۲۸ بهمن ۱۳۹۳، ۸:۱۶

حضور «ژولیت ملکه قلب‌ها» در کتابفروشی‌ها

حضور «ژولیت ملکه قلب‌ها» در کتابفروشی‌ها

رمان «ژولیت ملکه قلب‌ها» نوشته بروس کوویل با ترجمه محبوبه نجف خانی توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی کتابفروشی‌ها شد.

به گزارش خبرنگار مهر، بروس کوویل نویسنده آمریکایی کودک و نوجوان، پیش از آن که حرفه نویسندگی را در پیش بگیرد، مشاغل زیادی از جمله گورکنی، تولید اسباب بازی، معلمی دبستان و سردبیری روزنامه را تجربه کرد. این نویسنده علاوه بر نگارش بیش از ۶۰ کتاب برای نوجوانان، شعر، نمایشنامه، داستان کوتاه، مقاله روزنامه، هزاران نامه و تعداد زیادی مقاله در مجلات نوشته است.

بروس کوویل این روزها با همسر، فرزند کوچک اش و ۳ گربه و یک سگ شکاری در سیراکیوز زندگی می کند. معلم مریخی من، من موجود فضایی کلاس ششمی بودم، تالار وحشت بروس کوویل، اژدهاکش، ماجراهای موجود فضایی بروس کوویل و فروشگاه جادویی عنوان تعدادی از مجموعه کتاب هایی هستند که این نویسنده برای بچه ها نوشته است. «ژولیت ملکه قلب ها» یکی از عناوین مجموعه «ماجراهای فروشگاه جادویی» است.

داستان کتاب به این ترتیب است که ژولیت یک دختر خجالتی است اما از روزی که گردنبندی را به گردنش می اندازد، زندگی اش زیر و رو می شود، هرکه او را می بیند، به طرفش جذب می شود. ژولیت متوجه می شود که دیگر نمی تواند گردنبند را از گردنش باز کند. دلیلش این است که گردنبند جادویی است و او باید برای خلاص شدن از این دردسر، معمایی را حل کند...

این رمان ۱۲ قسمت دارد که عناوین شان به ترتیب عبارت است از: مَکُش مرگ ما دوباره حمله می‌کند، تب بهاری، دردسر همکلاسی‌ها، صداهایی در انباری زیر شیروانی، رکسان و جروم، کلاریس و آقای شست پا، پیغام های عجیب، قصه های ایزدان، عالَم دیگر، دختری که سرگردان است، مزرعه طلا، زندانی.

«ژولیت ملکه قلب ها» در سال ۲۰۰۵ با عنوان «Juliet Dove, Queen of Love» توسط انتشارات فرش جادویی (Magic Carpet) منتشر شده است.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

ناگفته نامند که بچه ها تا خانه دنبال ژولیت رفتند و دو بار نزدیک بود با هم دعوایشان شود، که ژولیت با ژیل و آرتورو با خشونت حرف زد و مانع درگیری شد. از خودش حیرت کرده بود که چطوری توانسته بود این کار را بکند، اما فکر این که آن ها حقیقتا سر او دعوا کنند حتی وحشتناک تر از فکر گفتن چیزی در مورد آن بود. ژولیت وارد خانه شد و با عجله به اتاقش در طبقه بالا رفت و کلاریس و بایرن هم پشت سرش رفتند.

وقتی آن ها در را بستند، بایرن گفت: «وای پسر، این آویز هر چی که هست، واقعا کارش درست است. انگار که تو آهن ربا یا یک همچین چیزی داری!»

ژولیت که داشت با بندهای کیف کوله اش ور می رفت، با عصبانیت گفت: «می شود دهنت را ببندی و در این مورد حرف نزنی؟» و کوله اش را روی تختش گذاشت و رکسان و جروم به سرعت بیرون آمدند. حسابی خسته و کوفته بودند...

این کتاب با ۲۵۲ صفحه، شمارگان هزار و ۶۵۰ نسخه و قیمت ۱۱ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 2496422

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha