پیام‌نما

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ‌اللَّهِ كَثِيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ‌اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ‌اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ * * * همانان که به ناحق از خانه‌هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، همانا صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می‌شود به شدت ویران می‌شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می‌دهند یاری می‌رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست‌ناپذیر است. * * كسى كاو دهد يارى كردگار / بود ياورش نيز پروردگار

رجایی نیا:

بعد از جنگ مدیریت جهادی قدری کمرنگ شد/ نارسایی های الگوی پیشرفت غربی

بعد از جنگ مدیریت جهادی قدری کمرنگ شد/ نارسایی های الگوی پیشرفت غربی

رئيس دبيرخانه حوزوي مركز الگوي اسلامي ايراني پيشرفت با بیان اینکه حضرت امام(ره) با بحث مدیریت جهادی کشور را جلو بردند. مدیریت جهادی در تفکر ایشان و الگوسازی‌هایی که برای حرکت اینها می‌کردند نیازمند بررسی علمی است، گفت: متأسفانه بعد از اتمام جنگ آسیبی که دچار کشور شد، این بود که این تفکر مقداری کم‌رنگ شد.

حجت الاسلام و المسلمين دكتر مهدی رجايينيا رئيس دبيرخانه حوزوي مركز الگوي اسلامي ايراني پيشرفت و از صاحبنظران این حوزه میباشند. وی در این گفتوگو با اشاره به  اینکه رهبری به این نتیجه رسیدهاند که لازم است در زمینهپیشرفت کشور، الگوی اساسیاي طراحی شود تا بر اساس آن، حرکت کشور هدایت شود، تأکید میکند: سه مأموریت بر عهده ما گذاشته شده است؛ اول تولید دانش؛ دوم گفتمانسازی و سوم که اخیرا به ما واگذار شده، تهیه پیشنویس سند الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت است. وی همچنین در این رابطه میافزایند مهمترین ویژگیالگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت تکیه بر مبانی و آموزههای اسلامی و وحیانی میباشد در حالی که سایر الگوهای به ویژه الگوهای غربی به دلیل تکیه بر عقل بشری نتوانستهاند موفق ظاهر شوند و هر چه که به جلوتر حرکت میکنند نقایص آنها بیشتر هویدا میشود.

*در ابتدا در حدی که لازم میدانید به انتقادات وارد بر الگوهای موجود بپردازید. الگوهای موجود چه مشکلی دارند که ما تصمیم گرفتیم الگوی جدیدی را تدوین و برای جایگزینی آن تلاش نماییم؟

اشکالات راجع به الگوهای موجود توسعه و پیشرفت غربی بحث دامنهدار و جدی است که با مصاحبه نمیشود به آن پرداخت. در این باب به برخی مباحث که به مبانی برمیگردد اشاره میکنم. متأسفانه توسعهی غربی بر مبنای کنارگذاشتن خدا از عرصهی زندگی، جدایی دین از سیاست و اینکه بحث آسمان و دین ربطی به حوزهی سیاست ندارد شکل گرفته است. در حقیقت پیشرفت و زندگی انسانها باید بر مبنای علم، عقل و خرد خودشان شکل بگیرد و جلو برود و مهمترین تفاوت از لحاظ مبانی همین است. آثاری که این حرکت داشته به نظرم خیلی جای بررسی دارد. جدایی از خدا در این 7-8 قرن و پیشرفتی که غرب بر این اساس پایهگذاری کرده آثارش برای پیشرفت بشریت چیست و چه خطراتی برای بشریت داشته است؟ انسان به محض اینکه خدا را از تفکر خودش حذف کند و بخواهد براساس خودمحوری و بزرگپنداری خود و تکبر حرکتش را سامان بدهد چه پیش خواهد آمد؟ بالاترین کبر این است که خالق هستی را کنار بگذارد و موجودی که هیچ توان آنچنانی ندارد خودش را محور عالم قرار دهد، تکبر کند و خودش را در جای خدا ببیند. مثل خطایی که شیطان مرتکب شد، انسان هم مرتکب بشود این منشأ بسیاری از ظلمها و گرفتاریها میشود و نهایتش فروپاشی و از بین رفتن است.

الان وقتی که ما به پیشرفتهترین کشورها نگاه میکنیم میبینیم بخشی از آن برای انسانهای حقطلب قابلقبول نیست. از جمله بخشی که دائم صحبت از منافع و هواهای نفسانی است و عالم را منحصر در هواهای نفسانی خودشان میبینند. از نگاه آنها دیگر بحث حق و باطل وجود ندارد و در عالم آنچه هست قدرت، ثروت، مکنت و هواهای نفسانی است. به محض اینکه ما خدا را کنار میگذاریم جایش را هواهای نفسانی میگیرد دیگر گفتمان دیگری نداریم. یعنی امکان ندارد که ما خدا را حذف کنیم و باز معتقد به حق و باطل باشیم. حق و باطل دیگر مفهومی ندارد. نسبیت فراگیر است. به خاطر اینکه ما رفتارهایمان را توجیه میکنیم و معیار حق و باطل را نمیپذیریم. اصلاً معیار حق و باطل، درست و نادرست تصمیم، رفتار، حرکت ما است و هرکاری که ما میکنیم درست است و هرکاری دلمان نمیخواهد باطل است.

در حقیقت خواستههای نفسانی بشر، معیار حق و باطل میشود. این بلایی است که توسعهی امروز یا کشورهایی که میخواهند مدل توسعه باشند به آن دچارند. خیلیها فکر میکنند اینها پیشرفت کردند و برای توسعه مدل هستند. چه بلاهایی که خود آنها گرفتارش هستند و الان هم ما این خسارات و گرفتاریها را داریم میبینیم. یک وقتهایی هم که ما انتقاد میکنیم بعضیها فکر میکنند که از همه چیزی که در غرب یا کشورهای پیشرفته است انتقاد میکنیم؛ نه! اگر به اجزاء بپردازیم بسیاری از کارها، فعالیتها و حتی خرده فرهنگهایی که در آنها وجود دارد چیزهای خوب و قابلاستفاده است. معنایش این نیست که نادیده میگیریم و کنارش میگذاریم اما باید اینها آگاهانه باشد و توجه داشته باشیم که جو تفکر و تصمیمگیری آن بر پایه‌‌ی غلط است که شما آنرا در برخوردهای بینالمللی، گفتمان و رفتارشان میبینید.

چه لزومی دارد رئیسجمهور آمریکا یا مقامات آمریکا صحبت از منافعشان کنند؟ آیا وجود منافع برای کشور توجیهکنندهی رفتارهای آن کشور است. وقتی بر مبنای حق و باطل و از نگاه الهی به قضیه نگاه میکنیم اینگونه نیست. این است که مرتکب همه نوع جنایتها میشوند و با مبنای منافع از آن دفاع میکنند. شما اگر خدا را بگذارید کنار، هوای نفس میآید و همه ابزارها را در راستای هوای نفس بهکار میگیرد. یکی از ابزارهای مهم علم و دانش است. علم و دانش ذاتاً خوب و مطلوب است. ما نمیتوانیم بگوییم از دانشهایی که پدید آمده در دنیا استفاده نکنیم اما علم و دانشی که آنها دارند از آن بهره میگیرند آیا در مسیر حق و باطل است یا در مسیر هوای نفس؟ یعنی برآیند دانش، تکنولوژی و قدرت موجب گرفتاری برای بشر میشود. نفس تکنولوژی و دانش بد نیست، ولی وقتی میرود و در آن فضای فکری جای میگیرد خطرهای مهمی ایجاد میکند.

مثلاً کشوری که دارای دانش است ابزارهای پیشرفته برای نابودی بشر درست میکند و برای حفظ منافع خود و فروش این ابزارها، جنگ  ایجاد میکند. انسانهای زیادی کشته و قربانی شوند و از بین بروند برای اینکه  منافع آنها تأمین بشود. فکر میکنم این یکی از نگاههای جدی انتقادی به پیشرفت غربی است که کمتر به آن توجه میشود. بشر هم بخواهد با همین روند ادامه دهد طبق سنتهای الهی پایانش فروپاشی است. این حرکتی که شروع شده پایانش انهدام است مگر آنکه بشر آگاه بشود. خداوند متعال هم در مقاطعی عذابهای خودش را برای بشر میفرستد که بشر هوشیار شود و برگردد. ما پدیدهی انقلاب اسلامی را یک موهبت الهی میدانیم که آمد بشر را بیدار کند. دوباره مطرح کردن بحث خدا در زندگی، سیاست و جامعه درحد یک امر مخدوم زندگی شخصی یک موهبت الهی بود برای بشریت. اگر بشر از این بحثها که پدید میآید درس بگیرد به سمت صلاح حرکت میکند اما اگر همین روند ادامه پیدا کند آخرش فروپاشی است و این تمدن از بین میرود.

*یکی از موضوعات مهمی که در الگوی پیشرفت همیشه موردبحث بوده مسئلهی شاخصها است. نبود شاخص دقیق باعث میشود که افراد تحلیل درستی از شرایط موجود نداشته باشند. بهعنوان مثال وقوع انقلاب اسلامی یک پیشرفت بزرگ است. اینکه انقلاب بزرگی در شرایط کنونی جهان به رهبری یک فقیه متقی، عالم و عادل رخ میدهد یک تحول بزرگ نه فقط برای جامعهی ما بلکه برای کل بشریت است و جهان را یک گام از نیستی و انهدامی که گفتید دور میکند و به سمت تعالی و تکامل سوق میدهد. همینطور بعد از وقوع انقلاب اسلامی حاکمیت نظام مردمسالاری دینی با شاخصها و ابعاد مختلفی که دارد پیشرفتی است مطلوب برای کل بشریت در راستای مبانی و اهدافی که ما میخواهیم. اما شاید کاستی از نظام یا دانشگاهیان در نمایاندن شاخصهای این نوع پیشرفتها و اینکه حقیقتاٌ مبتنی بر چه مبانی اتفاق افتاده و چقدر جلو آمدیم بوده است؟ حال نظرتان در خصوص شاخصهای پیشرفت با توجه به این مسئله چیست؟

ما نیاز داریم بازشناسی دقیقی در مورد انقلاب اسلامی و حرکت سی سالهاش داشته باشیم. در این 30 سال نکات قوت فراوان و پیشرفتهای بسیار خوبی در خیلی از عرصهها داشتهایم که اینها باید واگویی بشود البته آسیبهایی هم داشتهایم و نمیخواهیم مطلق نگاه کنیم. اصل تفکر انقلاب اسلامی یک نعمت است که به نظرم ما باید اصل این تفکر را حفظ کنیم. شاید این آسیب باشد که این تفکر از بین برود، تفکر حضرت امام و تفکر انقلاب اسلامی که عرض کردم که پیوند ایجاد میکند بین دین و سیاست، بین خدا و حرکت جامعه از بین برود. اصل این تفکر را به هر شکلی باید حفظ کنیم. اما در عرصههای عمل هم نقاط قوت داشتیم و هم نقاط ضعف که نیازمند بازشناسی است. برای مثال حضرت امام با بحث مدیریت جهادی کشور را جلو بردند. فرض کنید کمیته امداد را برای رفع فقر در زمان خودشان پایهگذاری کردند، جهاد سازندگی را برای عمران کشور شکل دادند، بحث سپاه پاسداران اسلامی یا بسیج که دفاع مقدس بر اساس خود مردم شکل بگیرد و... اینها همه نگاه حضرت امام(ره) بود.

مدیریت جهادی در تفکر ایشان و الگوسازیهایی که  برای حرکت اینها میکردند نیازمند بررسی علمی است. متأسفانه بعد از اتمام جنگ آسیبی که دچار کشور شد، این بود که؛ این تفکر مقداری کمرنگ شد یعنی تفکر حضرت امام(ره) بهتدریج رنگ باخت، و مدیریت جهادی جای خودش را به مدیریت بروکراتیک مبتنی بر تفکر لیبرال سرمایهداری داد. حتی ما گاهی اشتباه کردیم و همان آثار شکلگرفته را از بین بردیم. مثلاً بحث ادغام جهادسازندگی یکی از خطاهای ما بود. این یک مقداری برمیگشت به اینکه دولتمردان ما تکیهشان به درآمدهای ناشی از فروش ثروت نفت بود. این درآمدهای نفتی بلایی بوده برای کشور. ذاتاً بلا نیست اما نوع استفادهی ما بلا ایجاد میکند. گفتند ما چه نیازی به این تفکرات داریم.

نفت میفروشیم کافی است. روحیهی رفاهزدگی، راحتطلبی و اینکه دیگر دورهی این حرفها گذشته؛ تلاش، جهاد و کوشش را از صحنهی ادبیات و فرهنگ کشور حذف کردند. متاسفأنه این یک خطای بزرگ بود در کشور که انجام شد و ریشهاش اتکا به ثروتهای نفت بود. ولی مجدداً شاهد هستیم که مقام معظم رهبری ابتدا یک موضع دفاعی در مقابل آن تفکرات داشتند در دورههایی از مدیریت کشور تلاش میکردند که در حقیقت دفاع کنند از تفکرات، نظرات و ایدههایی که به صحنهی مدیریت کشور تزریق میشد. یک دورهای ایشان وارد بخش تهاجمی برای إحیا کردن آن تفکر مدیریت جهادی، حرکت جهادی و روحیهی انقلابی در عمل و ادارهی کشور شدند. الان به نظرم شرایط برای آن جهت فراهمتر است یعنی به اعتبار فشارهایی که دشمن بر کشور وارد میکند و تحریمی که ایجاد کرده شاید این تفکر از شعار خارج بشود و ظهور و بروز بیشتری پیدا کند. به هرحال همچنان این نقاط قوت را ما میتوانیم توسعه بدهیم و مجدداً در عرصهی کشور دچار خستگی، یأس و ناامیدی نشویم. و به آن اهداف بلندی که داریم دست پیدا کنیم.

 *یعنی یک جاهایی جلو رفته بودیم داریم عقبگرد میکنیم. در عین حال یک جاهایی نرفته بودیم داریم میرویم. به عبارت دیگر شاخصهای مثبت و منفی و ارزشها و ضدارزشها جابهجا شدند. مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت چه جایگاهی میتواند در این فرآیند داشته باشد؟

 باید اول تلقی بکنیم که این نوع مباحث در سطح  مرکز راهبردی کشور است و ساختاری هم که برایش چیده شده همین است. در این مرکز، گروههای تحقیقاتی یا مراکز پژوهشی پیشبینی نشده است، بلکه اندیشکده یعنی اتاق فکر و اتاق راهبری برای همین مباحث پیشبینی شده است. یک مقداری باید روی این مفهوم بیشتر کار کنیم تا جا بیافتد و مرز بین راهبری و راههای فکر و اندیشکدهها با مراکز  پژوهشی و تحقیقاتی بیشتر مشخص بشود و انتظارات درست شکل بگیرد. الان متأسفانه در کشور یک عده مرکز الگوی اسلامی ایران پیشرفت را بهعنوان یک مرکز تحقیقاتی نگاه میکنند و مدام سئوال میکنند پس دستاوردهایش چه شد؟ خود این گفتمان را را باید تعریف کنیم که این مرکز، یک مرکز تحقیقاتی نیست. به معنای عاماش یک اتاق فکر برای نظام است. اندیشکدههایی است که میخواهد تمام این مباحث را در سطح کشور راهبری بکند. البته چهقدر مرکز الگو در مورد اندیشکدههایش موفق بوده جای ارزیابی دارد. بنده هم فکر میکنم که در این حوزه هنوز ضعف داریم. یعنی اندیشکدههای فعالی در این عرصهها نداریم. در حدود 27-28  اندیشکده پیشبینی شده که تا به حال 13-14 تای آن فعال شده، فعالیتها هم تا آنجایی که بنده ناظر و شاهد بودم هنوز عمیق نیست. یعنی اندیشکدهها هنوز خودشان را درنیافتند و بعضی فعالتر و بعضی ضعیفتر کار کردند.

*پس ما در برنامهریزی به نظر شما مشکلی نداریم. شاید در شناخت نسبت به موضوع مشکل داریم.

بله! هم بحث باورمندی است و هم بحث فرهنگ. اخیراً در کشور ما بحث اندیشکده یا اتاق فکر هم مطرح شده اما هنوز نظامات ما نمیپذیرند. مثلاً فرض کنید الان در وزارتخانهها یا سازمانها یک اندیشکده یا اتاق فکری درست میکنیم که این عملیاتهای اجرایی را راهبری کنند ولی معمولاً مسؤلان اجرایی مقاومت میکنند چرا؟ برای اینکه احساس میکنیم یک عدهای میآیند و احتمالاً در کار اینها خللی ایجاد میکنند. هنوز بحث تفکر در کشور ما جدی گرفته نشده لذا مفهوم اتاق فکر و اندیشکده هم هنوز بحثی لوکس است. یعنی ضرورت و الزام علمی در کشور ایجاد نشده است. باید اول این را کمی فراخ کنیم. اما عرصهی فکر را مقاممعظم رهبری بهعنوان یک عرصهی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت مطرح کرده است. شما عرصهی فکر را میخواهید مهندسی بکنید خودش نیاز به دو مصاحبهی مفصل دارد. عرصهی فکر و اندیشه یکی از اجزایش همین اندیشکدهها و اتاقهای فکر در نهادها و سازمانها میباشند.

شما الان برای من مثال بیاورید که ما چند اندیشکدهی فعال در کشور داریم؟ چند اتاق فکر فعال داریم که بهعنوان یک عنصر آن سازمان، پذیرفته شده باشد و بگویند ضرورت دارد باید باشد؟ معمولاً مدیران مقاومت میکنند. مفهوم مشاوره در کشور ما معنی ندارد و در سازمانهای ما جا نیفتاده است. حوزهی مشاوره را حوزهای میدانیم که اگر عدهای کار ندارند بروند آنجا یک پستی داشته باشند حقوق بگیرند. اینها آسیبهایی است که وجود دارد. لذا خود مرکز الگو هم دچار این آسیبها است. هماکنون در نهادهای رسمی، در سطح سران قوا این سیستم سازمانی شکل گرفته است. ما تا به حال نداشتیم. در حقیقت اتاق فکر نظام باید مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت باشد. اتاق فکر مراکز اصلی و تصمیمگیر نظام باید مراکز الگو در قالب اندیشکدههایی که داریم باشد. هنوز ما نتوانستهایم این ارتباط را ایجاد کنیم. هنوز قوای نظام به ضرورت این مسئله به اهمیت این کار پی نبردهاند. مقام معظم رهبری اینها را درک  میکند.

* جایی که مسؤلان قوا درک نمیکنند دربارهی دیگران چه باید گفت!

مقام معظم رهبری با آن تیزبینی، هوشیاری و نگاه عمیق و ظریفی که به مسائل دارند هم در ادبیات راهبری و رهبریشان که مطرح میکنند و هم در مهندسی کار، وظیفهی خودشان را انجام دادند، یعنی تأسیس این مرکز. آقا حداقل کاری که از دستش برمیآمده انجام داده است. یعنی در حقیقت آمده برای نظام تصمیمگیری کشور در حوزهی مجلس، قوهیقضاییه و دولت، خلأ اتاق فکر را با ایجاد این مرکز برطرف کرده است. ولی هنوز این جا نیفتاده یعنی نه نهادهای تصمیمگیری اصلی کشور این نگاه را به این مرکز دارند و نه این مرکز توانسته این وظیفهی خودش را به درستی انجام دهد. ما انشاا... امیدواریم بهتدریج و با توجه به زمان و اقتضائات و شرایط عینی آن را جلو ببریم، یعنی ما چارهای نداریم.

اگر عنصر فکر در ما ضعیف شود کشور دچار بحرانها و مشکلاتی میشود. باید تلاش بکنیم این عرصهی فکر را در کشور  مهندسی صحیح بکنیم و رشد بدهیم. یعنی خود مسؤلان کشور این را درست درک بکنند که این عرصهی فکر چیست؟ ولی چگونه میتوان آن را مهندسی کرد. این خیلی زحمت دارد. باید بهعنوان یک ضرورت در کشور پذیرفته و سازماندهی شود. من فکر میکنم در مهندسی عرصه‌‌ی فکر، خود ایجاد این مرکز بهعنوان یک عنصری در کنار سایر قوا مفهوم پیدا میکند. مثلاً ما دولت، قوهی مقننه و قوهی قضاییه داریم و یک عنصر فکری و اتاق فکر برایش بهعنوان مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت پیشبینی میکنیم. این انشاا... اگر درست مهندسی و عملیاتی بشود شاید خیلی از مشکلات رفع شود.

* با توجه به نکاتی که فرمودید و فضای علمی و دانشگاهی میتوان درک کرد که همین اشکالی که در نظام علمی و در نظام دانشگاهی و دستگاههای ما وجود دارد خود به خود مانع جلو رفتن اندیشکدهها میشود چون اندیشکدهها و مرکز باید از همین دادههای موجود برای پیشبرد اهدافش بهره ببرد.

بله یک پیوند عمیقی بین اندیشکده و مراکز تحقیقاتی وجود دارد.

بحث این است که آیا میتوان تصور کرد یک پژوهشکدهای اندیشه نداشته باشد یا برای رشد اندیشهی خودش مبتنی بر تفکر پژوهش نکند؟ اساساً مگر پژوهش و تفکر قابل جدا کردن است؟ دستگاههای اداری ما عموماً مبتنی بر تفکر دانشگاهی دارند جلو میروند و کمتر به اندیشهی حوزویان متکی است. در حوزه هم کاستیهایی وجود دارد ولی برعکس آن چیزی که در فضای عمومی است وجه اندیشه در حوزه خیلی جدیتر و قویتر است به علت اینکه تفکر ناب دینی همواره بر رشد اندیشه تکیه دارد. دبیرخانهی حوزوی چه نقشی میتواند ایفا کند و چه کاری کرده است؟

عرضم این است که بعد از انقلاب ارتباط خیلی وثیقی بین حوزه و نظام وجود داشته و خلأها و شکافهایی هم وجود داشته است. شاید بیشترین ارتباط بین حوزه و نظام از طریق نیروهای حوزوی بوده که در درون نظام مشغول کار و فعالیت شدند. در حقیقت بخش زیادی از منابعانسانی نظام را حوزه تربیت کرده است. این خدمت کمی نیست اما به نظر میرسد که آسیب ما بیشتر در ایجاد پیوند  بین تحقیقات و درسهای حوزوی با نیازهای نظام است. اینجا خلأ داریم. درحوزهی پژوهش کموبیش در طی 10 سال گذشته این تفکر ایجاد شده که ما باید پژوهشهای حوزوی را به سمت نیازهای نظام ببریم اما در عمل هنوز مشکل داریم. یعنی فکرش ایجاد شده و به این سمت رفته اما در عمل مشکل داریم. در یک جایی که کلاً ارتباط برقرار نشده در دروس سنتی حوزه است. دروس سنتی حوزه خیلی به مسائل نظام نمیپردازند و این خلأ جدی است و اینجا باید خیلی کار بکنیم تا ماهیت مباحثی که در منابع حوزه و کتابهای درسی و درسهای خارج شکل میگیرد به سمت نیازهای نظام برود.

این یک استراتژی مهمی است بین حوزه و نظام اسلامی. تبعاً ما در حوزهی الگو باید تلاش کنیم که این محقق شود. در ارتباطاتی که با مراکز حوزوی و جاهای دیگر برقرار میکنیم یکی از محورها را همین قرار دادهایم یعنی بردن حوزه به سمت نیازهای نظام. باید تلاش کرد به هر حال همه باید تلاش بکنند. من فکر میکنم خود حوزه و مرکز مدیریت حوزه و شورای عالی حوزه نقش مهمی دارند در این جهت که انشالله بتوانند همین طوری که تا حالا تلاش کردند نیرو پرورش بدهند برای کشور تلاش کنند محتوای حوزه را هم تغییر بدهند. محتوای حوزه در قالب کتابهای درسی و پژوهشهایی است که در این حوزه دارد انجام میشود. در این محتوا باید روز به روز با توجه به نیازهای نظام تغییرات ایجاد بشود.

اگر این کار انجام بشود خیلی به الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت نزدیک شدهایم. چون شما هر عنصری از نظام اسلامی را مهندسی بکنید بر اساس مبانی اسلامی و تفکر اسلامی یک قدم به الگو نزدیک شدهاید. شما در نظر بگیرید نظام مالیاتی کشور، الان در کدام درس خارج و دروس سنتی حوزه بحث مالیات مطرح میشود؟ قانون مالیات به بحث اجتهادی گذاشته میشود. ما اصلاً چنین فقیهی نداریم. در این حوزه ما جرأت به خودمان نمیدهیم و وارد نمیشوند خیلی سریع از این مسائل رد میشوند. خوب نمیتوانیم ادعا بکنیم الگوی مالیاتی ما یک الگوی اسلامی ـ ایرانی است.

*ما برای آن فکری نکردهایم بعد توقع داشته باشیم اسلامی باشد!

بله! اسلامیاش در این است که شورای نگهبان نگفته در آن خلاف اسلام وجود دارد، در این حد یعنی در کف حداقل است. اما با یک نگاه حداکثری میشود الگوی مالیاتی بر اساس مبانی اسلامی طراحی کرد که بسیار پیشرفته باشد و همهی دنیا به دنبال اقتباس باشند که این را از ما درس بگیرند و ببرند در کشورهایشان اجرایی بکنند. عرض کردم لازمهی این کار این است که محتوای حوزه به سمت نیازهای نظام برود.

*منبع: فصلنامه تخصصی علوم انسانی اسلامی صدرا، شماره 10 تابستان 93.

کد خبر 2376793

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • فرا ۱۶:۲۲ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۶
      0 0
      خوب بود...:0