۴ فروردین ۱۳۹۴، ۰:۲۳

نشست تئاتر «مائوزر» در مهر-۲

این شکوفه ها را باد می برد/ ثروت و شهرت خوب است اما...

این شکوفه ها را باد می برد/ ثروت و شهرت خوب است اما...

بازیگران جوان «مائوزر» درباره تجربه اندوزی و رسیدن به شهرت و ثروت صحبت کردند و ناصر حسینی مهر نیز از اتفاقاتی که باعث می شود شکوفه های ظهور هنرمندان بزرگ در ایران قبل از میوه شدن به باد برود، سخن گفت.

خبرگزاری مهر- گروه هنر: در روزهای پایانی سال ۹۳ میزبان ناصر حسینی مهر و چهار نفر از بازیگران نمایش «مائوزر» اثر هاینر مولر در خبرگزاری مهر بودیم تا درباره مسایل مختلفی از جمله استعدادهای جوان در تئاتر ایران، سودای شهرت و ثروت که باعث می شود جوانان راه تجربه اندوزی را به درستی طی نکنند، صحبت کنیم.

مصطفی مقیمی در نقش B، بابک قهرمانی در نقش A، آرش منتظری در نقش C و نیره سادات میرزایی در نقش دهقان باردار همراه با ناصر حسینی مهر مهمان ما بودند که در بخش نخست این میزگرد بحثمان به رفتارهای مسئولان فرهنگی و آموزشی کشور با مقوله هنر و به ویژه تئاتر رسید و در ادامه این بحث درباره اینکه آیا بازیگران جوان تئاتر هم صبر و حوصله کافی برای طی کردن مرحله به مرحله آموزش را دارند یا خیر، صحبت کردیم.

یکی از نکات مثبت این بخش از صحبت هایمان این بود که بحث بین افراد به صورت مشارکتی جلو رفت و هر یک از افراد در موافقت و مخالفت نظر همدیگر وارد گفتگو شدند.

با ما در بخش دوم این میزگرد همراه می شوید:

* آقای حسینی مهر درباره جریان های بیرون و داخل تئاتر که باعث می شود استعدادهای جوان راه را به سمت مسیرهایی که آنها را سریعتر به شهرت و دیده شدن و سپس پول بیشتر می رساند، کج کنند صحبت کردیم ولی من فکر می کنم خود این جوانان هم باید رسم شاگردی را دانسته و مسیر آموزش و تجربه اندوزی را گام به گام طی کنند. عجله ای که برخی از بازیگران جوان برای بیشتر دیده شدن دارند باعث شده منتقدان از شور و اشتیاق نسل جوان بازیگری به نوعی جوزدگی نام ببرند. دوست دارم بازیگران جوان حاضر در جمعمان در این باره صحبت کنند.

نیره السادات میرزایی: من از ابتدا که وارد تئاتر شدم می دانستم که هیچ چیز جز بازیگری نمی تواند روحم را ارضا کند. من وقتی یک نقش را می خوانم و خودم را در قالب آن نقش می بینم راضی می شوم. تاکنون کارهای دیگری از جمله منشی صحنه و دستیاری هم به من پیشنهاد شده ولی بازیگری حس دیگری دارد.

نشست نقد و بررسی نمایش مائوزر به کارگردانی ناصر حسینی‌مهر

در نمایش «مائوزر» من کار همه اعضای گروه را بررسی می کردم و می دانستم بچه های پشت صحنه هم از کسانی هستند که در آن فراخوان برای بازیگری آمده بودند ولی برای کارهای دیگری غیر از بازیگری انتخاب شده اند. برایم جالب بود که با وجود اینکه کار آنها اندازه بازیگران در معرض دید تماشاگر نبود ولی آنها با اشتیاق کارشان را انجام می دادند. دائما با خودم می گفتم ممکن است روزی من هم چنین فداکاری ای بکنم و آنگاه به خودم می گفتم اگر کار خوبی باشد چرا نکنم. اگر فداکاری من باعث شود یک اجرای خوب روی صحنه برود حتما انجام می دهم.

ولی در نهایت چیزی که مرا ۱۰۰درصد راضی می کند بازیگری است و فقط وقتی کاری خیلی خوب باشد حاضرم چنین فداکاری ای بکنم.

حسینی مهر: شما از کجا می دانید کاری خوب خواهد شد؟

میرزایی: از اول که وارد کاری می شویم می شود کیفیت آن را متوجه شد. مثلا در کار شما نظم و ترتیب بسیار بارز بود. در «مائوزر» من تربیت شدم تا منظم باشم و این نظم را با خودم سر کارهای دیگر هم می برم.

* سوال من ناظر بر این است که این عشق به بازیگری و دیده شدن چقدر ممکن است شما را از تجربه اندوزی در طول زمان و حوصله ای که آقای حسینی مهر از آن صحبت کردند باز دارد. این آسیب از همین جا کلید زده می شود که عشق به بازیگری ممکن است بازیگر را از مرحله به مرحله هنر را تجربه کردن بازدارد.

میرزایی: باید دید هر بازیگری از تئاتر چه می خواهد.

* سوال من از شما همین است.

میرزایی: بعضی افراد می گویند ما فقط می خواهیم دیده شویم دیگر برایشان مهم نیست کار متوسط یا ضعیف است. آنها فقط می خواهند خوب دیده شوند.

حسینی مهر: ولی آیا به خواسته شان که همان دیده شدن است، می رسند؟!

میرزایی: من در «مائوزر» نقش اصلی نداشتم ولی با افتخار می گویم در این اثر بازی کردم. اگر نقش اول یک کار متوسط رو به پایین باشم شاید هزار نفر این کار را ببینند ولی من این را نمی خواهم. من می خواهم کلیت کار خوب باشد.

* بسیار خوب. بگذارید سوالم را از بقیه دوستان هم بپرسم؛ همان بحث شور و اشتیاقی که به جوزدگی تنه می زند و همچنین طی کردن راه صد ساله در یک شب برای رسیدن به شهرت و بیشتر دیده شدن که در برخی از بازیگران جوان دیده می شود. ما بازیگران بااستعدادی داشتیم که خوب شروع کردند ولی در ادامه زرق و برق سینما و سریال و مصاحبه های آنچنانی در رسانه ها چشم شان را گرفت.

بابک قهرمانی: شور و اشتیاق زیاد جوانان فقط برای تئاتر نیست و در موضوعات دیگر هنر هم دیده می شود و شاید یکی از دلایل آن این باشد که جوانان در هر رشته ای وارد می شوند تا هویت خود را پیدا کنند. آنها به نوعی دچار بحران هویت هستند و هر راهی را می روند تا خودشان را پیدا کنند و البته به دنبال دیده شدن هم هستند.

درباره بخش دوم سوال شما باید بگویم هر فردی که وارد عرصه هنر می شود باید بداند در هنر به دنبال چه می گردد و ذات هنر روح او را راضی می کند یا خیر.

در ۶ ماهی که «مائوزر» را تمرین می کردیم، چارچوب و قوانین کامل بر کارمان حاکم بود ولی من از سختی های کار هم لذت می بردم. اینکه بدانیم به دنبال چه هستیم و از جان هنر چه می خواهیم این سختی ها را لذت بخش می کند.

حسینی مهر: بگذارید من سوال شما را به شیوه دیگری از بچه ها بپرسم. اگر یک کارگردان مشهور مثل استاد بیضایی از شما دعوت کند تا در کارشان بازی کنید، آیا شما این گروه را ترک می کنید؟ من اتفاقا از بعد مثبت می پرسم.

* شما سوال را سخت تر کردید. من از سریال و فیلم های میلیاردی پرسیدم که آیا باعث جدا شدن بچه ها از گروه «تئاتر ۶» می شود و شما از منظر هنری پرسیدید.

قهرمانی: من اگر بخواهم صادقانه پاسخ بدهم باید بگویم همیشه رویای گروه «اودین» که ۵۰ سال است با هم کار می کنند در ذهنم بوده و دوست دارم آن مسیر را بروم.

حسینی مهر: هر دوی شما نه پاسخ مرا دادید نه خانم دانش را.

میرزایی: من جواب می دهم. به یک شرطی به گروه آقای بیضایی می روم که ایشان در بروشورشان بنویسند مهمان از گروه «تئاتر ۶»

قهرمانی: بهتر است اینگونه جواب بدهم که امیدوارم در گروه «تئاتر ۶» پذیرفته شوم و سال ها کنار آقای حسینی مهر بمانم. من همیشه مدیون ایشان خواهم بود و هر کاری بخواهم انجام بدهم با آقای حسینی مهر مشورت می کنم.

راستش را بخواهید وقتی «مائوزر» تمام شد برای من خیلی غم انگیز بود و حتی گریه می کردم.

آرش منتظری: برای هر کسی که ابتدای راه بازیگری است هیجان دیده شدن وجود دارد ولی این هیجان باید توسط یک الگو کنترل شود که این الگوها کسانی هستند مثل آقای حسینی مهر. سلیقه ما باید ساخته شود و «مائوزر» باعث شد کمی سلیقه ما ساخته شود و هیچ جای دیگری نمی توانستیم لذتی که در این کار داشتیم تجربه کنیم. وقتی کسی این طعم را بچشد کمتر سمت راه های دیگر می رود.

