توجهی او به آن چیزی است که ما به آن منطق فرمها می گوئیم، یعنی ابن سینا می گوید شما وقتی متوجه شدید مقدمات قیاس چیست دیگر بقیه مسأله حل شده است. راست هم می گوید وقتی مقدمات قیاس مشخص باشد به صورت شهودی می توان نتیجه گفت. شرط هایی که گذاشته شده برای نظام سازی مهم است ولی می گوید مقدمات به خاطر این است که چگونه حد وسط را پیدا کنید.
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلفسه ایران با اشاره به اینکه ابن سینا با این حرف غوغا می کند، گفت: کارهایی مهمی ابن سینا در این ارتباط انجام داده و تا این حد که من متوجه شدم و منتقل کردم و منطق دانان غربی تصدیق کردند. این ماجرا ادامه پیدا می کند و توجه به این نوع تحلیلها مخصوص فلسفه تحلیلی است.
وی با اشاره به اینکه من بخش خاصی را در فلسفه تحلیلی به منطق اختصاص می دهم ولی به طور کلی برای فلسفه تحلیلی استدلال و توجیه بسیار مهم است. در هر صورت این قضیه تا زمان ما ادامه پیدا می کند. در غرب در یک زمان در اواخر قرن نوزدهم فرگه و هوسرل را داریم که هر دو منشأ دو فلسفه مهم در دنیا می شوند. فلسفه تحلیلی را فرگه پایه گذاری می کند و هوسرل هم پدیدارشناسی را پایه گذاری کرد. در واقع پایه گذار فلسفه تحلیلی به معنای دقیق کلمه همان طور که خود راسل هم اقرار کرده و ویتگنشتاین تا زنده بود اصرار می ورزید، فرگه است.
این محقق و نویسنده کشورمان بیان کرد: اما در ایران جالب است که هر دو فلسفه در یک زمان و در یک سال مطرح شد؛ یعنی فلسفه قاره ای را احمد فردید مطرح کرد و فلسفه تحلیلی را منوچهر بزرگمهر. هر دو هم در مجله سخن مطرح شد. احمد فردید در مقاله از کانت تا هایدگر که در اسفند 1323 منتشر شد به این مسأله پرداخت که این مقاله در هفت صفحه است. فردید قول داده بود در شماره بعد کار را ادامه بدهد اما عملی نشد اما در شماره پنج مقاله ای بنام درآمد به فلسفه معنوی کانت نوشت که این مقاله هم در حدود هفت صفحه است.
وی افزود: در سال بعد مقاله ای بنام نگاهی به نمودشناسی معاصر دارد که از هوسرل شروع می کند و به ابوالبرکات بغدادی و فخر رازی می رسد یعنی کل آنچه که مرحوم احمد فردید راجع به این مسائل نوشته و مکتوب است در حدود 15 صفحه است که در واقع در حکم فهرستی است از مطالبی که می خواست بیان کند ولی هیچ کدام را مکتوب بیان نکرده است.
این کارشناس منطق و فلسفه در ادامه سخنانش تصریح کرد: منوچهر بزرگمهر هم در همین سال در شماره اول سال دوم مجله سخن مقاله ای بنام تغییرات اخیر در فلسفه منتشر کرد که در واقع ترجمه است از خانم مک مری. بزرگمهر در این مقاله راسل را به عنوان مبدع منطق جدید معرفی می کند که درست نیست و خود راسل، فرگه را به عنوان مبدع منطق جدید معرفی می کند. در هر صورت مقاله ترجمه است و تقصیر ایشان نیست. ادامه مقاله در سال دوم در بهمن 1323 چاپ می شود که حدود پنج صفحه است.
وی با اشاره به اینکه از سال 42 به بعد حضور منوچهر بزرگمهر کاملا چشمگیر است و در فلسفه تحلیلی مقاله می نویسد و بیشتر به آباء فلسفه تحلیلی یعنی بارکلی، هیوم و لاک می پردازد، گفت: اطلاعات بزرگمهر از منطق جدید بسیار اندک است و خلاصه به یک معنا استاد ندیده است اما چون زبان می داند و انسان خوش فهمی است و در دانشگاه تدریس دارد، توانست این کارها را انجام دهد و 10 ـ 12 مقاله در مورد فلسفه تحلیلی دارد و اولین کسی است که مقاله فلسفی با معیارهای جدید می نویسد و بسیار خوب می نویسد.
وی با تأکید بر اینکه اینها که بیان شد کل تاریخ فلسفه تحلیلی در ایران قبل از انقلاب اسلامی است، بیان کرد: اما باید به چند نکته اشاره کنم که یکی درسهای استاد مطهری است. ظاهرا بزرگمهر و چند نفر دیگر در این جلسات شرکت می کردند. بسیاری از مسائلی که در این جلسات و پرسش و پاسخها هست مسائلی است که در فلسفه تحلیلی مطرح می شود نشان دهنده این است که هر دو طرف هم سؤال کننده و هم جواب دهنده نمی دانند در مورد چه چیزی دارند صحبت می کنند.
موحد در ادامه سخنانش اذعان کرد: دکتر مهدی حائری یزدی فارغ التحصیل حوزه علمیه قم است که فلسفه اسلامی را بسیار خوب می داند اما از فلسفه تحلیلی مطلقا اطلاعی ندارند و کتابهایی که در مورد این موضوعات نوشتند مورد اعتماد نیست، چون به نظرم در این زمینه استاد ندیده است. بعد از انقلاب اسلامی فلسفه تحلیلی با کارهای عبدالکریم سروش وارد مرحله دیگری می شود یعنی مسائل مذهبی و فلسفه دین و پارادوکس همبل و اینکه آیا می شود بایدها را از هستها نتیجه گرفت و مسأله ابطال پذیری و چوب بر گرده مارکسیستها زدن و ... همه و همه با هم در می آمیزد و یک ملغمه غریبی درست می شود ولی در هر صورت اولین باری است که فلسفه تحلیلی به صورت جدی مطرح می شود.
وی با بیان اینکه واقعا فلسفه ما قبلا لوکس بود ولی وقتی مسأله دین به میان می آید و فلسفه دین که مورد ابطلای جامعه ماست مطرح می شود مسائل به صورت جدی مطرح می شود، افزود: در این جدال کسانی هم شرکت می کنند یکی هم صادق لاریجانی است که الان رئیس قوه قضائیه هستند. حمید وحید دستجردی که از شاگردان فاضل فلسفه تحلیلی است در این بحث شرکت می کند. خواستند بنده هم در این بحث شرکت کنم که معذرت خواهی کردم و گفتم اصلا مسأله من اینها نیست. از سال 62 که به ایران امدم به تدریس منطق در مؤسسه حکمت و فلسفه پرداختم. به این دلیل از منطق شروع کردم که اولا آنچه که می خواستم راجع به فلسفه تحلیلی بگویم به این منطق ارتباط پیدا می کرد و دیگر اینکه کلاسها خیلی سیاسی شده بود و دانشجویان زیادی شرکت می کردند و هر بحثی به مسائل سیاسی کشیده می شد و .... در این مدت مقاله ها و کتابهایی را نوشتم که حتما دیده اید.
این کارشناس فلسفه و منطق گفت: در ادامه دکتر مهدی گلشنی هم در دانشگاه صنعتی شریف رشته فلسفه علم را بنا کرد. در این سالها عده ای در خارج تحصیل کردند که اکنون از بهترین استادان ما هستند. کاوه لاجوردی، نصرالله موسویان، حسین شیخ رضایی، امیراحسان کرباسی زاده، از جمله اینها هستند.
موحد با اشاره به اینکه چون منطق محل مهمی در فلسفه تحلیلی دارد، باید به تاریخ منطق هم بپردازیم، گفت: قبل از انقلاب کتاب مرحوم مصاحب را داشتیم که کار مهمی بود و گمان می کنم تعداد معدودی این کتاب را خواندند. کتاب دیگر کتابی بود که مرحوم بزرگمهر آنرا ترجمه کرد. وقتی این کتاب را خواندم به شدت عصبانی شدم و دیدم اشتباهات آن بیش از حدی است که به حساب بیاید و همان شب مقاله ای در این مورد نوشتم و چاپ هم شد و داستان ادامه پیدا کرد و عکس العملهای نامناسبی را دیدم که دیگر وارد این بحث نمی شوم.
وی در ادامه سخناش بیان کرد: بعد از انقلاب محمدجواد لاریجانی مرکز فیزیک نظری را تشکیل داد که خدمت فرهنگی بسیار مهمی بود و افراد باسواد و زیرک و مدبری را انتخاب کرد. اولین سمینار بین المللی منطق را در سال 69 در دانشگاه شهید بهشتی برگزار کردیم و بعد استادان طراز اول جهان آمده بودند. یک عده ای از قم آمده بودند مانند آقای جوادی آملی و مصباح یزدی و به همین دلیل آقای مصباح یزدی عده ای را برای ادامه تحصیل به دانشگاه مک گیل کانادا فرستاد. بعدا هم مدرسه منطق درست شد.
وی با اشاره به اینکه این نوع منطق دو گرایش ریاضی و فلسفی داشت، بیان کرد: گرایش فلسفی در قسمتهای فلسفه و گرایشهای ریاضی در دپارتمانهای ریاضی که ممکن است ربطی به فلسفه نداشته باشد. اینکه یک فیلسوف چقدر منطق بداند بستگی دارد به اینکه چقدر علاقه مند باشد. یک سطح عمومی و لازم وجود دارد که دانشجوی فلسفه باید منطق بداند اما بیشتر از این نیاز به علاقه مندی دارد. منطق ریاضی اکنون در دانشگاه شریف و مرکز فیزیک نظری تدریس می شود.
وی با اشاره به اینکه سالهای سال راجع به منطق اسلامی و ایرانی در غرب صحبتی نبود، گفت: "ریشر" راجع به این مباحث کار کرده بود اما مورد توجه قرار نگرفت. چند نفر از منطق دانان جهان راجع به منطق دانان مسلمان کار می کنند. در ایران هم دانشجویانی هستند که به این مسائل علاقه مند شدند و زبان عربی را خوب می دانند و متونی که قرنها خوانده نمی شد را دارند می خوانند و ترجمه می کنند. سه سال است که انجمن منطق تشکیل شده است اما با بوروکراسی اداری کارمان به مشکل برخورد کرده است اما امیدوارم مشکلات حل شود.
وی در پایان سخنانش در مورد تفاوت فلسفه تحلیلی و قاره ای گفت: یک تفاوت در تاریخی بودن است که این ایراد را فلاسفه تحلیلی جدید به قدیمها گرفتند. می گویند شما مسائل را در متن تاریخی مطرح نمی کنید به اصطلاح مسأله محور هستید. اما فلاسفه قاره ای مسأله را بیشتر در متن تاریخی قرار می دهند و از این نظر می توان گفت فلسفه تحلیلی نسبت به سابقه تاریخی خودش بی لطفی می کند.
وی افزود: یک تفاوت دیگر مسإله تاریخ و توجیه است که در فلسفه تحلیلی این درجه خیلی بالاست یعنی ما در فلسفه قاره ای جملات کلی زیاد می بینیم. اتفاق مهمی که روی داده این است که فلسفه تحلیلی و قاره ای دارند به هم نزدیک می شوند. فیلسوف اتریشی و شاگرد کواین – پل استار ـ در این مورد دارد کار می کند.
نظر شما