به گزارش خبرگزاری مهر، آیتالله العظمی جوادی آملی یکی از بزرگان و برکات نظام جمهوری اسلامی ایران است که تاکنون گامهای بزرگ و عظیمی در جهت پیادهسازی اسلام در جامعه برداشتهاند و آثار ارزشمند زیادی در این زمینه دارند. برای رسیدن به الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت نظرات این دانشمند بزرگ اسلام نیز جویا شدیم. ديدگاه آيتالله جوادي آملي دربارهی توسعه و الگوي پيشرفت، بستگي فراواني به منزلت عقل در منظومه فکري ايشان دارد ایشان در این گفتوگو مطرح مینمایند آنچه که در اسلام مورد تاکید است توسعه کوثری است که مبتنی بر کتاب خدا و عقل میباشد. سنجههاي روشني که ايشان در اين گفتار براي توسعهی اسلامي برميشمارند، حاصل پردازش عقلاني دادههاي وحياني و نقلي است که هم توليد سرمايه و رونق فضاي کسب و کار را در نظر دارد و هم دغدغهی کرامتانساني و عدالتاجتماعي را در نظر میگیرد. از ديدگاه ايشان هم انباشت سرمايه و هم مزدور ديگران بودن در اسلام مردود است؛ از اين رو در آموزههاي اسلامي گردش سرمايه و کارآفريني تجويز شده است.
*نظر اسلام در مورد توسعه چیست؟ آیا مفهوم توسعه را میتوان در منابع دست اول دینی جستوجو کنیم؟
کساني که سکولار فکر ميکردند يا ميکنند، دين را تنها در فضاي ارزشي فرض ميکنند، نه در مسائل دانشي؛ در حالي که اسلام در متن جامعه هم در مسائل علمي و اقتصادي و هم در مسائل اخلاقي و ارزشي، داراي ديدگاه مخصوص به خود است. توسعه داراي دو رويکرد متفاوت است: «توسعه تکاثري» که مذموم است و «توسعه کوثري» که ممدوح است. اينها هر کدام داراي «فصل» متمايزکننده هستند و هر یک اولاً مبادي، مباني و ثانیاً مواد حقوقي و شاخصههاي مخصوص به خود را دارند. ما در درس و بحثهاي علمي فقهي از این موضوع بهعنوان یک مثال استفاده میکنیم و ميگوييم: اگر فقيهي بخواهد فتوا بدهد و فتواي او در رسالهی عمليه درج شود، سه مرحله را بايد از سر بگذارند: اول، مواد حقوقي بايد در دست وي باشد؛ دوم، اين مواد حقوقي را بايد از مباني استخراج کند؛ و نهايتاً اينکه آن مباني را بايد از منابعي استنباط کند تا بتواند حرف علمي بزند. فقيه بايد يک پايگاه اصولي داشته باشد و مشخص نماید که نظرش در مورد برائت، استصحاب و علم اجمالي چیست؟ آيا نظر او احتياطي است يا برائتي؟ و ... یعنی بايد مباني در دستش باشد و اين مباني را بايد از منابعي بگيرد. منابع او نيز عقل، کتاب و سنت معصومين است. اگر فقيه منابع را در اختيار نداشته باشد يا رابطهی منابع با مباني گسيخته باشد، ديگر ملا و فقيه نيست؛ نه حجت عندالله دارد و نه حجت عندالناس. در اقتصاد نيز همينگونه است.
اسلام توسعه را کاملاً ترغيب و تشويق کرده است؛ منتهي توسعه در اسلام داراي دو نوع متفاوت است. يک نوع، توسعهی تکاثري است که اسلام در همهجا آن را مذمت کرده است؛ و يک نوع ديگر، توسعهی کوثري است که اسلام در همهجا از آن حمايت کرده است. توسعهی کوثري آن است که «پايدار» و «همهجانبه» باشد. معناي پايدار آن است که نسل آينده را هم در نظر داشته باشد. مثلاً بايد مشخص شود که آنچه که در کشور وجود دارد، کدام سرمايه است و کدام درآمد؟ مثلاً کشوري که داراي نفت است، اگر دولت آن بخواهد کشور را با نفتفروشي اداره کند، اين آغاز ورشکستگي است. براي اینکه نفت سرمايه است و سرمايه را نميتوان فروخت. همانگونه که اگر کاسبي از سرمايه بگيرد و هزينه فرزندانش را تأمين کند، آغاز ورشکستگي او است. او بايد درآمد داشته باشد و از آن هزينههاي خود را تأمين کند. کسي که نفهمد سرمايه و سود چيست، راهي براي توليد ندارد. او بايد بداند آنچه در زمين است، پايدار است. زمينفروشي؛ نفت و گاز فروشي و معدنفروشي، سرمايهخوردن است. اين همه روايت داريم که اگر کسي زمين بفروشد، هيچ برکتي در آن نيست. اين ناظر است به اينکه سرمايه را نميتوان فروخت. بنابراين توسعهی کوثري از اينجا شروع ميشود.
*شاخصههای توسعهی کوثري از دیدگاه شما چیست؟
شاخصهی اول اين است که بفهميم سرمايه چیست و سود کدام است؟ بايد سرمايه را کاملاً حفظ کرد و راه ايجاد درآمد را دانست؛ بعد از استحصال درآمد، آن را هم در داخل و هم در خارج عرضه کرد تا نياز کشور تأمين شود. شاخصهی دوم آن است که توسعه، همهجانبه و پایدار و در طول و برای همه نسلها باشد و نه در عرض و برای یک نسل. خداوند همهجانبه بودن را در سورهی حشر قرآن کریم چنین معرفی مینماید «كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ»2. یعنی آنچه که به شما عطا کردیم سرمایه میشود و آنجا که میگوییم سهم فقرا را بدهید برای این است مبادا سرمایه و ثروت دربین یک عده خاص دستبهدست شود. که دوله در آیه یعنی تداول و دستبهدست شدن. ثروت مثل خون مملکت است. اگر خون فقط در يک بخش از اعضاي بدن جريان داشته باشد، بقيهی اندامها فلج ميشوند. قرآن کريم ميفرمايد اين ثروت بايد تداول بينالناس اجمعين داشته باشد، نه بين الأغنياء منکم.
*آیا میتوان از فرمایشات جنابعالی این گونه استنباط نمود که آیهی فوق نظام سرمایهداری را نفی کرده است؟
در نظام سرمايهداري، کل ثروت در دست اغنياء است. بقيه عملاً هيچ! سوسيال بلشويک ورشکستهی شرق نيز همينگونه بود. اما در اين دومي، سرمايه دست دولت و دولتسالاري بود. کل سرمايهی اتحاد جماهير شوروي که بخش وسيعي از شمال و شرق و غرب کرهی زمين را فرا گرفته بود، در دست دولت بود. از اين طرف شوروي تا آن طرف شوروي، با هواپيما 8 ساعت فاصله بود. ما قبلهمان در چهار طرف ايران جنوبغربي است. اما بخشي از قبلهی آنها جنوبغربي است، بخشي مستقيم و بخشي جنوبشرقي است! در اين کشور با داشتن گاز، نفت و بسياري از صنايع سنگين، دولتسالاري بود. اين هم جزء تکاثر مذموم است. هر دو نظام منحوس غربي و شرقي تکاثري است؛ و آيهی سورهی مبارکه حشر هر دو را نفي و ابطال کرده است: کي لا يکون دوله بين الأغنياء منکم.
ذات اقدس الهي گفته مبادا اين ثروت، فقط در دست يک گروه خاص قرار گيرد. بايد در بين مردم دور بزند و به دست همه برسد. در توسعهی پايدارِ همهجانبه، اگر تسهيلات بانکي است، بايد براي همه باشد. اگر وام است، براي همه باشد. اگر کارشناسي و کارداني است، بايد براي همه باشد. اين ميشود توسعهی پايدار همهجانبهی ممدوح محمود شرعي. اسلام هرگز با اين مخالف نيست، بلکه موافق هم هست. پس شاخصهی مهم اين است که ثروت بايد مانند خون بين همهی مردم دور بزند.
*ماهیت مشخصههای الگوی اسلامی «توسعه» را روشنتر میفرمایید؟
شاخصهی ديگر اين است که همهی مردم بايد کار کنند تا زندگيشان تأمين شود. با اینکه نقل شده است که پيامبر(ص) دست آن کارگر را بوسيد، اما مزدوري مغضوب است. ما خيال ميکنيم چون کار خوب است، کارگري براي ديگران هم چنين است. اين را در کدام روايت داريم که اجير شدن مستحب است؟! عنوان غالب روايات ما طوري است که تنزيه ميکند که مبادا کسي مزدور ديگران باشد. عنواني که مرحوم کليني در اين باب ذکر کرده، اين است که اجير شدن مکروه است. بله، جايز است؛ چون وجود مبارک موساي کليم براي شعيب اجير شد. اما اشتغال را با «کراهت» ميخواهيم يا با «کرامت»؟ اشتغال با کراهت، تکاثر مذموم است و توسعهی مذموم. اشتغال با کرامت، کوثر محمود و توسعه محمود است. متأسفانه ما همين که افراد کار دارند و مجموعهاي از افراد را اجير کرديم، ميگوييم اشتغال ايجاد شده است! در کتاب شريف کافي، «کتاب المعيشه» را ملاحظه بفرماييد. ميفرمايد کسي که خود را مزدور کند، روزيش را کم کرده است. اگر شما درآمد داري، براي خودت کار کن! چگونه روزي را تنگ نکرده در حالي که تمام درآمد را کارفرما ميبرد؟ براي همين شاگرد مغازه و مزدور ديگري شدن، مغضوب است. در توسعهی تکاثري، همينکه براي کسي کار پيدا کرديم و او را اجير ساختیم، ميگوييم شاغل شده اما اين شغل، با کراهت است. اما توسعهی کوثری با کرامت همراه است.
اين سؤال را بايد در پرانتز حل کنيم که آيا آبروي ما، مال خود است يا نه؟ پولي که در جيب ما است، مال ما است و ميتوانيم آن را به ديگري بدهيم اما آيا ما «مالک» آبروي خود هستيم يا «امين» آن؟ ما نميتوانيم هر کاري بکنيم تا روزي به دست بياوريم، چون مالک آبروي خويش نيستيم. در حفظ آبرو، ما امينالله هستيم. بناي ما بر اين نيست که شکم ما سير شود. بايد «اکرام شويم، نه اطعام». اگر مهماني به خانه ما بيايد، چه ميکنيم؟ مگر او چقدر غذا ميخورد؟ آيا به همان اندازه که ميخورد، غذا ميآوريم؟ غرض ما از پذيرايي مهمان، اطعام است يا اکرام؟ اسلام ميخواهد ما با اکرام پذيرايي شويم، نه با اطعام. به همين ترتيب، همين که چهار نفر جوان را به مغازهاي برديم و آنها را مزدور کرديم، نبايد بگوييم آنها اشتغال پيدا کردند. زيرا اين اشتغال با کراهت همراه است، نه با کرامت. جامعه را نيز بايد اکرام کنيم، نه اطعام. کشور را با کميتهی امداد اداره کردن که هنر نيست. اين شکم سير کردن است و با کرامت انساني سازگار نيست. البته روايات ديگري مبني بر «جواز» داريم اما «مطلوب» نيست. مردم را با فقر و انعام اداره کردن نيز خواست الهي نيست. درباره فقراي طبيعي چارهاي جز اين نداريم اما دربارهی فقراي اقتصادي وظيفهی ديگري داريم. ما ميخواهيم در جهاني زندگي کنيم که فقيري در آن نباشد؛ اين در بهشت نيست، در همين دنيا هم ممکن است. فقر طبيعي است اما فقر اقتصادي قابل پيشگیري است. اگر چنانچه توسعهی کوثري داشته باشيم و اعضاي جامعه به نحو مذکور شغل داشته باشند و مزدور ديگري نباشند و پوشش بيمهاي هم باشد، تأمين عمومي و اجتماعي صورت ميگيرد.
*در حال حاضر کارهایی که صورت میگیرد نیاز به سرمایهی زیادی دارد و همه هم سرمایه ندارند که شرکت کنند؟ یعنی حضرتعالی میفرمایید افراد باید خود صاحب سرمایه و شاغل گردند؟
فقها در باب اجير شدن، فتوا به کراهت دادهاند. صاحب وسائل هم همين کار را کرده است. 1. اسلام عقود «مضاربه»، «تعاوني» و شرکت را طراحي کرده است. اگر کسي اهل شرکت تعاوني و مضاربه نبود -که خيلي کم اتفاق ميافتد- اجير ميشود. کدام عاقلي است که در مقابل اين پيشنهاد که «شما ميخواهي کار کني، به مزدوري کار نکن»، مخالف باشد؟ وقتي به او بگويند: شما عامل باش و ما صاحب سرمايه، با عقد مضاربه با هم کار ميکنيم و چون شرط ضمن عقد هم هست، تمام ضررها را ما قبول ميکنيم، آيا منطقي است که اين فرد باز هم به دنبال اجير شدن باشد؟ کسي که نميتواند ريسک کند و ميترسد ضرر کند را کلاً به ديگري منتقل ميکنند اما سود کمتري ميبرد. الآن در اين مضاربهها، تمام ضرر را يک طرف تحمل ميکند با شرط ضمن عقد لازم؛ در بانکها اينطور است. اما سود کمتري به طرف ميدهند. ولي بالاخره مال و کار خودش است. بنابراين اگر شارع مقدس مزدوري را نهي کرده، چندين راه هم به جاي آن طراحي کرده است. از راه سخت، ميانه و ضعیفتر.... بنابراین در توسعهی کوثری رأسالمال باید مشخص و از سود جدا شود. همینطور توسعه ضمن اینکه پایدار است باید بر اساس سوره مبارکه حشر همهجانبه نیز باشد.
شاخصهی ديگر در توسعهی کوثري آن است که ما خليفةالله هستيم و ذات اقدس الهي از ما کار خواسته است. در قرآن کريم آيهاي داريم که ما مردم را براي عبادت خلق کردهايم. برابر آيهی سورهی مبارکهی ذاريات، اگر کسي همه کارهاي عبادي را انجام دهد و از همهی محرمات فاصله بگيرد و بقيه وقت خويش را هم به عيش و نوش بگذراند، او به اين آيه عمل نکرده است. چرا؟ چون آيه يک قضيه نيست؛ دو قضيه است؛ يکي موجبه و ديگري سالبه. جمع ايجاب و سلب، مفيد حصر است. فرمود انسان فقط بايد عبادت کند: «و ما خلقت الجن و الإنس إلا ليعبدون» ؛ اين بدان معنا نيست که انسان 24 ساعت به مسجد برود؛ واجبات را انجام دهد و مجرمات را انجام ندهد. بلکه يعني کار انسان بايد صبغهی الهي داشته باشد. يعني اگر کار انسان کوثري است، عبادت است و اگر تکاثري است، عبادت نيست. اگر کسي تمام واجبات و حتي مستحبات را هم انجام دهد اما مرتب سعي کند که صفرهاي سرمايهاش را اضافه کند و مزدور زياد داشته باشد، به اين آيه عمل نکرده است. زيرا آيه ميگويد انسان فقط و فقط بايد خدا را عبادت کند! آيهی کريمه حاوي دو قضيه است که جمع هر دو، مفيد حصر است. يعني انسان فقط بايد عبادت کند. ما به يقين ميدانيم که منظور اين نيست که فقط نماز بخواند. چون در آيهی سوره جمعه فرمود: نماز جمعهتان که تمام شد، دنبال کسبتان برويد. حتي روز جمعه! معلوم ميشود که منظور از عبادت اين نيست که دائم در مسجد باشيد. ميفرمايد حتي بعد از نماز جمعه دنبال کارتان برويد. بنابراين ما مؤظفيم شبانهروز عبادت کنيم. روايات فراواني است که بيکاري و تنبلي را نهي کرده است. کراهت بيکاري، کراهت تنبل بودن، کراهت فارغ بودن، کراهت اجير شدن و... جزء معارف و مباني ديني ما است. هم بايد کار کنيم و هم حيثيت کسي را زير سؤال نبريم. زيرا اگر توسعه پايدار و همهجانبه شد، مزدور هم مثل ما کار ميکند، چرا مزدور ما شود؟
يک شاخص ديگر در مذمت توسعهی تکاثري اين است که توسعهی تکاثري همانگونه که در توليد توسعه دارد، در مصرف هم توسعه دارد. اما قرآن کريم جلوي اين مسأله را ميگيرد؛ جلوي عدهاي را که چشم و همچشمي شديدي دارند میایستد. اين توسعه، تکاثر مذموم است. زيرا محصول آن مصرفگرايي بهگونهاي است که نشان دهد اتومبيلش، خانهاش، فرشش و لوازمش چه قيمت است. در همين راستا مرحوم صاحب کتاب وسايل در باب مسکن رواياتي نقل کرده است. در يک جا دارد که اگر خانه از فلان حد بگذرد -با توجه به اينکه هر خانهاي معيار خاصي دارد- فرشتهها ميگويند: «يا افسق الفاسقين، أين تريد؟» يک وقت است که ده نفر، 10 واحد آپارتماني دارند؛ آنها مشمول نقد فرشتهها نيستند. براي اينکه ده نفرند، اما گاهي يک نفر مرتب ميسازد و بالا ميرود؛ اين تکاثر است.
توسعهی کوثريِ محمود، برابر رفاه است اما در اينجا يک سؤال اساسي مطرح ميشود که آيا اينگونه توسعه، جايز است يا لازم؟ آيا صِرف جواز است يعني فقط توسعهی حرام نيست اما ميتوانيم به توسعه نائل بشويم و ميتوانيم چنين کاري نکنيم؟ يا اينکه بر اساس مباني و معارف اسلامي، بر فرد و جامعهی اسلامي لازم است که الگوي توسعهی کوثري را عينيت بخشند؟ در آيهی 61 سوره مبارکه هود، ذات اقدس الهي فرموده است: ما شما را خلق کرديم براي استعمار: «هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فيها». «استعمار» از پاکترين واژههاي قرآني است که بهصورت پليدترين واژههاي سياسي درآمده است. در اين آيهی کريمه خداوند ميفرمايد: او شما را از زمين آفريده و بالا برده و شما را استعمار کرده است. مستعمر يعني خواهان عمارت. قداست اين واژه در قرآن براي اين است که ذات اقدس الهي با منابع زيرزميني و با برکات روزميني، همهی امکانات را در زمين خلق کرده است. او در زمين آب پاک و پاکيزه قرار داد؛ چه در درون و چه در بيرون؛ چه بهصورت دريا و چه بهصورت چشمه و چاه. بنابراين زمين هم حاصلخيز شد. خداوند متعال از بالا باران فرستاد و برکات داد و به ما هم عقل، قدرت، استعداد و امکانات داد. همهی امکانات را براي ما فراهم کرد و از ما خواست زمين را آباد کنيم؛ آقاي خودمان باشيم و نيازمند ديگري نباشيم. بنابراين ذات اقدس الهی از ما طلب کرده که زمين را آباد کنيم. منتها همانطور که در مورد مسجد آمده است که «إنّما يعمر مساجد الله من آمن بالله». اين ميشود استعمار قرآني که بسيار مقدس است. اما همين واژه پُربرکت قرآني را ديگران مصادره کردند و جزء پليدترين واژهها درآوردند. معناي استعمار سياسي آن است که امکانات و منابع، مال من؛ و شما رايگان براي من کار کن و بندهی من باش! اين استعمار سياسي، محصول توسعهی تکاثري مذموم است. اینکه ميگوييم غرب همهچيز دارد، به اين خاطر است که ساليان متمادي اينها خاورميانه و خاور دور را غارت کردند. خود آنها -مثل انگليسيها- نه نفت دارند و نه گاز. اما سالهاي متمادي منابع را از ايران و هند و کشورهاي خاورميانه ميبردند و از ما طلب میکردند (استعمر).
دليل ديگري که براي ضرورت پيگيري تحقق توسعهی کوثري وجود دارد اين است که اگر بخواهيم مردم را با زهد اداره کنيم، ممکن است يک اقلّي بپذيرند وگرنه اکثر مردم تحمل آن را ندارند. ما شنيدهايم که «کلّا إنّ الإنسان ليطغي أن رأه استغني». اما اين را نشنيدهايم و براي اولينبار است که ميشنويم: اگر کسي ببيند فقير است، طغيان ميکند. منتها در آنجا طغيان ميکند «علي المستضعفين»؛ در اينجا اگر جامعه ببيند فقير است، طغيان ميکند «علي الحکام و علي الامراء». اين حرف ممکن است تازه به نظر برسد. ولي اگر يک لحظه فکر کنيم ميبينيم چيز جديدي نيست. کجا فقرا ميتوانند فقر را هميشه تحمل کنند و شورش نکنند؟ اباذر که گفت: اگر فقر از دري آمد، ايمان از در ديگر خارج ميشود، اين را از بيان نوراني خود پيغمبر استفاده نموده است. مرحوم کليني در جلد پنجم کافي باب «الإستعانة فيالدنيا عليالآخرة» 15 حديث دارد. حديث سيزدهم اين باب شريفِ طيب و طاهر اين است که رسولالله(ص) به خدا عرض ميکند: خدايا نان مملکت را زياد کن! چون اگر نان مملکت نباشد، نه نماز ميخوانيم و نه روزه ميگيريم و نه... شما ميخواهيد کسي را نهي از منکر کنيد، اما او زير بار نميرود و عليه دولت حاکم شورش ميکند بنابراین این حرف دودوتا چهارتا بدیهی است که در درون همهی ما وجود دارد.
مطلب بعدي آن است که غنا و فقر در هر عصري فرق ميکند. الگوي ما يک اصل کلي است که در هر عصر و مصري براي عقلا ملاک است. شاهد آن هم بيان نوراني امام صادق (عليهالسلام) است که سفيان ثوري اعتراض کرد که عليابنابيطالب آن پيراهن را داشت و شما اين لباس را ميپوشيد!؟ حضرت فرمود: آن حضرت در يک عصر ديگري بود که فقر گسترده بود. الآن که وضع مسلمانها خوب است، بايد لباس خوب بپوشم، وگرنه مورد اعتراض قرار ميگيرم. اين نمونهاي براي ما است. بيان نوراني حضرت امير (عليهالسلام) براي قناعت در مصرف است، نه حرمت در مصرف. مثل اینکه در دين، چادر حجاب برتر است. آنهم يک اقتصاد برتر است. جلوي آن زهد هم که در سخنرانيها و کتابها گفته ميشود، گرفته نشده اما کشور را نميتوان با آن اداره کرد. گاهي شما ميخواهيد مثل حوزهی علميه خواص را تربيت کنيد، آن راه ديگري دارد. اما اگر بخوهيد تودهی مردم را بپرورانيد که حافظ دين و ديگران باشند و دينشان محفوظ بماند، راهش اين است که يک افتصاد، دين و يک عبادت متوسط را به ايشان بدهيد. بنابراين هم بحثهاي علمي را بايد از بحثهاي مديريتي جدا کرد و هم خواص را از تودهی مردم.
*لطفا در مورد توجه به نسلها و ربط آن با توسعهی پایدار مقداری توضیح بفرمایید؟
در توسعهی پايدار بايد به فکر نسل آينده باشيم و بايد توسعهمان کوثري باشد تا اين منظور، محقق شود. ما ميخواهيم نسل آينده شکمشان تأمين و دينشان محفوظ باشد. بيان نوراني از وجود مبارک امام صادق (عليهالسلام) است که اگر خداي ناکرده کسي از راه حرام بخواهد چيزي تهيه کند، مال حرام ولو در نوه نشد، بالاخره در نتيجه يا نبيرهی او اثر ميکند. صاحب وسايل «رضوانالله تعالي عليه» در جلد 17 از ابنزراره نقل ميکند که «لقمه» بر «نطفه» اثر دارد. گاهي نسل پنجم يا ششم آسيب ميبيند. بنابراين ما توسعهی پايداري ميخواهيم که آينده را در نظر داشته باشد تا مال و دين آيندگان هم تأمين باشد. اگر کسي غذاي حرامي بخورد، در آينده اثر دارد؛ تا چه رسد که آيندهی خودش بخواهد غذاي حرامي بخورد. روايت اين است که اگر کسي الآن غذاي حرامي بخورد، اثر آن در ذريهی او ظاهر ميشود، نه اینکه مال حرام فراهم کند براي ذريه! بنابراين مشخصههاي توسعهی کوثري از مشخصات توسعهی تکاثري کاملاً متمايز است؛ آدم بايد از هر جهت مواظب باشد.
*حال اگر کسی با کار و تلاش خود اموال خصوصی فراوانی بهدست آورد آیا برای اینکه توازن اجتماعی ایجاد کنیم میتوانیم اینها را بگیریم و به دیگران بدهیم، غیر از مالیاتهای مرسوم؟
ما نباید بگذاریم اینطور جمع شود. بيان نوراني حضرت امير (عليهالسلام) اين است که بهطور عادي مال يکجا جمع نميشود. هر جا ثروتي انباشته شد، يک عده فقرا هم آنجا هستند. بهطور عادي اگر دولة بين الأغنياء منکم نباشد، مضاربه يا شرکت باشد، مال يکجا جمع نميشود. شکي در اين نيست که اميرالمؤمنين يکي از ثروتمندترين افراد مدينه بودند. درآمد زيادي داشتند که همه را توزيع ميکردند و فقط مقداري را براي خانواده باقي ميگذاردند.
در حق فقرا دو مطلب است يکي حق همگاني و همهساله که زکات و خمس است. يعني اگر من از فقر همسايهی خود باخبر هستم، اگر تنها من مطلع باشم، بر من واجب عيني است. اگر دو همسايه باخبرند بر هر دو واجب کفايي است. اگر تأمين نياز فقرا واجب عيني يا کفايي باشد، ديگر اين ثروتها جمع نميشد و یک وقت هم هست که تفاوتی وجود دارد مثلاً در حوزهی علميه يا در دانشگاه جلوي کسي را نگرفتهاند که نباید مجتهد یا استاد شوي. راه براي همه باز است؛ مثل دريا که تمام اين جدولها و جويها ميتواند در آن جاري شود. حوزهی علميه راه اجتهاد را براي همه باز کرده،. دانشگاهها هم راه را براي استاد شدن همه باز گذاشته و جلوي کسي را نگرفتهاند منتها بعضي در همان اوايل ميمانند. بر اساس توسعهی کوثري اسلامي، راه براي همه باز است اما دعاي آدم بيکار نيز مستجاب نميشود. هر کس کار کرد، نتيجهی آن به او داده ميشود. در اين صورت اگر فردي کمبودي هم داشته باشد، ميگويد مشکلي ندارم و راضيام. معمولاً مردم به اين حالت ميگويند: «فرصت برابر»
*مسئلهی مهمی که با توجه به فرمایشات شما بهوجود میآید ظرفیت مفهومسازی و نظریهپردازی برای فهم تفضیلی ماهیت الگوی توسعهی تکاثری در چارچوب معارف اسلامی است؟ آیا واقعاً چنین ظرفیت دانشی وجود دارد؟
اگر کسی با داشتن سرمایهی اولیه، باز نیازمند باشد و نتواند بهدرستی کارش را انجام دهد معلوم میشود کار و کارشناسی نکرده است. «ريشهی قاعده و اصل استصحاب» در اسلام، يک خط روايت از ائمه عليهمالسلام است که: «لا تنقض اليقين بالشک» اما دربارهی استصحاب 50-60 جلد کتاب عميق و عالي علمي در دست ما است که محصول کار کارشناسي روي همين روايت است مثل مرحوم آقای نائینی که چند تا شاگرد داشت و هر کدام تقریر نوشتند و ما یکی حساب میکنیم، مرحوم آقای خویی چند شاگرد داشت تقریر نوشتند و ما یکی حساب میکنیم، و مرحوم امام خمینی(ره) که چند تا شاگرد داشت تقریر نوشتند و ما یکی حساب میکنیم؛ آیا این بحثهای عمیق کارشناسی علماسلامی است یا خیر؟ اصول جزء علوماسلامی است یا نه؟ معلوم است که هست. و اين همه نظريهپردازي بر اساس يک روايت، محصول استنباط «عقل» که حجت خدا است میباشد. ولي ما اين عقل را بهدست غرب داده و گفتيم مقولهاي بشري است. اگر عقل بشري است، پس شصت جلد کتاب بهوجود آمده از آن يک خط روايت هم اسلامي نيست! حال اگر در اقتصاداسلامي نه فقط پيرامون مسائل ارزشي بلکه روي مسائل دانشي نيز کار کنيم، ميتوانيم از آيات و روايات اقتصادي، شصت جلد کتاب تحويل دهيم.
___________________________
پی نوشت:
1. این مصاحبه که قبلا با همکاری مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا و موسسه همشهری انجام شده بود در ویژهنامه الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت همشهری تحت عنوان شاخصهاي توسعهی اسلامي در ارديبهشت 1389 منتشر گردیده بود اما به علت اهمیت و ارزش بالای آن، در این شماره از مجله ی صدرا بازنشر گردیده است.
2. سوره ی حشر، آیهی 7
*منبع: فصلنامه تخصصی علوم انسانی اسلامی صدرا، شماره 10 تابستان 93.
نظر شما