به گزارش خبرگزاری مهر، مهدی نصیری در تمجید از علامه مجلسی می گوید: «مجلسی در آثار علمی خود به ویژه جامع حدیثی بحارالانوار تقریبا همه دین و تشیع را با ارائه آیات قرآن و روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به گونهای موضوعی و باب بندی شده، عرضه میکند. مجلسی بحارالانوار را از این باب که صرفا دایرة المعارف قرآنی و حدیثی عرضه کرده باشد، تحقیق و تدوین نکرده است بلکه او خواسته با ارائه این دریای معارف وحیانی راهنمای نظر و عمل را برای عالمان و پژوهشگران شیعه فراهم کرده باشد. مجلسی فارغ از پیش فرضهای غیرمنطقی و شکل گرفته از مکاتب و مدرسههای غیروحیانی، مستقیما به سراغ چشمه زلال معارف اسلامی یعنی قرآن و عترت رفته است. البته او از این مکاتب و مدارس بیاطلاع نبوده و به گفته خود، آنها را آموخته بوده است اما عطش معرفت جویی و حقیقت یابیاش را پاسخگو نبودهاند. بنابراین با رها کردن آنان به سرچشمهای که از آلودگیها پاک است، یعنی قرآن و عترت میرود.»
او درباره ارزش کار مجلسی در بحارالانوار تصریح می کند: «در واقع اسلامشناسی مجلسی ـ بیآنکه خواسته باشم درباره او اغراق کرده باشم و باب نقد و انتقاد را درباره آراء و ندیشه های او بسته باشم و بگویم اسلامشناسی با او به تمامیت خود رسیده است نظیر آنچه درباره برخی عالمان معاصر گفته میشود ـ میتواند یکی از بهترین الگوها برای جویندگان حقیقت اسلام و تشیع فارغ از التقاطها و امتزاجها و مشهورات غلط در روزنگار هیاهوی ایسمها و ایدئولوژیها و اسلامهای رنگ گرفته از دیگر مکاتب باشد.»
به نظر نصیری دلیل جذابیت مجلسی «مراجعه نسبتا جامع او به همه ابعاد و بخشهای دین فارغ از امتزاجها و التقاط هایی است که اسلامشناسی رایج و غالب امروز بدان دچار است» و در نقد اسلام شناسی معاصر می گوید: «اسلامشناسی (شیعی) معاصر که مبدأ آن سید جمال الدین اسدآبادی است و تا به امروز ادامه یافته است، با همه نقاط قوت و خدماتی که داشته است، حاوی نقائص و کاستیهایی نیز هست. مهمترین کاستی آن عدم مراجعه تام و جامع به دین که متجلی در قرآن و عترت است، است. این اسلامشناسی ترکیبی از بخشهایی از قرآن و عترت به علاوه فلسفه و عرفان یونانی و نیز تأثیرپذیری از تجدد و ایدئولوژیهای مدرن چپ و راست است. البته تأثیر فلسفه و عرفان یونانی در اسلامشناسی معاصر ریشه در سه چهار قرن اخیر دارد اما تأثیر تجدد و ایدئولوژیهای مردن چپ و راست مربط به یک قرن اخیر است.»
* اطلاعات شریعتی از اسلام اندک و برشی بود
مدیر مسئول فصلنامه سمات پس از اشاره به جامع نبودن اسلام شناسی معاصر، شریعتی را یکی از نمونه های این نوع اسلام شناسی برشی و التقاطی معرفی می کند و می گوید: «از منظر سیاسی عمدهترین نقدها به مرحوم مجلسی به دکتر شریعتی بر میگردد. شریعتی از تأثیرگذاران و تأثیرپذیرفتگان از اسلامشناسی معاصر است. اسلامی که بیانگر جامعیت دین نیست و تنها به برشهایی از اسلام اکتفا کرده و از برشهای فراوان دیگری غفلت کرده است. شریعتی تحت تأثیر ادبیات مارکسیستی و حال و هوای دهه چهل و پنجاه ایران و جهان همه چیز را از منظر مبارزه میبیند و مبارزه برای او میزان الموازین است بنابراین نمیتواند همکاری مجلسی با حکومت پادشاهی صفویه را درک کند و برتابد.»
وی اضافه می کند: «اطلاعات شریعتی از قرآن و اسلام و سیره اهل بیت علیهم السلام اندک و برشی است. او با سیره امام حسین علیه السلام آشناست (اگر چه میتوان نشان داد در همین مورد هم ناقص و برشی است) اما از سیرههای دیگر امامان علیهم السلام که آکنده از تقیه و مداهنه و مدارا با حکام جور است، بیاطلاع است و اگر روایتی هم در این زمینه شنیده باشد انگ جعل بر آن میزند، چرا که با پارادایم فکری او و روزگار او جور در نمیآید. شریعتی شیفته مبارزه بما هو مبازه حتی از نوع مارکسیستی و چهگواراییاش است. او گاندی به قول خودش آتش پرست و نیز ابوحنیفه و احمد بن حنبل (امام وهابیان) را به خاطر اینکه صرفا در مقاطعی مبارزاتی با برخی حاکمان داشتهاند ـ اگر چه ترویج مذهب حنفی و حنبلی توسط خلفای جائر عباسی صورت گرفته باشد ـ بر مرحوم مجلسی و بسیاری دیگر از عالمان شیعه ترجیح میدهد.»
نصیری ریشه اشتباهات شریعتی را در نگاه یکجانبه او به مبارزه می داند و اظهار می کند: «شریعتی آن قدر غرق در اندیشه مبارزه است که میتواند بر حکمت تقیه امامان شیعه و علمای شیعه در طول تاریخ در برابر حکومتهای جور وقوف پیدا کند و دریابد که یکی از رموز ماندگاری شیعه تا به امروز با وجود این همه دشمن، همین سیاست ورزی خردمندانه اهل بیت و عالمان شیعی بوده است و نه قیامهای کور و مبارزات احساسی. مجلسی و برخی دیگر از علمای شیعه مانند محقق کرکی و شیخ بهایی و شیخ حر عاملی با نزدیک شدن به صفویه و همکاری با آنها بزرگترین خدمات را نه تنها در حق تشیع بلکه در حق ایران باعث شدند.»
*مجلسی خدمات بزرگی به ایران و تشیع داشت
مدیر مسئول سابق روزنامه کیهان در بحث تاریخی خود در تمجید از صفویه میگوید: «ایران پیش از عصر صفوی ـ به خاطر دست اندازیهای مغولان و درگیریهای داخلی دامنه دار حکومتهای قومی و محلی ـ وضعیتی بسیار آشفته و آسب پذیر داشت. و این در حالی بود که خلافت عثمانی به شدت چشم طمع به ایران داشت. محمد تقی بهار در ضمن بحثی پیرامون تطور نثر فارسی درباره اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در سده نهم میگوید: در غرب و شرق ایران دو لانه زنبور قرار داشت: ازبکان و عثمانیان که چشم به قلمروی ایران دوخته بودند و یورشهای آنان و درگیریهای داخلی شرایط را به گونهای اندوه بار درآورده بود. بهار، ایران آن روز را تمام شده تصویر میکند اما میگوید در همین شرایط خطرناک ایرانیان یکی از تکانهای مهم تاریخ یرا به خود دادند. مقصود او از آن تکان تاریخی برآمدن صفویان و شکل گیری دولت مقتدر صفوی است.»
وی معتقد است: «این اقتدار بدون شک با پیوند بین تشیع و عالمان شیعی با دولت صفوی مرتبط است. ما حتی اگر حکومت صفوی را در باطن بیتعلق به دین و تشیع بدانیم و تمام انگیزههای آنها را در قدرت طلبی خلاصه کنیم، بدون شک نزدیک شدن علمای شیعه به آن حکومت و همکاری با آن یک دیپلماسی برد ـ برد بین صفویه و عالمان تشیع بود که حتی ثمره برد صفویه در خدمت یکپارچگی و اقتدار سرزمینی ایران قرار گرفت. از این رو مجلسی و دیگر عالمان باهوش و خردمند شیعه همکار صفویه را باید خدمتگذار تشیعه و ایران هر دو دانست.»
نصیری برای تأیید عمکرد مجلسی به سخنی از امام خمینی نیز اشاره میکند و میگوید: «باید به دفاع امام خمینی (ره) از مجلسی در برابر سخنان شریعتی اشاره کنم که الحق و الانصف اگر نبود این دفاع، مجلسی با حملات شریعتی بیش از امروز در محاق رفته بود. ایشان میگوید: مرحوم مجلسی که دردستگاه صفویه بود، صفویه را آخوند کرد؛ نه خودش را صفویه. آنها را کشاند توی مدرسه و توی علم و توی دانش؛ تا آن اندازهای که البته توانست.»
*مجلسی اخباری نبوده است
مهدی نصیری در این مصاحبه برچسب اخباری بودن را با دو دلیل عمده از علامه مجلسی نفی می کند. او در توضیح دلیل اول خود میگوید: «مجلسی در زمره اخباریها نیست و با توجه به موارد اختلاف مهمی که با اخباریها دارد، اساسا باید او را اصولیای معتدل دانست. از جمله موارد اختلافش با اخباریها این است که:
۱ ـ حجیت ظواهر قرآن را قبول داشته و استناد به آیات قرآن را به طور مطلق، مشروط به وجود احادیث و روایات مفسره آیات میکند.
۲ ـ در شبهات تحریمیه، اصل را بر برائت میداند بر خلاف اخباریها که اصل را برا حتیاط میدانند.
۳ ـ محلسی در مباحث عقیدتی با کلام عقلی سر ناسازگاری نداشته و در بحار الانوار مفصل در بحث حدوث و قدم عالم، وارد بحثهای عقلی با فلاسفه قائل به قدم عالم میشود.
۴ ـ اگر سهل گیری نسبت به روایات و مناقشات سندی و متنی نکردن نسبت به احادیث وارده در متون حدیثی شیعه را از دیگر ویژگیهای جریان اخباری بدانیم، مجلسی از این جهت نیز با اخباریها متفاوت است. ممجلسی نسبت به برخی منابع حدیثی مانند مصباح الشریعه یا مشارق انوارالیقین حافظ رجب برسی به دلیل وجود روایاتی با مضامین صوفیانه و غالیانه بدبین است و از آنها مواردی را نقل میکند که با دیگر روایات شیعه انطباق داشته باشد والا نقل نمیکند. مجلسی خطبة البیان را به دلیل مضامین غالیانه آن درباره امیرالمومنین علیه السلام در بحارالانوار نقل نمیکند اما یکی از اعیان معاصر حکمت متعالیه در جایی میگوید برخی روایات اگر روای آن شمر هم باشد، معتبرند از جمله خطبة البیان!
مجلسی ذیل دعای عرفه را که بسیار مورد پسند اهل عرفان مصطلح است و مرحوم شیخ عباس قمی هم در مفاتیح الجنان آورده است، به دلیل تعارضش با محکمات مباحث توحیدی قرآن و هل بیت مورد خدشه محتوایی و سندی قرار میدهد.
۵ ـ مجلسی در کتاب مرآة العقول طبق مسلک اصولین ـ که از این جهت موردانتقاد شدید ملا امین استرآبادی سلسله جنبان اخباریها قرار دارد ـ احادیث را بر اساس تنویع چهارگانه صحیح و حسن و موثق و ضعیف و نیز مرسل و مسند دسته بندی میکند. (البته مجلسی هیچ حدیثی را به صرف ضعف سند رد نمیکند.) همه اینها بیانگر آن است که مجلسی را نباید در سلک اخباریون دانست.
۶ ـ در مبحث الفاظ علم اصول در موضوع مفاهیم، بر خلاف اخباریان که هیچ مفهومی را حجت نمیدانند، مجلسی همچون اصولیان آنها را حجت میداند. (بحارالانوار ج ۷۷ ص ۳۶۱)
۷ ـ اخباریون اجماع را از مخترعات اهل تسنن میدانند ولی مجلسی مانند اصولیان آن را حجت میداند اگر چه وقوع آن را نادر و بلکه غیرممکن میداند. (بحارالانوار، ج ۸۶، ص ۲۲۲)
۸ ـ نظر مجلسی درباره اجتهاد نیز ماند اصولیان است و تحصیل ظن معتبر را در صورت فقدان یقین، جایز و مشروع میداند. (مرآة العقول، ج ۱ ص ۱۰۰)»
نصیری در توضیح دلیل دوم خود در رد اخباری بودن علامه مجلسی می گوید: «مسأله نزاع بین اخباریها و اصولیها اغلب عامیانه فهم و مطرح میشود. نه اخبایها منکر مطلق حجیت عقلاند که باید آنان را در زمره عقل ستیزانی چون اشاعره و حنابله و حشویه قرار داد و نه اصولیها آن قدر عقل گرا هستند که هر کسی یا گروهی یا حتی فقیهی بتواند با اتکا به اندیشه شخصی خودش و استحسانات فردی و عرفی، حکم و فتوا صادر کند و مثلا دین و فقه مترقی و پویا ارائه دهد.»
وی در این باره اضافه می کند: «اخباریها مانند اصولیها از جمله ملا امین استرآبادی، قائل به حسن و قبح ذاتی و حجیت عقل بدیهی و عقل نظری قریب به بدیهی هستند و حجیت عقل قطعی را در مسائل اعتقادی و کلامی میپذیرند و در مسائل فقهی هم میگویند اساسا عقل در فقه و تشریع به قطع و یقین نمیسد نه آنکه با فرض به قطع و یقین رسیدن آن را نفی کنند. آخوند خراسانی در کفایة الاصول میگوید: آنچه درباره عدم حجیت دلیل عقلی به اخباریان نسبت داده شده، صحت ندارد و با تأمل در عبارات آنان روشن میشود که آنان با حجیت دلایل ظنی مخالفاند. آخوند معتقد است لزوم پیروی از قطع بر هیچ عاقلی پوشیده نیست چه رسد به فضلای اخباری. (ابراهیم بهشتی، اخباریگری، تاریخ و عقاید، ص ۲۵۶)»
نصیری در تأیید نقش عقل در اندیشه اخباری می گوید: «شیخ حر عاملی مولف وسائل الشیعه که در زمره اخباریون است معتقد است که اساسا حجیت دلایل نقلی با دلیل عقلی ثابت میشود و اگر بخواهیم حجیت دلیل نقلی را به دلیل نقلی دیگر ارجاع دهیم، دور لازم میآید. (اثبات الهدی، ج ۱، ص ۶۱) و البته با توجه به روایات عدیدهای که در باب اهمیت و حجیت عقل است، هیچ اخباریای نمیتواند منکر حجیت فی الجمله عقل باشد.»
او می افزاید: «اگر چه اصولیان بر خلاف اخباریان حکم قطعی عقل را در استنباط احکام فقهی نیز نافذ میدانند اما این گونه نیست که نصوص اعم از قرآن و حدیث دچار کمبودی باشند که لازم باشد فقیه اصولی به استنباطات مستقل عقلی فارغ از نص رو بیاورد. شهید سیدمحمد باقر صدر میگوید: هر چند ما عمل به دلیل عقلی را جایز میدانیم ولی حکمی را پیدا نکردیم که اثبات آن فقط متوقف بر دلیل عقلی باشد بلکه هر حکمی که به دلیل عقلی ثابت شود، در همان وقت، کتاب و سنت نیز بر حکم آن دلالت دارند. (الفتاوی الواضحه، ج ۱ ص ۹۸)»
*نزاع اخباری و اصولی در شیعه حاد نیست
مهدی نصیری با رد اساسی بودن اختلاف اخباری و اصولی میگوید: «نزاع بین اخباری و اصولی در شیعه آن قدر حاد نیست که به دو نوع تشیع منجر شود و باید گفت اغلب این فلاسفه و عرفا بودهاند که سعی کردهاند این نزاع را حاد جلوه دهند و با موضع گیری علیه اخباریها خود را در صفوف اصولیون قرار بدهند در حالی که باید دانست در مخالفت با فلسفه و عرفان اخباریون و اصولیون پا به پای هم پیش میروند و برخی از شدیدترین مخالفتها با فلسفه و عرفان یونانی از جانب اصولیون صورت گرفته است که از جمله آنها میتوان به میرزای قمی مولف کتاب قوانین الاصول اشاره کرد. همین امروز که اغلب مراجع عظام مانند آیات سیستانی، صافی، وحید خراسانی، مکارم شیرازی، مخالف با فلسفه و عرفان مصطلح هستند، همگی در زمره اصولیون هستند و نه اخباریون.»
وی همچنین با رد تهمت عقل ستیزی از علامه مجلسی تأکید میکند: «مجلسی ضد عقل نیست اما معتقد است هر جا که نیاز به مداخله عقل بوده و باید مسألهای را عقلی فهمید قرآن و اهل بیت علیهم السلام بهترین آموزگاران عقل و عقلیات بودهاند. این ذهنیتی رایج اما خطاست که هر وقت سخن از آیه و حدیث و روایت و نقلیات گفته میشود بلافاصله فکر میکنیم مسدله تعبدی است در حالی که بسیاری از آیات و روایات ارشاد، به یک حکم و مضمون عقلی میکنند. هیچ کس در این عالم در خلأ فکر نمی کند و نمیآموزد؛ همه به سراغ معلم میروند و عقلیات و نقلیات را از معلم میموزند (همانطور که آموختن علم ریاضی و هندسه با وجود عقلی بودن نیاز به معلم دارند) منتها مثلا در مسأله خداشناسی که امری عقلی است یکی به سراغ ارسطو و افلاطون میرود و یکی هم به سراغ امیرالمومنین و امام باقر و صادق علیهم السلام میرود».
*مصاحبه فوق الذکر در صفحات ۱۳۵ تا ۱۴۱ شماره ۳۸ مهرنامه با عنوان «به اصولیها نزدیک هستم نه اخباریها» منتشر شده است.