پیام‌نما

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ‌اللَّهِ كَثِيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ‌اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ‌اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ * * * همانان که به ناحق از خانه‌هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، همانا صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می‌شود به شدت ویران می‌شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می‌دهند یاری می‌رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست‌ناپذیر است. * * كسى كاو دهد يارى كردگار / بود ياورش نيز پروردگار

در عصر تجربه مطرح شد؛

تصویرسازی یک قصه‌نویس از فضای ادبی دانشگاه‌ها در سال‌های دور/ داستان کوتاه، دیالوگ‌محور است

تصویرسازی یک قصه‌نویس از فضای ادبی دانشگاه‌ها در سال‌های دور/ داستان کوتاه، دیالوگ‌محور است

نویسنده «عطر نسکافه» در نشست عصر تجربه گفت: داستان کوتاه مثل شعر نو است. حتی یک دیالوگ از آن را نمی‌توان حذف کرد؛ همان‌گونه که حذف یک مصرع شعر نو به بافت و انسجام آن آسیب می‌زند، در یک داستان کوتاه خوب هم نمی‌توان یک خط را نادیده گرفت.

به گزارش خبرنگار مهر، منصوره شریف‌زاده در نشست «عصر تجربه» که عصر دیروز هشتم دی‌ماه در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد، نوشتن را خلاقانه‌تر از ترجمه دانست و افزود: نوشتن، لذت‌بخش‌تر و خلاقانه‌تر است، اما وقتی داستان خوبی را می‌خوانی، دلت می‌خواهد آن را ترجمه و دیگران را هم در لذت خواندن آن، شریک کنی؛ چرا که همه مخاطبان، نمی‌توانند کتاب‌ها را به زبان اصلی بخوانند. از سوی دیگر گاهی دلت می‌خواهد نویسندگان کشور خود را با تکنیک خاص و تازه‌‌ای که نویسندگان خارجی در آثارشان به کار برده‌اند آشنا کنی. بگذریم از این‌که برخی مترجمان ما، گاه بخشی یا فصلی از یک رمان را حذف می‌کنند و به کلیت داستان آسیب می‌رسانند.

نویسنده مجموعه داستان «مولود ششم» به چگونگی ورود خود به عرصه داستان‌نویسی اشاره و بیان کرد: سال‌های اول دبستان بودم که شعر سرودم، زیرا با شعر مانوس بودم و از بچگی، اشعار پروین اعتصامی را می‌خواندم و به غزل حافظ، علاقه بسیار داشتم. دبیرستانی بودم که دایی‌ام که دانشگاه تهران، معماری می‌خواند، مرا با شعر نو آشنا کرد. آن زمان بود که با رمان هم آشنا شدم و ادبیات تطبیقی را به عنوان رشته دانشگاهی خود انتخاب کردم. دکتر داوران به ما گفت: هرکس می‌خواهد نمره کامل را از آن خود کند باید دو شعر یا داستان بنویسد و ارائه کند. از سوی دیگر مستر هاسکینز، استاد علوم اجتماعی از ما خواسته بود تا درباره زندان زنان یا مراکز توانبخشی بنویسیم و من زندان زنان را انتخاب کرده و با کسانی که محکوم به حبس ابد شده بودند، مصاحبه کردم. همان‌ گفتگوها را به شکل داستان درآوردم و به دکتر داوران دادم.

شریف‌زاده در ادامه سخنان خود درباره ورود به دنیای داستان‌نویسی گفت: دکتر داوران، داستان مرا خواند و تاکید کرد تو داستان‌نویس خوبی هستی؛ به کار خود ادامه بده؛ چرا که ما داستان‌نویس زن کم داریم. در دوره فوق لیسانس، نخستین داستان خود را نوشتم. داوران پیشنهاد داد داستان را برای مجله «سخن» بفرستم. چند روز بعد از دفتر مجله با من تماس گرفتند و گفتند قصه تو ر ا چاپ می‌کنیم و اولین داستان من در سال 1356 در نشریه سخن منتشر شد.

نویسنده مجموعه داستان«سرمه‌دان میناکاری» در پاسخ به این‌که خوب است نویسندگان نوقلم، چه کتاب‌هایی بخوانند، گفت: من پیشنهاد می‌کنم با ادبیات کلاسیک خودمان شروع کنند؛ با شاهنامه و مثنوی و گلستان و بوستان. این آثار، دایره لغات نویسنده را افزایش می‌دهد. بعد آن، کار همه نویسنده‌های خوب و مطرح را مطالعه کنند. کلاً کتاب خواندن باید برای آنها به عادت تبدیل شود. از سوی دیگر می‌توانند ادبیات ایران را با خارج از آن تطبیق دهند. مثلا شباهت‌های داستان» رستم و اسفندیار» شاهنامه با «ایلیاد» هومر را دریابند یا «لیلی و مجنون» را با «رومئو و ژولیت» مقایسه کنند.

شریف‌زاده در پاسخ به این‌که شما چه کتاب‌هایی را خوانده و به چه نویسنده‌ای علاقه‌مندید، گفت: من بسیار آکادمیک، کتاب خوانده‌ام. براساس رشته تحصیلی خود از هومر و سوفوکل و ادبیات و اسطوره‌های یونان شروع کردم و بعد به رمان و ادبیات مدرن رسیدم که به نوعی با«دن‌کیشوت» سروانتس آغاز می‌شد و به جیمز جویس و آنتوان چخوف و ... می‌رسید. من شعرهای تی. اس. الیوت را دوست دارم و ارنست همینگوی را به خاطر موجزگویی و چندلایه بودن داستان‌هایش، بسیار می‌پسندم. داستان‌نویسان زن چون املی برونته و جین آستن را هم خیلی دوست دارم.

مترجم «اطلسی‌های لگدمال شده» با اشاره به این‌که در دوره او استادان بزرگی در دانشگاه تدریس می‌کردند، گفت: در روزگار ما کسانی چون دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی و عبدالحسین زرین‌کوب تدریس می‌کردند و فضایی را در دانشگاه پدید آورده بودند که یک کلاس 15 نفره، مملو از علاقه‌مندانی می‌شد که حتی خارج از کلاس و در راهرو، سر پا می‌ایستادند و به درس و بحث‌شان گوش می‌دادند. حالا کلاس‌های دانشگاهی و استادان ما، چنین توان و ظرفیتی دارند؟ از سوی دیگر در دوره‌ای که ما دانشجو بودیم نویسندگان ایرانی را به کلاس‌هایمان دعوت می‌کردند و از ما می‌خواستند تا کارهاشان را بخوانیم و با حضور خود نویسندگان، کتاب‌ها را نقد کنیم. من به خواندن و نقد کردن، باور دارم. حالا هم باید این امکان فراهم شود. برای مثال، هوشنگ گلشیری که خیلی خوب داستان و عناصرش را می‌شناخت، داستان‌هامان را می‌خواند و نقد می‌کرد.

شریف‌زاده معتقد است که جامعه ما مردسالار است و این ویژگی در آثار او هم به چشم می‌خورد. به باور او، زن‌ها موجب می‌شوند که جامعه مردسالار باشد. زن‌هایی که حس می‌کنند همواره به یک تکیه‌گاه نیاز دارند. حتی در نوشته‌های من هم، این صدا به گوش می‌رسد؛ چون فرهنگ غالب بر جامعه، مردسالار است و یک زن نویسنده باید از خود بگذرد تا بتواند به فعالیت ادامه دهد. گرچه تعداد زنان نویسنده در سال‌‌های اخیر و به دلایل گوناگون کم شده است، اما در دهه 70 و تا آغاز دهه 80، زنان نویسنده خوبی بودند که با شور و شوق می‌نوشتند. حتی خاطرم هست وقتی «20 داستان از 20 نویسنده زن» منتشر شد همه با تعجب می‌گفتند یعنی ما این تعداد نویسنده زن داریم؟!

این نویسنده و مترجم درباره پایان‌بندی داستان‌ها و انتخاب سوژه‌‍‌هایش هم سخن گفت. او وقتی شروع به نوشتن می‌کند به پایان نمی‌اندیشد، بلکه فضا و شخصیت‌ها را ذهن می‌پروراند. حتی پایان بسیاری از داستان‌های او چون «عطر نسکافه» باز است تا خواننده به میل خود داستان را کامل کند. به گفته شریف‌زاده، فرم و محتوا باید باهم هماهنگ باشند و به پیشرفت سوژه کمک کنند. سوژه‌ای که گاه نویسنده باید به دنبال آن برود، گاهی هم یک حس، یک فضا، یک آدم، سوژه یک نویسنده برای نوشتن می‌شود.

شریف‌زاده با اشاره به این‌که مسایل اجتماعی بر نویسنده تاثیر می‌گذارد، گفت: بی‌گمان شرایط جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم بر نوشته‌هایمان تاثیرگذار است. من هم بیرون از این قاعده نیستم.

شریف‌زاده در پاسخ به این‌که داستان‌های او را دیالوگ جلو می‌برد یا کنش، گفت: من دیالوگ محورم. گفتگوها باید به جلورفتن داستان کمک کند تا جایی که نتوان حتی یک دیالوگ را حذف کرد. داستان کوتاه مثل شعر نو است حتی یک خط یا یک دیالوگ از آن را نمی‌توان حذف کرد.

کد خبر 2205126

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha