به گزارش خبرگزاری مهر، پترز (2001) در مقاله ای تحت عنوان "فلسفه به مثابه آموزش: سبکهای تفکر ویتگنشتاین" تصریح می کند، پرسش از سبک تفکر، از پرسش راجع به واقعیت زندگانی ویتگنشتاین و آثار او جدا نیست. بنابراین اهمیت آثار ویتگنشتاین در فلسفه تربیت، هم به تدارک روش یا نظامی برای تحلیل مفاهیم تربیتی مربوط می شود و هم ناظر به رویکرد او به پرسشهای فلسفی از منظری آموزشی است. به عبارت دیگر سبک تفلسف ویتگنشتاین جنبه آموزشی دارد.
من قصد دارم با الهام از این تلقی پیترز، تفکر به شیوه فیلسوفان را با نظر به آنچه در سبک زندگانی آنها قابل بازیابی است بررسی کنم. بنابراین، این یادداشت را آغاز می کنم با این مطلب که فیلسوفان "خطر کردن برای افزایش شانس وصول به حقیقت" را مطلوب خویش می دانند و براین باورند که حقیقت جویی از ابراز ساده عقايد مهمتر و اثربخشتر است. هدف غايي فلسفه نه فقط اجتناب از خطا، بلکه دستيابي به معرفت حقيقي است. حركت به سمت اين هدف، آنگاه محقق تواند شد كه باورها و عقايدمان را در معرض نقد دیگران قرار دهیم و گفتگوي خردمندانه را تقويت كنيم.
فیلسوفان چنین مشی را برای زندگانی برگزیده اند و با تحلیل این شیوه زندگانی، ابعاد تفکر به شیوه فیلسوفان بدین شرح توصیف می شود. نخست به پروای فیلسوف اشاره می کنم. پروا نسبت به اينكه چه پاسخهايي براي انجام پژوهشهاي فلسفي صحيح هستند. آنها براین باورند بي تفاوتی نسبت به حقيقت، نگرش ما براي احتجاج دشواريهاي فزايندهي فلسفي را پابرجا باقي نميگذارد. پروای حقیقت هم دلايل عملي و هم دلايل شخصي دارد. دليل شخصي ناظر به تکاپو برای دستيابي به حقيقت،به رغم هر آنچه كه ممكن است اتفاق بيافتد، است و دليل عملي براي جستجوي حقيقت، ناظر بر اين ادعاست كه باورهاي ما راهنماي اعمال ما هستند و اعمال ما پيامد هايي دارند. بنابراين باورها، پيامدهايي براي زندگاني ما و زندگاني ديگران دارند. کودکی را تصور کنید که بر اين باور است هر چيز سفيدي قابل نوشيدن است و یا فردی که باور دارد یک بار تخطی از قوانین در هنگام رانندگي مخاطره آمیز نیست. تصور اینکه اينها باورها می توانند پيامدهاي مخربي داشته باشند، چندان دشوار نیست. باورهای فلسفي نیز پيامدهايي دارند. حداقل درباره اينكه چگونه بايد زندگانيمان را زنده نگه داريم و اين چگونه زنده كردن زندگي بر شادماني و سرنوشت ما مؤثر است.
در پی پروا، این مهم است که آيا حقيقت آن چيزي است كه ما بدان باور داريم . معمولاً بشر میل دارد حقيقت را آن گونه بررسي كند كه میل دارد، چون لازم نيست بپذيرد كه خطا مي كند و لذا افكارش را تغيير دهد. میل طبيعي در هر فردی این است كه حقيقت هماني باشد كه او مي خواهد. با وجود اين اگر واقعاً مايليم كه به جستجوي حقيقت به نحو مؤثر بپردازيم، نبايد اجازه دهيم كه احساسات و خواستههايمان مانع تشخيص حقيقت، آنگونه كه واقعاً هست، شود، حتي اگر يافته هايمان برخلاف آنچه باشد كه میل داریم. از سوی دیگر به قول پک: "حقيقت زماني كه دردناك باشد ميل به اجتناب از آن وجود دارد". بنابراين لازم است كه به حقيقت بطور كامل توجه كنيم. همواره بايد به حقيقت، به عنوان امري حياتي، باور داشته باشيم و به هر خدمتي براي جستجوي حقيقت، خوشامد بگوييم.
فلسفي بودن در بهترين برداشت، عبارت است از تلاش براي دستيابي به حقيقت، هرچه كه هست، حتي اگراز آنچه كه ما فكر ميكنيم و يا ميل داريم متفاوت باشد. چنين اقدامي نيازمند شهامت فلسفي است. بعد سوم ناظر به گشودگی است. بعنوان پيامد نكات قبلي بايد تلاش كنيم تا آنجا كه ممكن است به نقد آنچه ما بدان باور داريم و ديدگاههاي بديل گشوده باشيم. طبيعي است تصور كنيم كه حقيقت همان چیزي است كه ما فكر ميكنيم، با وجود اين بايد انتقادها و ديدگاههاي بديل را به بهترين وضعيت استماع كنيم و مورد بررسي قرار دهيم.زيرا براي همه ما امكان خطا وجود دارد و ممكن است مرتكب اشتباه شويم. هيچ يك از ما معصوم نيست. در واقع بايد به فراسوي عقايدمان برويم و ذهنمان را به سوي انتقادها و عقايد بديل باز كنيم، حتي در جستجوي آنها باشيم و به قول پيرس: "نخستين گام براي دستيابي به حقيقت، قدرشناسي و تكريم آن چیزی است كه ما قبلاً به طور رضايتآميزي آنرا نميشناسيم".
با وجود این، بايد توجه داشت كه گشودگي ذهن بدین معنی نیست كه ما هيچ ايدهاي نداريم و تصور كنيم كه ايدههاي ناهمساز الزاماً صحيح هستند. ما براي پيش بردن زندگاني "حتی درباره بسياري از چيزهايي كه ممكن است امكان اثبات آنها وجود نداشته باشد"، به ايده نياز داريم. گشودگي اقتضا ميكند انتقادها و ديدگاههاي بديل به عقايدمان را متفكرانه در نظر بگيريم. نيازي به رها كردن باورها يا عقايد خود نداريم، مگر اينكه با دلايل موجهي براي انجام آن مواجه شويد. گشودگي بدین معني نيست كه تصور كنيم همه عقايد و باورها به يك اندازه صحيح هستند. بعلاوه همه عقايد مخالف نیز الزاماً صحيح نيستند. اگر فردي بر اين باور است كه زندگي هوشمند در ساير سيارات وجود دارد و فرد ديگري بر اين باور نيست. (با فرض اينكه هر دو برداشت يكساني از حيات هدفمند و ساير سيارات داشته باشند) هر دو نمي تواند صحيح باشد، حتي اگر جواب صحيح را ندانيم.
خصیصه دیگر قدرشناسی است. هرگز نبايد نسبت به آنهايي كه عقايدمان را مورد نقد قرار مي دهند و يا آنها كه عقايد بديلي را ارائه مي كنند ابراز تنفر و انزجار كنيم. بايد قدرشناس آنها باشيم. آنها كه عقايد بديلي به ما ارائه مي كنند، ممكن است مجالی را براي ما فراهم كنند تا عقايد بديل را جايگزين عقايد فعلي مان كنيم. مطمئناً عقايد بهتر را، زماني كه در دسترس باشند، ترجيح مي دهيم. اگر اين عقايد بديل بهتر از عقايد ما نباشند باز هم چيز مهمي را از دست نداده ايم، بلکه درك بهتري از موضع خود بدست آورده ايم و مي دانيم كه در قياس با عقايد بديل چه وضعيتي دارد. ممكن است فردی عقايد بديلي را در پيوند با موضع ما ارائه نكند و فقط به نقد آن مبادرت ورزد. معمولاً چنين نقدي، ادعايي را خواه مبني بر اينكه "عقيده ما نادرست است" يا اينكه "دلايل ما براي آن (عقايد وادعاها) ناكافي است" و يا "هر دو" را شامل مي شود. اگر ما متقاعد شويم كه نقد صحيح است (و اگر آن صحيح باشد) آنگاه ناقد ما، ما را از داشتن عقايد نادرست محافظت كرده است و يا ما را از برداشت ناصحيح درباره" «توجيه ما از عقيده مان كافي است در حالي كه در واقع كافي نيست"، بازداشته است. در هر دو مورد، ما سود می بریم و بنابراين باید قدرشناس آنهایی باشيم كه مايلند زماني را براي نقد عقايدمان و ارائه عقايد بديل اختصاص دهند.
البته در معرض نقد قرار دادن عقاید فی نفسه اضطراب آور است. اگر منتقد، ما را متقاعد سازد كه عقايدمان نادرست است و يا احتمالاً خطاست و ما آمادگي ارائه عقايد بديل نسبت به عقايد گذشته مان را نداشته باشيم، ممكن است احساس خلاکنیم و تعادل ذهنميمان برهم ريزد.در نتیجه بهتر است دست از عقايد قبليمان برداريم. هميشه جستار فلسفي اقتضا می کند خطر کنیم. خطر کردن ناظر به فراخواندن عقايدي كه ممكن است بيش از عقايدي كه ما با آنها سازگار شديم صحيح باشند. بنابراين فيلسوف منزلت، شأن و شهامت در صداقت علمي و عقلاني را بر سازگاري عاطفي ترجيح ميدهد. در مواردی ممکن است افرادي به شیوه اهانتآميز و تهاجمي به نقد آراء ما وارائه بديل بپردازند. من پيشنهاد نميكنم كه نگرش اهانتآميز آنها راتكريم كنيم. چنين نگرشي – اغلب تأسف بار است و بسيار سخت است كه به آن توجه كنيم. با وجود اين بخاطر داشته باشيد كه يك شخص گستاخ و متكبر ممكن است در آنچه مي گويد محق باشد (يعني سخن او صحيح باشد).
اگر چنين شخصي سخنش صحيح باشد و ما در خطا باشيم، در اين صورت مطمئناً طالب اين خواهيم بود تا از آنچه آنها مي گويند بهره ببريم و بايد خشنود باشيم و بدين نحو مي توانيم از آنها سود ببريم. مع ذلك، بايد به خاطر داشته باشيم كه نگرش جرم گرايانه در فرآيند ارتباطات فلسفي ممكن است گرايشهاي ايستايي بوجود آورد و برخي اوقات بايد آنها را كاملاً ناديده گرفت. ولي بخاطر اينكه فردي جرمگرا است يا گستاخ است نبايد عقايد او را بدون بررسي رد كنيم. خصیصه پنجم جرأت است. لازم است افكار و عقايدمان را درباره مباحث و موضوعات فلسفي به طور صحيح و روشن بازگو كنيم. خواه به ارزش اين افكار مطمئن باشيم يا نباشيم. اگر مطمئن نباشيم، خواهيم گفت كه فقط اين ايده را طرح مي كنيم تا مورد توجه قرار گيرد. ما خواهيم پرسيد آیا امكان تحقق آن وجود دارد؟ جرأت، ویژگی مهم زندگانی است. زیراهدف فلسفه دستيابي به حقيقت درباره چيزهاست. هدف فلسفه صرفاً اجتناب از خطا نيست.
عبارت زير را در نظر بگيربد: «اگر ما به حقيقت برسيم از خطا اجتناب كرده ايم، اگر ما از خطا اجتناب كنيم، آنگاه به حقيقت رسيده ايم» نیک می دانید نصف اول گزاره صحيح است. اگر ما به حقيقت برسيم آنگاه از خطا اجتناب كردهايم، با وجود اين، اجتناب از خطا به معنی وصول به حقيقت نیست. مثالی را در نظر بگيريد: چگونه میتوان بدون پرتاب حتی یک توپ به سمت سبد، بسكتبال بازی کرد؟ می دانیم برد جز ضروری هر مسابقه ورزشي است و بنابراین هيچ كس نمی تواند در بازی بسکتبال بدون شوت برنده شود. مطمئناً هرگاه شوت ميزنيم، خطر از دست دادن سبد وجود دارد، معذلك اين خطری است كه بايدبراي تحقق پيروزي احتمالي در بازي انجام شود. به همين ترتيب اگر كسی براي پاسخ به سؤالات فلسفي نيانديشد وپاسخي ارائه نكند، خطا نخواهد كرد و همين طور احتمال اين نيز وجود ندارد كه حق با كسي باشد و يا خطايي را حذف كنيم يا پاسخي را جايگزين پاسخ ضعيف تر كنیم تا به حقيقت نزديك و يا نایل شويم.از اين رو، بسيار مهم است كه خطا كردن را با ادعاهايي براي توجه اتخاذ كنيم. ما بايد قدرشناس كساني باشيم كه خطر ميكنند و تشریک در این اقدام مهم را برای خویش فرصت ارزشمند یادگیری تلقی کنیم.*
*نویسنده: بختیار شعبانی ورکی، استاد دانشگاه فردوسی مشهد
نظر شما