پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۲۰ اسفند ۱۳۹۲، ۹:۲۹

«چشم هیچکاک» به روی بازار نشر باز شد

«چشم هیچکاک» به روی بازار نشر باز شد

مجموعه داستان «چشم هیچکاک» نوشته منصور یاقوتی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب، مجموعه‌ای از 12 داستان کوتاه است که اولین‌شان هم‌نام عنوان کتاب است. نویسنده در ابتدای کتابش نوشته است: «برای پویندگان ستیغ‌های بلند و راه‌های دشوار، برای آنان که در سخت‌ترین شرایط مهربانی و آزادگی و انسان‌ بودن را، با خون دل، پاس داشتند، برای ...»

عناوین داستان‌های این کتاب به ترتیب عبارت‌است از:

«چشم هیچکاک»، «اِوا خواهر نویسنده می‌شود»، «پروانه بر خاک»، «آخرین آرزوی یک محکوم به اعدام»، «گریه در گلو»، «عنکبوت نفرین‌شده»، «گداها»، «ستیز»، «به اسب‌ها»، «حکومت‌نظامی»، «درخت» و «کژدُم و سنگ».

داستان‌های کتاب در محدوده زمانی سال 70 تا 90 نوشته‌ شده‌اند و از نظر موضوعی، مسائل جنگی، اجتماعی و تاریخ معاصر ایران را شامل می‌شوند.

در قسمتی از داستان «آخرین آرزوی یک محکوم به اعدام» می‌خوانیم:

همراه با محافظین مسلح لباس شخصی که اسلحه خود را زیر کت و بغل یا زیر کمربند نزدیک ستون فقرات پنهان کرده بودند داشتیم از نزد پزشک برمی‌گشتیم. مهم‌ترین مسئله زندگی ما در آن لحظات این بود که از پشت میله‌های توری‌گرفته شیشه‌های تیره‌رنگ و چرکین، خیابان را تماشا کنیم و رفت و آمد مردم را بنگریم. در آن حال هیچ چیزی برای ما جذاب‌تر و زیباتر از دیدن رهگذران پیاده‌رو نبود. در میان آن چهار تن یکی بود که اندامی محکم و ستبر داشت. استخوان‌بندی درشت و متناسب، پیشانی بلند، پوست سپید، سبیل‌های سیاه و پرپشت، چشمان سیاه نافذ، گردنی درشت‌تر از گردن شتر...

دست مرا به دست او دستبند زده بودند. سه نفر بقیه دست‌هایشان آزاد بود. مقامات زندان لابد ما را «خطرناک» ارزیابی کرده بودند وگرنه موجبی نبود که دو نفر را دستبند بزنند و دست‌های بقیه را آزاد بگذارند. زمان زیادی نگذشت که بفهمم مچ دستم به مچ دست یک محکوم به اعدام قفل شده است.

وضعیت من هم هنوز روشن نشده بود. برایم حکمی صادر نشده بود و در بلاتکلیفی به سر می‌بردم. شاید قرار گرفتنم در کنار یک محکوم به اعدام به اتهام حمل مواد مخدر، چراغ‌قرمزی بود که به من بفهمانند کم‌تر از آن اعدامی بارم سنگین نیست.

این کتاب با 96 صفحه، شمارگان 990 نسخه و قیمت 4 هزار و 500 تومان منتشر شده است.

کد خبر 2253523

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha