۳۰ بهمن ۱۳۹۱، ۱۴:۰۲

خسرومعتضد: داستان «استرداد» دروغ است

مورخ شناخته شده ایرانی می گوید سناریوی فیلم سینمایی استرداد دروغ است و نباید دربرابر ان به به و چه چه راه انداخت!

سایت «شبکه ایران» نوشت : «استرداد» تنها اثر تاریخی سالهای اخیر سینمای ایران است که به لحاظ ماجرایی داستانی جذاب و پر افت و خیز را روایت می کند. داستانی که به مانند نمونه های غالب این ژانر با حداقلی از شعار پیش رقته و سعی می کند تا جایی که امکان دارد هم بدون وابستگی به یک خط مشی سیاسی خاص به پایان برسد. با این حال همین درام تاریخی-ماجرایی شسته رفته هم گافهای روایی خاص خود را داشته است. گافهایی که از دید خسرو معتضد مورخ شناخته شده ایرانی پنهان نمانده است. معتضد در گفتگو با شبکه ایران ضمن برشمردن این گافها این گلایه را از کارگردان فیلم علی غفاری دارد که چرا برای بالا بردن غنای کار خود فیلمنامه اش را به یک مورخ کارکشته نشان نداده است. بخشهایی از گفته های معتضد که در گفتگو با شبکه ایران بیان شده است را در ادامه می خوانید:

اصلا بحث غرامت مطرح نبوده

اصلی ترین بحثی که «استرداد» بر آن تمرکز کرده دریافت غرامت ایران از روسیه است در حالی که هیچ گاه میان دو کشور بحث غرامت مطرح نبوده است. ایران در جریان جنگ جهانی دوم و برای تامین مخارج ارتش شوروی یک پولی را به این کشور قرض داد. این پول هم نه به صورت طلا یا دلار و پوند و روبل که به صورت اسکناسهای داخلی بود. یعنی روسیه برای تامین مخارج ارتش مستقر در ایرانِ خویش از دولت ایران طلب کمک کرد و دولت هم میلیون ها تومان اسکناس ایرانی چاپ کرده و در اختیار ارتش شوروی قرار داد. پیمان مربوط به این همکاری در سال 1320 بسته شد و ایران را از حالت اشغال درآورد.

حاکمان شوروی بعد از جنگ از وصول بدهی خود سرباز زدند

در قبال این قرضی که ایران به شوروی داد از آنها طلب طلا کرد چون به هر حال شوروی در معادن سیبری خود طلای بسیاری داشت و برای همین دولت ایران هم از حاکمان شوروی خواست به جای وجه نقد، طلب خود را در قالب 5/11 تن طلا به ایران بازگرداند.هرچند در ظاهر حاکمان شوروی این پیشنهاد را پذیرفتند اما بعد از جنگ دولت شوروی از وصول بدهی خود سرباز زدند و با بهانه هایی مانند اینکه چرا نفت شمال را به ما نمی دهید و به دنبال آن نیز پیش آمدن فتنه آذربایجان وصول طلاها را مرتب به تاخیر انداختند تا جایی که دولت ایران از شوروی نومید شده و به دامن آمریکا پناه برد اما دولت آمریکا هم علیرغم لبخندی که به دولت مصدق می زد فقط سالی 23 میلیون دلاری به ایران کمک می کرد آن هم در قالب جنس و همین مساله وضعیت اقتصادی کشور را روزبروز ضعیفتر می کرد.

آن 11/5 تن طلا همین الان هم در خزانه بانک ملی ذخیره است

بعد از سقوط مصدق و هفت ماه بعد از مرگ استالین جانشینان آنها که آدمهایی دارای اصالت عمل بودند روی کار آمدند؛ آدمهایی مانند خروشچف که به نظر من نسبت به همتایان قبلی خود به شدت عملگرا بودند و سعی می کردند به تعهدات خود نسبت به دول دیگر عمل کنند. در سال 33 وقتی زاهدی روی کار آمد هیاتی بلندپایه از شوروی به ایران آمده و توافقی بین دو کشور صورت گرفت با این رویکرد که اولا مرزهای دو طرف به نفع ایران اصلاح شود و ثانیا آن 11/5 تن طلا به ایران بازگردانده شود. جریان ورود طلاها به ایران هم از طریق جلفای روسیه صورت گرفت. یعنی 955 شمش طلا معادل 11/5 تن را سوار بر کامیون کرده از جلفای روسیه به جلفای ایران وارد کرده و نمایندگان بانک ملی هم با تنظیم صورتحساب ورود طلاها به کشور را تایید کردند. این طلاها با هشت کامیون که با 15 جیپ مسلح اسکورت می شد به تهران وارد شد و در خزانه بانک ملی ذخیره شد. همین الان هم این طلاها جزو خزانه بانک ملی است. پس دومین گاف بزرگ «استرداد» هم آن است که می گوید این طلاها در خزانه بانک مرکزی نیست اما هست!

کاراکتر زن سمت راست همان افسر زنی است که معتضد حضور وی در ارتش دهه 30 ایران را یک گاف دانسته!

در سال 34 اصلا افسر زن نداشتیم

همین که «استرداد» می گوید این طلاها در نهایت به ایران وارد نشده است بزرگترین دلیل است تا آن را فیلمی با زمینه تشویش اذهان عمومی قلمداد کنیم. یک گاف دیگر هم در فیلم وجود دارد و آن هم اینکه تقریبا در تمام مدت فیلم یک افسر زن ایرانی را در فیلم می بینیم در حالی که در سال 34 اصلا هیچ دختری در استخدام ارتش ایران نبود. ارتش ایران از اوایل دهه 40 به این سو شروع به استخدام افسران زن کرد. از سال 42 و در قالب سپاه دانش این رویه شکل گرفت که زنان وارد فعالیتهای نظامی شوند.

تا کاخ کرملین هم رفته اند اما برای تحقیقات تاریخی کمترین تلاشی انجام نداده اند

جالب است که برای تولید این فیلم گروه حتی به کاخ کرملین هم رفته اند و بیش از 5 میلیارد از ثروت کشور هزینه تولید فیلم شده اما برای انجام تحقیقات تاریخی مربوط به آن کمترین تلاشی صورت نگرفته است در نتیجه بر روی سوژه ای قلابی تمرکز شده و متاسفانه به این طریق تحریفی هم در تاریخ شکل گرفته. سناریوی «استرداد» دروغ است و نباید در برابر آن به به و چه چه کرد. بدبختانه اینکه کارگردان این کار علی غفاری برای انجام تحقیقان مربوط به این پروژه نه تنها به من و امثال من رجوع نکرده که براساس فرضی نادرست کار را تا انتها برده است.

نگاهی به فیلمهای تاریخی آلمانی بیندازید

نگاهی به فیلمهای آلمانی مربوط به جنگ جهانی دوم بیندازید؛ فکر می کنید چرا این فیلمها این قدر جذابیت برانگیز هستند دقیقا به این خاطر که جزیی ترین امور مربوط به طراحی صحنه و لباس را هم با هماهنگی مشاوران تاریخی پیش می برند اما در ایران کمترین دقتی بر این امور صورت نمی گیرد و نتیجه هم کارهایی است مانند «استرداد».

کد خبر 2395358

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha