خبرنگار سياسي "مهر" - مسجد سلمان فارسي نهاد رياست جمهوري پنج شنبه شب ميزبان خانواده هاي شهدا بود. سفره افطار پيش از اذان در مسجد پهن شده و كم كم بر تعداد خانواده هاي شهدا نيز افزوده مي شود.
همه در صف هاي مرتب در كنار سفره افطار خود را براي نماز جماعت آماده كرده اند؛ پس از دعاي معروف " ربنا " نداي الله اكبر در مسجد نهاد رياست جمهوري طنين انداز مي شود. اكثر حاضرين براي خواندن نماز جماعت پس از اذان قامت مي بندند و عده اي انگشت شمار نيز در پشت صف ها با عجله مشغول باز كردن روزه خويش.
هنوز دكتر احمدي نژاد وارد مسجد نشده و خبرنگاران نيز هنوز اطلاع ندارند كه آيا رئيس جمهور سخنراني خواهد كرد يا نه .
مكبر "قد قامت الصلوه" را مي گويد كه رئيس جمهور وارد مي شود و در صف اول جاي مي گيرد و نماز اقامه مي شود.
بعد از پايان نماز، در كمترين زمان ممكن پدران شهدا رئيس جمهور را دوره مي كنند و مي خواهند با او سخن بگويند. به نظر مي رسد مشكلات و درد دل هاي آنان آنقدر زياد است كه حتي گرسنگي روزه را از ياد برده اند.
عده اي از حاضرين بر سر سفره هاي آماده مشغول خوردن شده اند. كمي بيشتر دقت مي كنم كه فرق آنها با كساني كه در اطراف رئيس جمهور جمع شده اند تا خود را هرطور شده به او برسانند و حتي براي چند ثانيه هم شده درد دل كنند، چيست ؟
كساني كه بر سر سفره مشغول خوردن غذاي اماده شده بودند، كاركنان و مسئولان بنياد شهيد و امور ايثارگرانند كه البته درصد قابل توجهي از كساني را كه امروز ميهمان رئيس جمهور شده اند را تشكيل مي دهند !
بر روي كاغذ سر برگ دار خبرگزاري مشغول نوشت مطالبي هستم كه توجه آنان را جلب مي كند. علت كنجكاويشان برايم سوال برانگيز است اما پس از اندكي به علت اين كنجكاوي پي مي برم ...
به ياد مي آورم كه خبرگزاري "مهر" را به خاطر گزارش هايي كه از وضعيت اسفبار ايثارگران منتشر مي كرد، متهم به سياه نمايي كردند ... بگذريم ...
رئيس جمهور پس از دقايقي به همراه خانواده شهدا مشغول صرف افطاري مي شود؛ خرما و شله زرد؛ سبزي و پنير و حلوا و زولبيا باميه از جمله غذاهايي است كه ميهمانان به وسيله آن پذيرايي مي شوند.
همچنان خانواده شهدا به دنبال طرح مشكلات متعدد خود هستند و حتي فرصت چند دقيقه اي افطار رئيس جمهور را نيز حاضر نيستند از دست بدهند و احمدي نژاد نيز طبق معمول با سعه صدر به سخنان آنان گوش مي دهد. مسئولان بنياد و از جمله آقاي دهقان همان نزديكي ها نشسته اند و آنها هم با دقت به درد دل هاي صميمانه اي كه بين خانواده هاي شهدا و رئيس جمهور رد و بدل مي شود گوش سپرده اند و ...
با يكي از دوستان خبرنگار در حال نزديك شدن به رئيس جمهور براي شنيدن حرفهايش با خانواده ها هستيم كه يك پيرزن و پيرمرد ما را متوقف مي كنند .
پسرم ! ميشه براي ما نامه بنويسي؟
دوست خبرنگار ما مشغول نوشتن نامه بر روي كاغذ سربرگ دار خود مي شود و با توجه به تبحرش در تنظيم خبر، فقط شرح مختصري از مشكل حاج آقا و حاج خانوم را مي شنود و سريع نامه را آماده مي كند. فكر مي كرديم تمام شده باشد اما هنوز كار اين نامه تمام نشده بود كه پير زني ديگر خود را به خبرنگار ساند و از او خواست كه براي او نيز نامه اي خطاب به رئيس جمهور بنويسد ؛
با خود فكر مي كنم شنيدن مو به مو و انديشيدن راهكارهايي براي حل معضلات خانواده هاي ايثارگران وظيفه چه كساني است كه به وظيفه خود درست عمل نكرده اند و كسان ديگري بايد كار آنان را انجام دهند؟!
در قسمت ديگري از مسجد تعدادي از خانواده ها، دهقان رئيس بنياد شهيد و امور ايثارگران را محاصره كرده اند .
رئيس جمهور در حال گشت زدن در نقاط مختلف مسجد و صحبت با آقايان است حالا ديگر خانم ها نيزاز طبقه بالا براي صحبت با رئيس جمهور خود را به طبقه پايين رسانده اند.
دوست خبرنگار ما همچنان در حال نوشتن نامه است؛ مضمون اين نامه مربوط به مشكل حقوق است كه گويا كفاف خانواده شهيد را نمي دهد ...
نوبت به خانم ها مي رسد . رئيس جمهور به سخنان آنها نيز با متانت گوش مي دهد و خانم خبرنگار شبكه خبر هم از اين موقعيت كه ما آقايان مجال نزديك شدن به رئيس جمهور را نداريم استفاده مي كند و ميكروفن خود را به رئيس جمهور رسانده و از او سوالي مي پرسد.
دكتر احمدي نژاد هم به ناچار مشغول پاسخ به او مي شود؛ ما چيزي از گفت و شنود آنها نمي شنويم اما متوجه مي شويم از اين كه اين خبرنگار، مزاحم صحبت هاي صميمانه مادران، خواهران و همسران شهدا با رئيس جمهور شده است، خيلي شاكي اند و بالاخره عصبانيت خود را اين گونه نشان مي دهند كه با كنار گذاشتن خبرنگار، مانع از ادامه مصاحبه او مي شوند و رئيس جمهور نيز با لبخندي مشغول ادامه گفت و شنود صميمانه خود با خانواده ها مي شود.
حدود يك ساعت از آغاز گفتگوي رودر رو و صميمانه رئيس جمهور با خانواده ا مي گذرد و به نظر مي رسد كه هر چند حرفهاي بسياري براي گفتن با رئيس جمهور باقي مانده، اما ديگر زمان برنامه رو به اتمام است.
كم كم ما نيز او را دوره كرديم و شروع به پرسيدن سولاتمان كرديم. با اين كه فكرش را نمي كرديم كه در آن شلوغي زريبافان دبير هيات دولت به تمام سوالاتمان پاسخ دهد، اما اينگونه نشد ، چون او به سوالات متعددمان پاسخ داد و زماني سوالاتمان پايان يافت كه به جز ما و دبير هيات دولت يعني آقاي زريبافان ديگر هيچ كس در مسجد سلمان فارسي باقي نمانده بود.
نظر شما