خود من در این ۳ سال پیشنهادهایی برای کار در جشنواره های مختلف و با کارگردان های مختلف را داشتم ولی قبول نکردم زیرا می دانستم مرا از درون راضی نمی کند. شاید جایزه ای می گرفتم تقدیری می شدم و دیده می شدم ولی همیشه کیفیت برایم مهم تر بوده است.

ولی نکته مهمی وجود دارد که باید بدان اشاره کنم آنهم این است که ما اگر سوپراستار هم شویم همین کسانی که چنین رویه ای را نقد می کنند از ما در تئاترهایشان استفاده می کردند تا گیشه را پر کنند پس خیلی هم این نقدها صادقانه نیست.

مصطفی مقیمی: من باید بگویم که اصلا نقد و منتقد حرفه ای در تئاتر نداریم و از سوی دیگر همیشه نسل جوان مورد نقد منفی و البته مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.

اما درباره بخش دیگر سوالتان نیز به نظر من کسی که دنبال هنر می رود نوعی نیاز درونی دارد که می خواهد آن را برطرف کند. برای بازیگر خیلی مهم است که شهرت پیدا کند و همه شهرت و پول را دوست دارند ولی به اندازه اش. البته به نظر من چیزهایی دیگری در هنر بر اینها اولویت دارد. این روزها در ایران هنر برای پول شده نه برای هنر و این آسیب شامل حال بازیگران جوان نیز هست.

* خود شما چه راهی را می روید؟

مقیمی: من هم پول و شهرت دوست دارم ولی به اندازه آن. اولویت من خودشناسی و کشف نبوغ است و می خواهم با بازی در هر نقش یک جنبه از وجود خودم را کشف کنم. شاید حرف هایم به نظر شعار بیاید ولی به آن اعتقاد دارم.

میرزایی: من هم درباره آن جو کاذب می گویم که حرف منتقدان را رد نمی کنم و به ویژه در این ۱۰ سال اخیر خیلی از افراد فقط از سر اشتیاق و جوگرفتگی وارد هنر شدند ولی اینها در همان پله های اول می مانند به ویژه در تئاتر که باید پوستت کلفت باشد.

حسینی مهر: من می خواهم به صحبت های دوستان به شکل انتقادی نگاه کنم. به نظر من در هنر تئاتر، بازیگر خوب بودن کافی نیست، دستیار یا طراح و نمایشنامه نویس خوب بودن موضوع اصلی نیست، بلکه تئاتر باید در وجود هر شخص به امری مقدس تبدیل شود که با آن نفس بکشد. تئاتر در وجه ساختار و سازمانی آن چیزی نیست جز حضور خلاق یک هنرمند در یک کار گروهی، و این حضور مهم است.

در حرف های دوستان مقداری فردیت و منیت وجود دارد که این نسل باید آن را از خودش دور کند. تئاتر اگر به امری مقدس تبدیل نشود محال است کسی در آن پیشرفت کند. شاید کسی با انگیزه شهرت و ثروت و دیده شدن در تئاتر جلو برود ولی به اعتقاد من هرگز نمی تواند قدم در راه کسانی مثل چیشلاک ها و بارباها بگذارد، چون اینها خودشان را به تمامی وقف تئاتر کردند، ایثار کردند، و در نتیجه هرگز هیچ عاملی مثل مقام و ثروت و شهرت کاذب آنها را شکست نمی دهد. این تقدس همچون عمارتی آنها را از بلایا حفاظت می کند، به عبارت دیگر تئاتر اگر به یک معبد تبدیل نشود محال است کسی بتواند در آنجا پیشرفت کند. و حضور در این در معبد هیچ شرطی نمی طلبد و هنرمند تئاتر دیگر نباید برایش مهم باشد که در آنجا در کسوت بازیگر زندگی می کند یا منشی صحنه یا دستیار و یا دکوراتور.

من قول و قرار این دوستان را که نسل جوان را نمایندگی می کنند نمی پذیرم، زیرا در سال های اخیر این نوع کلام را بسیار شنیده ام. من از شهری دیگر فردی را آورده ام، آموزش داده و با هم گام گام پیش رفتیم و بهترین نقش ها را به او داده ام ولی فضای فرهنگی ما طوری نسل جوان را بار آورده که او انتظار دارد در هر نمایشی نقش اول بازی کند، «نقش اول»، تعبیری که ضد باورهای من در تئاتر است. یعنی ارزش های کاذب جایگزین شدن همان امر مقدس. البته می دانم که مقصر چنین شرایطی نسل جوان نیست، مقصر واقعی نظام فرهنگی ماست که چنی فضا و شرایطی را دامن می زند.

نشست نقد و بررسی نمایش مائوزر به کارگردانی ناصر حسینی‌مهر

در دانمارک آقای یوجنیو باربا تعیین کننده اصلی پیشرفت تئاتر در آن کشور نیست، بلکه فضای فرهنگی آن جامعه سبب پیدایش و بالیدن چنین شخصیت هایی می شود. بر درخت تئاتر ایران شکوفه هنرمندانی مثل فنی زاده ها و فتحی ها و چیشلاک ها زده می شود ولی باد آنها را می برد و میوه ای نمی دهد.

کار با این نسل بسیار دشوار است، این نسل با استعداد در هیچ ریشه دارد، در هیچِ هیچ، آنان لحظه را می خواهند، لحظه هایی که در حبابی می ترکند، نسلی که یک روزه همه چیز را می خواهد اما در دستش چیزی نمی ماند جز باد. «تجربه» برایشان «سرگرمی» است یا نوعی کنجکاوی روزمره که فردایی ندارد. به همین دلیل شکل های دشوار و مرسوم فعالیت های هنری در این سرزمین بی معناست و جایگاهی ندارد. دیگر کلکتیو در هنرهای جمعی از جمله تئاتر رنگ باخته است، تئاتر هم بدون کلکتیو خواهد مرد. بی دلیل نیست هر بار که نمایشی را با جوانان به صحنه می برم به قدر ده سال فرسوده می شوم زیرا باید بخش عمده ای از توانم را صرف هماهنگی و یگانگی شان بکنم و همینطور ایجاد حوصله بین آنان، سی جوان از نقاط مختلف این سرزمین پهناور با خواسته ها و ریشه های پرورشی و اخلاقی گوناگون. اما این نکته را هم باید بگویم که از ویژگی های بی همتای آنها «انعطاف» آنان است، چیزی که در نسل قدیم نیست، کهنه کاران در کلیشه ها اسیرند و نمی توان با آنان حرف تازه ای در هنر زد و فرم نویی در تئاتر به وجود آورد. اما این جوانان و نوجویی شان هر کس را سر شوق می آورد تا رنگی نو دراندازد.

قهرمانی: اگر اجازه بدهید من نکته ای را به حرف های قبلی ام اضافه کنم. من دائما از خودم می پرسم اگر آقای حسینی مهر آن فراخوان را نم داد هرگز چنین موقعیتی برای کسی مثل من ایجاد نمی شد و آنگاه چه اتفاقی برای امثال من می افتاد. این موقعیتی که به این شکل رخ داد می توانست هیچ وقت پیش نیاید همانطور که برای خیلی از جوانان چنین موقعیتی وجود ندارد.

من به سادگی می توانستم اینجا نباشم و هیچ گاه هم چنین شرایطی برایم به وجود نیاید زیرا کسی به فکر من به عنوان یک جوان علاقمند به هنر نیست. از سوی پیشکسوتان گفته می شود که ما جوانان خوبی داریم و باید شرایطی فراهم کنیم که آنها بروز و ظهور پیدا کنند ولی آنها نمی خواهند که ما در مسیر درست هنر را تجربه کنیم.

تئاتر شکل بیزنس به خود گرفته و بازیگر خودش را در آن قسمت بندی می کند که چقدر از وجودش را روی صحنه بفروشد، در نتیجه خود هنر فراموش و فدا می شود. جوان امروز هم که بودجه و امکاناتی ندارد تا در گروه مناسب تئاتری کار کند. گروه ها عموما شکل می گیرند تا به حاشیه بپردازند و ذات هنر مدنظر قرار نمی گیرد.

حسینی مهر: البته همه پیشکسوتان را نفرمایید. ما پیشکسوتان و استادانی داریم که در همه عمر با روش ها و منش های درست تئاتری کار کرده اند، کسانی مثل مهین اسکویی، استاد خسروی، سمندریان، بیضایی، رفیعی... بهتر است همه را با یک چوب نرانیم.

قهرمانی: خیلی از این اساتید کناره گرفته اند. وقتی آنان شرایط را می بینند ترجیح می دهند کناره بگیرند و ما آنها را نداریم که از محضرشان درس بگیریم.

میرازیی: فعلا تئاتر ما دست کسانی است که راه درست را نمی روند و اجازه حضور جوانان را نمی دهند. نسل جوان اصلا اجازه ندارد کار کند و کارهایشان را همین افراد که آقای قهرمانی می گوید و من مشابه آنها را در دانشگاهمان دیده ام، رد می کنند.

ادامه دارد...

کد خبر 2519833

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha