پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۱۷ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۳۹

به بهانه توزیع "زندگی با چشمان بسته" در شبکه خانگی/

کارگردانی که هشدارهایش طعم "مرگ" گرفته‌است

کارگردانی که هشدارهایش طعم "مرگ" گرفته‌است

فیلم سینمایی "زندگی با چشمان بسته" که به تازگی به شبکه نمایش خانگی آمده اثر قابل تاملی است که به‌رغم طعم تلخش می‌تواند پیشنهاد خوبی برای تماشا در آخر هفته باشد.

مجله مهر- "زندگی با چشمان بسته" به کارگردانی رسول صدرعاملی و تهیه‌کنندگی محمدرضا تخت‌کشیان محصول سال ۸۸ و یکی از فیلم‌های رفع توقیف شده‌ توسط معاونت سینمایی است که سال گذشته با حواشی فراوان و با اعمال برخی حذفیات به اکران سینماها درآمد و اکنون با وقفه‌ای طولانی به شبکه نمایش خانگی آمده است.

"زندگی با چشمان بسته" یازدهمین اثر بلند سینمایی رسول صدر عاملی است كه در‌‌ همان حال و هوای اجتماعی سه گانه "دختری با کفش‌های کتانی"، "من ترانه 15 سال دارم" و "دیشب باباتو دیدم آیدا" ساخته شده‌است. صدرعاملی که با ساخت دو اثر "شب" و "هرشب تنهایی" دست به تجربه در سینمای دینی هم زده بود با ساخت "زندگی با چشمان بسته" بار دیگر به سینمای اجتماعی بازگشت.


"زندگی با چشمان بسته" فیلم پربازیگری با بازی ترانه علیدوستی، حامد بهداد، پولاد كیمیایی، فرهاد قائمیان، فرهاد آئیش، پریوش نظریه، الهام پاوه‌نژاد و اندیشه فولادوند است که با گشت‌وگذاری در یک محله سنتی و قدیمی آغاز می‌شود. جایی که همه چیز در آن زیبا و دوست داشتنی است. مردم به هم نزدیکند، همسایه‌ها از حال یکدیگر خبر دارند و به هم کمک می‌کنند و...

اما تیتراژی که بعد از این فصل می‌آید، ما را به چند سال بعد پرت می‌کند. محله هنوز سر جای خود است، با همان آدم‌ها و رفتارها که انگار در زمان گذشته مانده‌اند، به جز پرستو (ترانه علیدوستی) که تغییر کرده، نه فقط به لحاظ ظاهری که حتی دیدگاه، سلیقه و نگاهش به زندگی تغییر کرده و اینگونه است که روابط و رفتارهایش دیگر در چارچوب آن محله نمی‌گنجد.

پس به ناگاه با روی دیگری از آن محله دوست‌داشتنی روبرو می‌شویم. دیگر خبری از رفاقت و همدلی نیست، آدم‌ها از هم دور شده‌اند و تنها سوءتفاهم، غرض‌ورزی، بدبینی و قضاوت‌های عجولانه است که از همان آدم‌های مهربان و باصفا سرمی‌زند.


 

این رویکرد صدرعاملی در ارائه دوگانگی جاری در چنین جوامع بسته و کوچکی جالب توجه است. وقتی جامعه‌ای با زمان همگام نشده و در واقع پیش نرود، ارتباطش را با جهان اطرافش قطع کند و  سال‌ها بدون تغییر و بازسازی باقی بماند، بی‌شک به سرعت به زوال و نابودی نزدیک می‌شود. از این رو فیلم بیش از هر چیزی درباره دنیای کوچک و بسته‌ای است که آدم‌ها در آن جای رشد و تعالی نداشته و نمی‌توانند قدم‌های بلندتری بردارند و چیزهای جدیدی را تجربه کنند.

دنیایی که از ترس تغییر تنها به محدودیت روی آورده و درها را می‌بندد. در چنین جوامعی تناقض‌ها درست از جایی شروع می‌شود که یک نفر بخواهد خلاف جریان آب حرکت کند و تمایل به تغییر داشته باشد، کسی که بخواهد راه‌های تازه‌ای را بیازماید و دنیای بزرگ تری را کشف کند. آن گاه کل این جامعه در مقابل او می‌ایستد، به چشم یک غریبه به او می‌نگرد، تهمت می‌زند و او را از خود می‌راند. بی توجه به اینکه این فرد خود عضوی از همین جامعه بوده و هر آنچه بدست آورده به همین جامعه برمی‌گردد.

اما مشکل فیلم درست از کلیدی‌ترین قسمت آن شروع می‌شود جایی که کارگردان باید موشکافانه و دقیق تقابل قهرمان قصه با جامعه را به تصویر بکشد. جایی که تضادها و تناقض‌های تعامل دو سویه پرستو و محله (جامعه) شکل می‌گیرد. کسی که قرار است بهای متفاوت بودنش را بپردازد و بخاطر جسارت و تغییر از سوی هم محله‌ای‌های قدیمی‌اش محکوم و مطرود شود. اما نشانه‌هایی که برای ارائه چنین شخصیتی از پرستو نشان داده می‌شود و رفتارهایی که از او سر می‌زند، آنقدر پرت و اشتباه است که کل مفهوم فیلم را زیر سوال می‌برد. اینگونه است که مخاطب دچار سردرگمی می‌شود و مشخص نیست که کارگردان می‌خواهد مخاطبش را به چه نتیجه‌ای برساند، آیا با قهرمان قصه همراه شود که البته رفتارهایش چندان قابل تایید نیست و یا حق را به جامعه‌ای بدهد که تغییر را بر نمی‌تابد. به همین دلیل انگیزه‌ها و دلایل کاراکترها برای اعمال‌شان، مبهم و درک نشدنی است و فیلم از این جنبه ضربه می‌خورد.

با تمام این اوصاف و همچنین توجه داشتن به جرح و تعدیل‌های بسیاری که کاملا به این اثر لطمه زده، "زندگی با چشمان بسته" بازهم اثر قابل توجهی در سینمای اجتماعی ایران است و که کارگردانی صاحب سبک در این حوزه آن را به سرانجام رسانده‌است. کارگردانی که چندین سال است درباره روابط اجتماعی آدم‌ها هشدار می‌دهد اما هشدارش این‌بار طعم مرگ به خود گرفته‌است!

کد خبر 2395614

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha