به گزارش خبرنگار مهر، پنجمین گردهمایی هنرمندان در برنامه «تولد ماه» برای بزرگداشت و مراسم تولد حبیب آیتاللهی هنرمند نقاش و عضو پیوسته فرهنگستان هنر شب گذشته، پنج شنبه پانزدهم اسفند در موزه امام علی (ع) برگزار شد.
در ابتدای این مراسم غلامحسین نامی هنرمند نقاش پیشکسوت با بیان چند خاطره از استاد آیتاللهی گفت: خوشحالم که امروز می توانم از این مکان به ایشان تولدشان را تبریک بگویم چراکه ایشان حق بزرگی به گردن هنر ایران و البته بنده دارند. ایشان یکی از بزرگترین تئوریسینهای هنرهای تجسمی است که بنده اگر بعد از دانشگاه و تحصیلتم چیزی از هنر یاد گرفتم از همنشینی با او بوده است.
وی با ذکر چند خاطره از آیتاللهی افزود: در سال 63 ما را مامور کردند تا هنر معاصر را کمی متحول کنیم و در آن شرایط موزه هنرهای معاصر تهران خیلی شرایط بدی داشت. آیتاللهی و من با کمک استاد حمیدی و دیگران شورای هنری را تشکیل داده و از هر رشته بهترینها را انتخاب کردیم تا دوباره موزه را تقویت کنیم و به جایگاه اصلی برسانیم. وی بهترین کسی بود که کمک کرد تا موزه را به سطح خودش نزدیک کنیم.
وی آرزو کرد استاد آیتاللهی 35 سال دیگر زنده باشد تا همه بتوانند از هنر وی استفاده کنند.
مرتضی اسدی هنرمند نقاش و مدرس دانشگاه سخنران بعدی این مراسم بود که با ذکر این مطلب که شاگرد 35 ساله آیتاللهی است به ذکر خاطرهای از نخستین برخوردش با وی اشاره کرد و گفت: اولین بار در داشگاه هنرهای تزئینی وقتی وی در مورد هنرهای اسلامی سخنرانی داشت با وی برخورد کردم و در میان صحبتهایش پرسیدم استاد مگر اصلا هنر اسلامی هم داریم و وی بلافاصله گفتند بله بیسواد برو بشین کتاب بخوان تا بفهمی اسلام هنر دارد یا نه؟
وی ادامه داد: بعدا کلاسهای تخصصی داشتیم که من همیشه جزو دانشجویان پرسشگر بودم. من بیشتر از این که از وی هنر یاد بگیرم، درس زندگی یاد گرفتم. میتوانم بگویم وی حکم پدری بر سر چهار دوره دانشجویان اخیر هنر دارند.
اسدی تاسیس دانشکدههای بزرگ هنری در تهران و کشور و پزوهشهای هنری و زیباشناسی را از جمله کارهای بسیار مهم وی خواند و گفت: خصلت خوبی که از وی یاد گرفتم این بود که آیتاللهی نه باج داد و نه باج گرفت به خاطر همین معلمی بزرگ برای نسل من و نسل بعد من خواهد بود.
جواد بختیاری هرمند فعال در عرصه نقاشیخط نیز دیگر مدعو بود که تولد آیتاللهی را تبریک گفت. وی نیز همچون سایرین به ذکر خاطره از آیتاللهی پرداخت و گفت: آیتاللهی از طریق ترجمه و سخنرانیها و تدریس در دانشگاه جامعه هنری را با هنر مدرن آشنا کرد. بزرگان عرصه گرافیک تحت تاثیر دانش وی هستند و هنر مدرن راهش را با نوشتههای وی برگرفت و تاکید میکنم جامعه هنری بخش زیادی از هنر خودش را مرهون دانشی میداند که آیتاللهی با افکار خود به عرصه هنر وارد کرده است.
مهدی حیدری، استاد هنرهای صنایع دستی نیز همچون سایر مدعوین به بیان خاطره از استاد آیتاللهی پرداخت و برای وی آرزوی طول عمر کرد.
سپس حبیب آیتاللهی به پشت تریبون رفت و با بیان این که با عشق بزرگ شده است ولی هر کسی نمیتواند آن را درک کند، گفت: بهتر است در زندگی اگر کاری انجام میدهیم با عشق باشد.
وی در ادامه به سبک خود و با خواندن شعری نو که از سرودههای خود بود گفت: من زاده شیراز هستم. شیرازی شاعر و سخنران که با عشق به دنیا آمدم و با عشق هم زندگی کردم. من از همان لحظه تولد عاشق بودم و همان اولین بار که لب به سخن گشودم نیز میدانستم عاشقم. من در خانوادهای مذهبی به دنیا آمدم و زندگی کردم و باید بگویم به خاطر این که از 5 سالگی در مکتب درس می خواندم سه سال اول مدرسه را فرار کردم و از سال سوم به مدرسه رفتم.
وی در مورد علت این کار خود گفت: من وقتی به مدرسه رفتم به خاطر تعلیماتی که در مکتب خانه دیده بودم می توانستم به راحتی روزنامه اطلاعات را بخوانم به خاطر همین از مدرسه فرار می کردم و به شیرازگردی میپرداختم. نخستین چیزی که در این شیرازگردی میدیدم رنگهای لباس زنان بود و این شد که رنگ به درون من رفت.
آیتاللهی افزود: خانواده من روحانی بود و مردان مجتهد بزرگی از خاندان من بودند که حتی زنان خانواده و فامیل من در منزل هم روسری به سر داشتند. در 19 سالگی برای نخستین بار عاشق شدم و برای یک دختر 17 ساله شعر گفتم. به قدری شعر در من رسوخ کرده بود که حتی در خواب هم شعر میگفتم.
وی ادمه داد: وقتی تحصیل میکردم برای طراحی و نقاشی هیچ پولی از پدرم نگرفتم. در آن زمان برای این که پول تحصیل و نقاشی را تامین کنم، طراحیهایی را که در کتابها توسط اساتید کشیده شده بود دوباره میکشیدم و می فروختم.
آیتاللهی در پایان سخنانش با اشاره به این که با یک ظرف آش و چلوکباب توانستم از فردی رنگ ساختن را یاد بگیرم، بیان کرد: در دانشکده هنرهای زیبا تابلو میکشیدم و به توریستها میفروختم گفت برای این که خرج تحصیلم را فراهم کنم کارهای بسیاری کرده ام. کار عار نیست. باید بگویم در پاریس سبزی و میوه در گاری میگذاشتم و میفروختم و یا در آنجا دیوار رنگ میکردم و یا خیلی کارهای دیگر انجام میدادم تا خرج تحصیلم را فراهم کنم.
در پایان این مراسم هدایایی به آیتاللهی اهدا شد که وی در اقدامی تابلوی اهدایی موزه هنرهای دینی امام علی (ع) را به گنجینه این موزه بازگرداند.
نظر شما