پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

سعدالله زارعی:

جمهوری‌اسلامی هستیم نه جمهوری شیعی/ تفرقه، سیاست غرب برای سیطره برجهان

جمهوری‌اسلامی هستیم نه جمهوری شیعی/ تفرقه، سیاست غرب برای سیطره برجهان

سعدالله زارعی گفت: اصلی ترین استراتژی که غرب برای جهان اسلام در پیش گرفته ایجاد تفرقه است. ما خودمان را یک حکومت شیعی نمی دانیم. ما یک حکومت اسلامی داریم. جمهوری اسلامی داریم. ما جمهوری شیعی نداریم.

به گزارش خبرگزاری مهر، مصاحبه ای با دکتر سعدالله زارعی درباره رابطه وحدت اسلامی و اوضاع منطقه انجام شده است که متن آن از نظر می گذرد:

*به نظر شما در حال حاضر استراتژی استکبار و قدرتهای غربی برای جهان اسلام چیست؟

مهمترین یا اصلی ترین استراتژی که غرب برای جهان اسلام در پیش گرفته ایجاد تفرقه است، منتها این یک مسئله جدیدی نیست. اساساً غرب از زمانی که برنامه ای برای سیطره بر جهان اسلام تنظیم کرد حرکتش را مبتنی بر تفرقه بین بخشهای مختلف مسلمان قرار داد.

از طریق همین سیاست توانستند امپراطوری عثمانی را از هم بپاشند. از طریق همین سیاست توانستند منطقه اسلامی را به اجزای متضاد تبدیل کنند. توسط همین سیاست از شکل گیری قدرت در حوزه عربی جلوگیری کردند و اجازه ندادند اتحادیه عرب به یک قدرت راهبردی تبدیل شود. توسط همین سیاست دائماً با شکل گیری سازمان اوپک به عنوان یک سازمان مستقل اقتصادی که عمدتاً مربوط  به جهان اسلام بود (کشورهای نفتی مسلمان قاره های آسیا و افریقا، اعضای اصلی اوپک بودند) اجازه ندادند این سازمان قدرت پیدا کند. دائماً در داخل اوپک دو قطب در برابر هم قرار می دادند. یک زمانی قطب ناسیونالیزم در برابر قطب آل سعود و یک زمانی آل سعود در برابر قطب مقاومت و دائماً تلاش می کردند که از طریق تنش در اوپک، آن را متلاشی کنند. بنابراین سیاست شناخته شده غرب برای سیطره بر جهان اسلام تفرقه است و این تفرقه در هر زمانی رنگ و بویی پیدا کرده و همیشه هم این تفرقه از طریق به کارگیری بخشی از مسلمانها علیه بخشهای دیگر مسلمان دنبال شده. است.

*به نظر شما در حال حاضر خطر تبدیل اختلافات مذهبی به اختلافات سیاسی و ایجاد جنگهای مذهبی در منطقه و جود دارد یا خیر؟

بله. اختلاف مذهبی و کلامی، فقهی و اختلاف در حوزه فلسفی و آنچه که به طور کلی مربوط به حوزه علوم انسانی می شود، بین دو مذهب یا چند مذهب یا بین اعضای یک مذهب کاملاً طبیعی است. مثلاً در حوزه فلسفه ما الان در بین شیعیان کسانی را داریم که فلسفه مشاء بوعلی سینا را مورد تأیید قرار می دهند. کسانی هستند که فلسفه اشراق مرحوم شیخ شهاب الدین سهروردی را تایید می کنند. کسانی هستند که فلسفه جوهری مرحوم ملاصدرا را توصیه می کنند. همه شیعه اند اما از لحاظ فلسفی کاملا با هم متقاوتند و نحله های فلسفی متفاوتی را به وجود می آورند. بنابراین اختلاف در حوزه مذهب و آنچه که متعلق به مذهب می شود بین پیروان آن مذهب یا ییروان آن مذهب با مذهب دیگر امر طبیعی و کاملا عادی است.

اما آنچه که اختلاف مذهبی را تبدیل به تهدید و بحران می کند استفاده سیاسی از اختلافات مذهبی است. اینجا پای تکفیر وسط می آید. لذا آنچه که ما امروز در سطح جهان اسلام مشاهده می کنیم اختلاف مذاهب نیست. اختلاف مذاهب که همیشه بوده، از زمان حضرت آدم(ع) اختلاف مذهب بوده تا الان. در واقع آنچه که ما داریم مشاهده می کنیم ایجاد دو دستگی و نزاع به بهانه مذهب و با استناد به اختلافات مذهبی است که دارد در صحنه جنایت ایجاد می کند. آنچه که دشمن در این صحنه می تواند استفاده بکند این است که خطوط فاصل اعتقادی ما را بگیرد، از طریق کار عملیاتی و فنی رسانه ای این را تبدیل کند به یک موج سیاسی و بعد پیروان مذاهب را رودرروی هم قرار دهد و این مسئله بسیار بسیار خطرناکی است.

در حالیکه شما به طور طبیعی وقتی به پاکستان سفر می کنی و کنار برادر بریلوی خودت می‌نشینی که 75 در صد جامعه پاکستان بریلوی هستند، اینقدر اشتراک می بینید که تعجب می کنید که پس ما برای چه با هم اختلاف داریم! وقتی آنها پیامبر را پیامبر می دانند، قبله را قبله می دانند، قرآن را قرآن می دانند، به علما احترام میگذارند، به ائمه شیعه احترام می گذارند، امام جعفر صادق(ع) را برتر از ابوحنیفه می دانند و امام محمد باقر(ع) را سر آمد فقهای همه دورانها می دانند، به ظهور حضرت مهدی(عج) اعتقاد دارند که شخصی به نام مهدی(ع) از نسل حضرت زهرا(س) ظهور می کند و در حوزه  سیاسی اعتقاد دارند آمریکا دشمن شان است. در حوزه مسائل منطقه ای اعتقاد دارند که وهابیت به اختلافات دامن می زند و ... برای شما سوال پیش می آید که در چه چیزی با بریلویها  اختلاف دارید؟ می روید در افغانستان و با پشتونها صحبت می کنید، اصلاً تعجب می کنید. می روید و با اهل سنت می نشینید احساس می کنید که اینها شیعه اند! در سوریه در لبنان، هرکجا شما می روید با متن مردم هم صحبت می شوید اصلاً احساس می کنید اختلافی وجود ندارد. اینقدر ماده های اختلاف در بین ما کم است. اما آنجایی که پای گروههای خاص وسط می آید، پای سیاست های استعماری وسط می آید، آنجا می بینید که چه جنایتها و چه مشکلاتی پدید می آید.

*اما ما می بینیم که جریانات تکفیری از دل اهل سنت به وجود آمده اند و به‌وجود آمدن شان نقشه استکباری هم نبوده است.

ببینید. اینها از دل سیاستها بیرون می آیند. یعنی یک کسانی تصمیم گرفتند یک قدرتی را به وجود بیاورند یا تصمیم گرفتند یک قدرتی را بشکنند. اینها آمده اند براساس این مسئله سیاسی شروع کردند کسانی را که با این فکر موافق بودند دور خودشان جمع کردند. اینها را بر مبنایی سیاسی دور خودشان جمع می کنند. برای اینکه یک بنایی را به وجود بیاورند. اما این بنا اعتقادی نیست، یک بنای سیاسی است. از انگیزه های مذهبی استفاده شده برای این بنای سیاسی. دلیل ما چیست؟ برهان قاطع ما این است که اگر قرار بود این بنا مذهبی باشد آن گروهی که می خواهد این بنا را ایجاد کند بایستی پایبند به مذهب باشد و از آن قوانین قطعی مذهبی تخطی نکند. مثلا مذهب می گوید ریختن خون انسانها حرام است. یک نفر را بکشید یعنی همه را کشتید اما اینها ریختن خون میلیونها آدم را مباح می دانند. خب این معلوم است که شرعی نیست و برای حکومت است.

در کنار این مسئله این نکته حائز اهمیت است که اینها به شکل های گوناگون جذب نیرو می کنند. یعنی می آیند با یک نفر رئیس قبیله صحبت می کنند و با او معامله می کنند. می گویند بیا کنار ما و در ازای آن این منطقه برای تو. این کشور برای تو. همین اواخر سران داعش با قبیله عتیبه،که یک قبیله ای است که سری در عربستان و سری در عراق دارد، آمدند قرارداد بستند و گفتند شما بیا به ما کمک کن و ما حکومت آینده عربستان را برای شما تضمین می کنیم. بنابراین بحث مذهب نیست. مبنای شان یک مبنای مادی است و مبنای الهی ندارند.

*در صورت گسترش فرقه گرایی در جهان اسلام جایگاه و محبوبیت جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت شیعه چگونه خواهد بود؟

ببینید اساساً جریانات تکفیری نمی توانند گسترش زیادی داشته باشند. طبع اهل سنت عمدتاً طبع تندی نیست. در حالی که گروههایی مثل داعش با طبع های تند سازگاری دارد. شما بروید در مصر، سودان، چاد، سومالی، اریتره، جیبوتی و مناطقی از این قبل در شمال و شرق افریقا و بررسی کنید ببینید اهل سنت مثلاً نسبت به اشهد ان علی ولی الله چه حس و حالی دارند. بررسی که می کنید به این نتیجه قطعی می رسید که مردم در اینجا در واقع سنی های دوازده امامی اند. سنی اند ولی هر دوازده امام را قبول دارند. با اشهد ان علی ولی الله هم هیچ مشکلی ندارند. نمونه اش هم اینکه آقایان قاریان مصری وقتی می آیند ایران یک اذان شیعه می خوانند. اگر قبول هم نداشته باشند تحمل می کنند. مسئله را ضد دین و ضد خدا و شرک و کفر نمی دانند. می گویند که ما قبول نداریم. مثل اینکه مثلاً ما دست بستن اهل سنت را قبول نداریم اما آیا ما شیعه ها تکتف را عامل خروج از دین می دانیم؟ ما حداکثر می گوییم نماز با دست بسته قبول نیست.

بنابر این شما می بینید مردم در جهان اسلام حساسیت  نسبت به اختلافات فقهی ندارند. حساسیت می رود در حوزه سیاسی. یک کسانی دنبال قدرتند و برای اینکه زیر پای قدرت را محکم کنند از تفاوتهای مذهبی می خواهند در واقع پل بزنند برای حوزه سیاست. در واقع مسائل مذهبی را خرج سیاست کنند.

این به نظر من موضوع بادوامی نیست. الان هم اینها خیلی هم دوام پیدا نکردند. یک جا می آیند مثل یک شعله بالا می کشند و پایین کشیده می شوند. یک جای دیگر سر بر می آورند و به زودی آنجا هم خاموش می شوند. من فکر می کنم مشکل اصلی ما داعش و گروههای تروریستی نباشد. آمریکایی ها خیلی دوست دارند که ما شیعیان یا جمهوری اسلامی یا جبهه مقاومت، مسئله اصلی مان را افراط گرایی ببینیم. در حالی‌که راهبرد حضرت امام«ره»  و راهبرد رهبر انقلاب این است که شما هرچه فریاد دارید بر سر امریکا بکشید. ام الفساد آمریکاست. ام المشاکل جهان اسلام آمریکاست. آمریکا می‌خواهد ما این را کنار بزنیم. یعنی موضوع دشمنی با غرب کنار برود و دشمنی ما بشود دشمنی با داعش! این یک طرح فریبکارانه ای است که می خواهند ذهن ما را به یک سمت دیگری سوق بدهند و گرنه اندازه مشکل در تروریزم و داعش و اینها اندازه بزرگی نیست.

*بعد از ورود حزب الله و ایران به سوریه، تنش هایی که اتفاق افتاد را به صورت جنگ شیعه و سنی مطرح کردند و گفتند شیعیان، اهل سنت سوریه را می کشند و تکفیری ها با استفاده از این مسئله از اهل سنت نیرو می گیرند.

نگاه کنید پاسخ این موضوع روشن است. من در بخشهایی از صحبت عرض کردم. یک جریان اگر ادعای مذهبی بودن دارد بایستی به اصول مذهبی که از آن حرف می زند پایبند باشد. در کدام مذهب اهل سنت ریختن خون مردم به طور دسته جمعی جایز شمرده شده؟ در هیچ کدام. شما یک مذهب به من نشان بدهید، بگویید که این مذهب سنی، اعم از مذاهب اصلی یعنی حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی و مذاهب فرعی تری که حتی مثلاً جریان ابن  تیمیه که مربوط به قرن شانزدهم میلادی می شود،کشتن زنان و بچه گان را جایز بشمارد. بنابراین ما با مبنای خود اهل سنت و با سخنان بزرگان اهل سنت می توانیم ثابت کنیم که این جریانات افراطی، هیچ نسبتی با اهل سنت ندارند که ما بگوییم هرکس با اینها درگیر شد با اهل سنت درگیر شد.

از طرف دیگر اینها چه کسانی را کشتند؟ همین آقایان داعشی ها، جبهه النصره ای ها، احرارالشامی ها چه کسانی را کشتند؟ آیا اینها صرفاً از شیعه ها کشتند؟یا شیعه و سنی برایشان فرقی نداشته و هردو را کشتند؟! من الان می توانم بگویم که از کشته هایی که توسط داعش و جبهه النصره و امثال اینها کشته شده اند، هشتاد درصد از اهل سنت اند!

در سوریه بزرگترین عالم مذهبی اهل سنت، فردی بود به نام آقای علامه رمضان البوطی. خب ایشان بزرگ اهل سنت بود و بیش از 60 جلد کتاب معتبر نوشته بود. عید سال 1392 در مسجد جامع سوریه در شهر دمشق این فرد را در داخل مسجد در حال نماز به همراه به بیست و چند نفر دیگر به شهادت رساندند. اینها اصلاً بحث شیعه و سنی ندارند. بحث حکومت دارند، جلویشان شیعه بود می زنند، سنی بود می زنند، عالم بود می زنند، عامی بود می زنند.

بنابراین طرح این مسئله که این جنگها جنگ شیعه و سنی است مبنای واقعی ندارد. روی زمین نمی‌شود این را ثابت کرد بلکه خلافش را میشود ثابت کرد. میشود ثابت کرد که حکومت سوریه یک حکومت سنی است و شیعه نیست. می شود نشان داد که سنی ها از حکومت بشار اسد راضی ترند تا علویهای سوریه. به خاطر اینکه بشار و پدرش حافظ اسد و خاندان اسد یا حکومت سوریه در این دوران چهل ساله، همیشه از اینکه علوی دیده بشوند پرهیز داشتند. همیشه برای اینکه نشان بدهند ملی اند نه علوی، علمای علوی را محدود کردند و دست علمای اهل سنت را بازگذاشته اند. امروزه علمای اهل سنت احساس می کنند از سوی حکومت حمایت می شوند. در حالی که علمای علوی احساسشان این است که از سوی حکومت دائماً کنترل و  محدود می شوند.

*پس جذابیت داعش در چیست؟ چطور جذب می کند؟ با تطمیع، وعده، تهدید؟

داعش از راههای مختلف استفاده می کند. یک نفر را به اسم مذهب جذب می کند. یک نفر را به اسم قبیله جذب می کند. یک نفر را با وعده پول جذب می کند. یک عده را با شعار سیاسی که شما بیایید ما حکومت عربستان را به شما می دهیم. یک عده ای با شعارهای قبیله ای. یک عده با شعارهای ضدیت با شیعه و... از انواع روشها و شعارها برای جذب نیرو استفاده می‌کنند. یک رویه واحد ندارند.

*نقش قضیه سوریه و عراق در دامن زدن به جنگ مذهبی در منطقه چگونه است؟

نه جنگ مذهبی را  قبول نداریم. دلیلش هم این است که در سوریه آنهایی که دارند مبارزه می کنند عمدتاً سنی اند. یعنی آنهایی که داعشی هستند سنی اند. سوریه هم که دارد مقابله می کند سنی است. اصلا جنگ شیعه و سنی نیست. در عراق هم همینجوری است. در عراق چه کسانی علیه چه کسانی در سنجار درگیر شدند؟ کردهای سنی و عرب های سنی. بنابراین بحث سنی و شیعه نداریم. حتی در پاکستان وقتی لشکر جنگوی می آید شیعه را می کشد و به صفوف عزادار حسینی در روز عاشورا حمله می کند، سنی ها علیه آن بیانیه می دهند و مخالفت می کنند. اگر همان حادثه را بکاوید می بینید عربستان سعودی پشت صحنه است. پس معلوم شد که مبنا سیاسی است. مبنا، مبنای مذهبی و اعتقادی نیست.

*وظیفه ما به عنوان یک حکومت شیعه در این قضایا چیست؟

ببینید وظیفه ما به عنوان یک انسان آزاده، به عنوان یک انسان مسلمان و به عنوان یک حکومت آزاده، به عنوان یک حکومت مسلمان این است که از انسانیت، به مفهوم عام کلمه، منهای اینکه افراد مرتبط با آن چه مذهبی دارند حمایت کنیم. هرجا که باشد. فلذا ما از بابیساندز که یک نفر مسیحی بود و در ایرلند علیه انگلیس مبارزه می کرد و اعتصاب غذا کرده بود حمایت کردیم. یک خیابانی در تهران به نام بابی ساندز گذاشتیم تا یک شیعه ای که در یک جایی مورد ظلم واقع می شود. مثل آقای شیخ نمر در عربستان در معرض ظلم بزرگ قرار گرفته است. برای ما شیخ نمر و فرد دیگر در ایرلند از حیثی که هر دو انسان هستند هیچ تفاوت نمی کند. ما از بابی ساندز و شیخ نمر حمایت می کنیم. از بعد اسلامی هم ما از مسلمان در برابر دشمن خارجی حمایت می کنیم. هر جا یک طرف مسلمان است و یک طرف دشمن خارجی دارد، ما در منازعه، طرف مسلمان هستیم. اصلاً نگاه نمی کنیم که این شیعه است یا سنی. ما از حزب الله و شیعه لبنانی در برابر اسرائیل به همان اندازه حمایت می کنیم که از حماس و جهاد اسلامی در غزه که علیه اسرائیل مبارزه می کند.

البته ممکن است در یک جایی دسترسی ما بیشتر باشد. بالاخره ایران در یک جایی ممکن است بتواند رفت و آمد هوایی داشته باشد مثلاً لبنان. ولی ممکن است ما با غزه نتوانیم رفت و آمد هوایی داشته باشیم. رفت و آمد دریایی ممکن است با لبنان داشته باشیم ولی ممکن است با غزه نتوانیم داشته باشیم. ما وقتی بحران در بوسنی پیش آمد در آنجا حضور پیدا کردیم. جنگیدیم، شهید دادیم و اسلحه دادیم به مردم بوسنی تا از خودشان دفاع بکنند در برابر هجوم صربهای وحشی. اصلاً کاری نداشتیم به اینکه اینها سنی حنفی اند. در همین عراق ما از شیعه – سنی در برابر تروریسم حمایت کردیم. ما خودمان را یک حکومت شیعی نمی دانیم. ما یک حکومت اسلامی داریم. جمهوری اسلامی داریم. ما جمهوری شیعی نداریم. به خاطر همین هم هست که ما در قلب جهان اسلام پذیرفته شدیم. اگر ما جمهوری شیعه بودیم خب مرزبندی وجود داشت بین ما و اهل سنت.

سال گذشته یک دیداری داشتم از روزنامه «نوای وقت» پاکستان. در آنجا غیر از نوای وقت «نیشن» هم چاپ می شود. یک شبکه تلویزیونی هم تحت عنوان «نوای وقت» در همان ساختمان  در شهر لاهور دارند. آن منطقه، منطقه ای سنی است. نوای وقت هم برای سنی هاست. نیشن هم برای سنی هاست.کل سیستم برای اهل سنت است. صحبت ما با مدیر مسئول و سردبیرشان حدود دو ساعت و نیم طول کشید. یک نکته ای را آنها اشاره کردند که برای ما خیلی جالب بود. گفتند که وقتی مردم پاکستان گریه های آیت الله خامنه ای را در خطبه های نماز جمعه تهران که به دلیل آسیبهایی که سیل پاکستان به مردم پاکستان زده بود مشاهده کردند، برایشان خیلی تکان دهنده بود. خیلی جذاب بود که سیل در یک کشور دیگر آمده، این رهبر یک کشور دیگر است، این‌جوری نیست که فقط به ارسال یک پیام تسلیت و همدردی اکتفا کند یا این‌طوری نیست که مثلاً بگوید خدا رحمت کند درگذشتگان این حادثه را، بلکه می آید و در خطبه های نماز جمعه خطبه می خواند، از مردم یاد میکند، بعد هم گریه اش می گیرد در غم مردم پاکستان! بچه های نوای وقت می گفتند این صحنه پاکستان را زیر و رو کرد. البته پاکستانی ها از قبل هم محبت داشتند نسبت به ایران. ولی این صحنه که تلویزیون ها پخش کردند، تمام قلبها را در پاکستان گره زد با قلب رهبری و با قلب جمهوری اسلامی.

جمهوری اسلامی این‌جوری است. در آمریکای لاتین هم علیه استعمار به نام ایران مبارزه می کنند. یعنی به حساب اینکه ما یک نقطه اتکایی به نام ایران داریم مبارزه می کنند. این بسیار بسیار مهم و تعیین کننده است. بنابراین ما به عنوان شیعه حکومت نمی کنیم، به عنوان شیعه هم برای خودمان محدودیت تعریف نمی کنیم. محدودیت ما در چارچوب اسلام تعریف می شود. حتی فراتر از اسلام در جهان مستضعفین تعریف می شود.

 

منبع: ویژه‌نامه رصد خراسان

کد خبر 2460401

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha