۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۹

نشست تئاتر «مائوزر» در مهر-۱

راهزنان فرهنگی استعدادهای جوان را می دزدند/در راه سخت قدم گذاشتیم

راهزنان فرهنگی استعدادهای جوان را می دزدند/در راه سخت قدم گذاشتیم

در نشست با عوامل تئاتر «مائوزر» درباره استعدادهای جوان، برخورد جامعه تئاتری با جوانان و راه سختی که پیش روی آنهاست، صحبت شد.

خبرگزاری مهر-گروه هنر: ماه پایانی سال ۱۳۹۳ در تالار چهارسو نمایشی روی صحنه رفت که می توان آن را یکی از بهترین های سال دانست. نمایشی که از متن تا اجرای آن قابل اعتنا بود.

«مائوزر» نوشته هاینر مولر با ترجمه ای از ناصر حسینی مهر و کارگردانی وی با حضور بازیگران جوانی که همگی در حد و اندازه نقششان موفق عمل کرده بودند در حالی روی صحنه رفت که مخاطبان هم از آن استقبال کردند و اگر اجرای آن ادامه پیدا می کرد می توانست همچنان تماشاگرانی را با خود همراه کند.

حضور ناصر حسینی مهر و چهار نفر از بازیگرانش در روزهای پایانی سال به دعوت بخش تئاتر گروه هنر در خبرگزاری مهر اتفاق افتاد و فرصتی فراهم آورد تا درباره هاینر مولر، تجربه ناصر حسینی مهر از آشنایی با این نویسنده و ترجمه متونش و البته درباره تلاش حسینی مهر برای شناسایی بازیگران جوان و کار کردن با آنها صحبت کنیم.

نشست ما با معرفی بازیگران حاضر در نشست توسط ناصر حسینی مهر آغاز شد و سپس با مقدمه ای درباره چگونگی انتخاب بازیگران جوان این نمایش ادامه پیدا کرد و در نهایت به مساله حضور استعدادهای جوان در تئاتر ایران و رفتاری که نظام آکادمیک و مسئولان تئاتری کشور با آنها دارند، رسیدیم تا بخش نخست این میزگرد به سرانجام برسد تا در بخش های بعد درباره هاینر مولر، جهان بینی او، اجرای نمایشنامه هایش و «مائوزر» با هدایت ناصر حسینی مهر صحبت کنیم.

مصطفی مقیمی در نقش B، بابک قهرمانی در نقش A، آرش منتظری در نقش C و نیره سادات میرزایی در نقش دهقان باردار که ده ها بار کشته شد همراه با ناصر حسینی مهر مهمان ما بودند.

نمایشنامه «مائوزر» در اوج دوران استالینیسم و شورش‌های خیابانی در برلین و چک نوشته و باعث شهرت هاینر مولر در دنیای درام شد. یکی از ویژگی های مهم این متن مضمون انتقادی و نقد خشونت و دیکتاتوری دوران استالین است. همچنین نمایشنامه «مائوزر» شیوه روایت خاصی دارد که باعث شده این اثر نمایشی در کنار نمایشنامه «هملت ماشین» آغازگر جنبش پست مدرنیسم البته در ادبیات دراماتیک باشد.

حال که بیشتر با این متن آشنا شدید با ما در بخش نخست این میزگرد همراه شوید:

* آقای حسینی مهر بازیگران «مائوزر» را از بین ۳۰۰ نفر انتخاب کردید. درست است؟

ناصر حسینی مهر: بله همینطور است و همه افرادی که در این اجرا نقش داشتند بازیگر هستند؛ یعنی حتی کسانی که پشت صحنه بودند هم بازیگر بودند. من برای «هراکلس ۵» از بین ۳۰۰ نفر آن تیم را انتحاب کردم و بازیگران جوان بین ۲۰ تا ۳۰ سال داشتم.

نشست نقد و بررسی نمایش مائوزر به کارگردانی ناصر حسینی‌مهر

برای «مائوزر» دو روز در سالن اصلی برج آزادی، روزی ۸ ساعت تست می گرفتیم و شیوه کار هم اینگونه بود که در حضور دیگران تست گرفته می شد و یک فرد باید متن را با نظر خودش هرجور که دوست داشت در حضور جمع اجرا می کرد و من هم در کنار دیگران بازی او را تماشا می کردم. این افراد خودشان را مقابل ۳۰۰ جوان هم نسلشان محک زدند و من هم با توجه به نوع نمایشنامه و بیشتر با توجه به توانمندی های صحنه ای، آنها را انتخاب کردم که در نهایت ۲۶ نفر از بین این ۳۰۰ نفر انتخاب شدند. روند کار هم درباره «مائوزر» هم «هراکلس» اینگونه بود.

* و اما آن ۳۰۰ نفر اولیه با همان فراخوانی که دادید، آمدند؟

حسینی مهر: بله با همان فراخوانی که شما هم در خبرگزاری مهر اعلام کردید. امروز جوان ما تشنه و منتظر چنین موقعیت هایی است و من به خودم می بالم که به من اعتماد می کنند.

استقبال جوانان برای من شگفت انگیز بود. روز اول تعداد زیادی آمدند و ۸ ساعت تحمل کردند و از آنهایی که وقت نرسید فردایش تست گرفتم. حتی افرادی از راه های دور آمدند و وقتی نوبت به آنها نرسید برای روز سوم هم ماندند و ما به همین دلیل پلاتوی دیگری برای روز سوم گرفتیم. در روز سوم هم وقت به عده ای نرسید و من ناگزیر گفتم انشالله باشد برای کار بعد. جدا به خودم می بالم که نسل جوان به من اعتماد دارد و می آید و اینطور کار می کند.

*  در بین این افراد یکه آمدند آیا از مناطق دورافتاده ایران هم بودند؟ می خواهم بدانم از نگاه شما استعدادهای بازیگری تئاتر در شهرستان ها چگونه هستند؟

حسینی مهر: از همه جای ایران آمده بودند؛ تبریز، سنندج، مشهد، اراک و شهرهای مختلف. حتی یکی دو نفر هم انتخاب شدند که از تبریز بودند ولی درس و زندگی و رفت و آمد مانع حضورشان بود. حتی یکی از آنها می گفت من هر بار با هواپیما به تهران می آیم و برمی گردم که من گفتم امکانپذیر نیست. ما که چنین بودجه ای نداریم شما هم نمی توانید، در نتیجه با کمال تاسف حذف شد.

من کمتر کارگردانی سراغ دارم که درها را باز کند تا دوستانی به کارش بیایند که بعضی هایشان برای اولین بار است که صورتشان گریم می شود.

نشست نقد و بررسی نمایش مائوزر به کارگردانی ناصر حسینی‌مهر

* این حجم زیاد استعداد و علاقمندی که به سمتتان آمد شما را مجاب نمی کند که اجراهایی خارج از تهران داشته باشید و یا همین برنامه استعدادیابی را بیرون از پایتخت هم انجام دهید؟

حسینی مهر: چرا خیلی دوست دارم ولی هنوز موقعیتش فراهم نشده و پیشنهادی هم از سوی شهرهای دیگر داده نشده است. من در تهران زندگی می کنم و با شهرستان ها ارتباطی ندارم ولی اگر پیشنهاد بیاید خیلی دوست دارم سفره مان را جمع کنیم و به شهرهای دیگر برویم. بوشهر، تبریز، یزد و ... علاقمند زیاد دارد و من با کمال میل می پذیرم.

۶ سال پیش وقتی تازه به ایران آمده بودم فرصتی فراهم شد که در یزد کاری انجام دهیم ولی مسئولان فرهنگی و ارشاد در آغاز راه ما را رها کردند. من از خارج از کشور برای کار تئاتری در ایران آمده ام تا دینم را به تئاتر کشورم ادا کنم. این حرف بزرگی است، شعار است دوست ندارم این حرف را بزنم ولی واقعا غیر از این نیست.

* دوست دارم از بازیگران جوان گروه هم بپرسم که اگر شماها ناگزیر بودید این سختی ها را به جان بخرید آیا عشق تئاتر باعث می شد این سختی ها را به جان بخرید البته اجرای شما روی صحنه نشان می داد که واقعا با عشق کار می کنید و با خیلی از بازیگران مطرح تئاتر که روی صحنه قسطی کار می کنند فرق داشتید. آیا اگر سختی ها بیشتر بود باز هم پای کار می ایستادید؟

نیره سادات میرزایی: جواب من با بقیه بچه ها متفاوت است چون من ۸ سال است که دارم همین کار را انجام می دهم و این مسافت را طی می کنم. من اهل تهران نیستم و خانواده ام در اصفهان زندگی می کنند. ۸ سال است که به خاطر تئاتر همه سختی را به جان خریده ام و خوشحالم که حالا دارم نتیجه می گیرم. اگر کسی مثل آقای حسینی مهر در اصفهان کار تئاتر می کرد برای من خیلی بهتر بود ولی اصلا چنین امکاناتی در شهرهای دیگر نیست. اگر هم خود کارگردان ها بخواهند شخصا این کارها را بکنند کسی به آنها کمک نمی کند در نتیجه بچه ها هم مجبورند به تهران کوچ کنند تا شاید با همه سختی هایی که برایشان هست بتوانند کاری بکنند. من خیلی خوشحالم که با همه سختی هایی که کشیده ام به اینجا رسیده ام.

مصطفی مقیمی: من فکر می کنم اگر شهرستان هم بودم برای تست می آمدم و اگر قبول هم نمی شدم خیلی ناراحت نمی شدم؛ چرا ناراحت می شدم ولی خیلی نه.

درهای جامعه تئاتر برای نسل جوان بسته است و حالا چه فرصتی بهتر از این که کارگردانی که خودش سال ها خارج بوده و کارش را بلد است می خواهد یک کار انجام دهد و از بین ۳۰۰ نفر تست می گیرد. واقعا فرصت خوبی برای شخص من بود که خودم را محک بزنم و در کنار آقای حسینی مهر باشم و یاد بگیرم.

مائوزر

عکس از هادی پناهی

بابک قهرمانی: من ابتدا از این فرصتی که برای نشست به وجود آوردید تشکر می کنم. و اما در جواب شما باید بگویم روزی که از چنین تستی باخبر شدم باور نمی شد که در این شرایط و با درهای بسته ای که وجود دارد و مافیای خاصی که در هر زمینه و شاخه ای شکل گرفته و برایش اهمیتی ندارد شما چه توانایی هایی دارید بلکه برایش مهم است که شما جزو چه گروهی هستید و از چه جایی حمایت می شوید، هنرمندی بخواهد استعدادهای جوان را شناسایی کند.

به هر حال باورم نمی شد چنین امکانی وجود دارد ولی در نهایت به اتفاق یکی از دوستانم رفتم و وقتی آن خیل عظیم را دیدم، متوجه شدم عبور کردن از این سد کار ساده ای نیست. من صبوری کردم و گرچه روز اول نوبت به من نرسید ولی روز دوم در ساعت دوم نوبتم شد. در ذهن خودم مرور می کردم چقدر بودن در چنین فضایی لذت بخش است و همه چیز چقدر روشن پیش می رود. نتیجه را نمی دانستم اما می دانستم که این فرصت فقط یک بار در اختیار من است که در این محیط پر از شور و اشتیاق آنچه را دوست دارم انجام دهم. آقای حسینی مهر در آن جمعیت اعلام کردند نفراتی که انتخاب می شوند راه سختی در پیش دارند و باید بدانید کسانی که به نوعی درگیر کار ثابت هستند و مشغله زمانگیری دارندT نمی توانند ادامه بدهند.

آنجا هر کسی باید تصمیم می گرفت که آیا می خواهد قدم در این مسیر سخت قدم بگذارد یا خیر. در حالی که هنوز چیزی نمی دانستم و قبل از اینکه در تست شرکت کنم باید تصمیم می گرفتم اما آنقدر آن محیط تاثیرگذار و درست بود که با خودم گفتم این همان چیزی است که همیشه در زندگی به دنبالش بودم. چیزی که هیچ وقت در دیگر زمینه های هنری به دست نیاورده بودم و حتی رفته بودم و سرخورده شده بودم. انگار یک روزنه امیدی باز شده بود و انرژی بخش بود وقتی با من تماس گرفتند و باز هم نمی دانستم کار چگونه پیش می رود دائما این سپاسگزاری را داشتم که این موقعیت ایجاد شده که حداقل هر روز یاد بگیرم. من همیشه از آقای حسینی مهر سپاسگزارم.

آرش منتظری: جواب من هم شبیه خانم میرزایی است زیرا چهار سال پیش به بهانه دانشجو شدن به تهران آمدم ولی برایم مدرک گرفتن مهم نبود بلکه ادامه کار تئاتر مهم بود. فکر می کنم سرنوشت تئاتری من به آثار آقای حسینی مهر و سیر حرکتشان و موجی که در تئاتر ایران ایجاد کردند گره خورده است. اولین کار تئاتری که در تهران بازی کردم در جشنواره دانشجویی «هملت ماشین» با ترجمه وی بود.

آقای حسینی مهر هم آن را دیدند بعد از آن طبق فراخوانی که داده شد در تست «ویتسک» شرکت کرده و انتخاب شدم. بعد از آن با «ویتسک» به تئاتر حرفه ای وارد شدم و همیشه از آقای حسینی مهر تشکر کرده ام و باز هم می کنم. هیچوقت خودم هم باورم نمی شد که آنقدر سریع وارد لحظه ای که الان هستم بشوم. سرعتش غیرقابل تصور بود که این را مدیون آقای حسینی مهر و تفکرشان هستم.

* توضیحات بچه ها بار دیگر علاقه شما به کار کردن با جوانان و یافتن استعدادهای تازه را مورد تاکید قرار داد. خیلی وقت ها مسئولان در سخنرانی هایشان از ظرفیت زیاد استعدادهای جوان در کشورمان صحبت می کنند ولی بیشتر حرف هایشان برای همان سخنرانی هاست و در قبال جوانان کار نتیجه بخشی نمی کنند ولی اگر امثال شما درباره جوانان حرف بزنند به دلیل پیشینه ای که دارید بیشتر قابل تامل است به همین دلیل می خواهم درباره توانایی های نسل جوان در عرصه هنر و زیرشاخه تئاتر صحبت کنید.

حسینی مهر: من وقتی ۸ سال پیش بعد از ۲۲ سال به ایران بازگشتم از نظر فضای فردی نیازی نداشتم که در ایران کار تئاتر بکنم برای اینکه آنجا تامین بودم. من در تئاتر آلمان از این تئاتر به آن تئاتر می رفتم و در بیش از ۳۰ نمایشنامه بازی کردم و در کسوت دستیار و طراح صحنه و نور هم کار می کردم. غیر از تحصیلی که در فرانسه کردم در آلمان تجربه زیادی داشتم.

نشست نقد و بررسی نمایش مائوزر به کارگردانی ناصر حسینی‌مهر

من وقتی از ایران بیرون رفتم با خودم عهد کردم که یک روز با دست پر به ایران برگردم زیرا زادگاهم است و من باید نسبت به جایی که مرا پرورش داده ادای دین کنم. به همین دلیل آزمایشی برگشتم. گفتم ۶ ماه یک سال می مانم و فضا را بررسی می کنم. در همان یک سال اول، متوجه یک سرمایه پنهان تئاتری شدم که همین نسل جوان است. این اشتیاقشان به دنیای هنر در رشته های مختلف و بالاخص در تئاتر شگفت انگیز بود و من حتی در آلمان این نوع استقبال که جوانان ایران از تئاتر دارند، ندیدم. دانشکده ها و کنکورها را می دیدم که چقدر متقاضی برای دانشکده های تئاتری در ایران وجود دارد و دیدم با اینها می شود کارهای درخشانی انجام داد.

در ابتدا با نسل قدیمی تر تئاتر همکاری کردم اما من را راضی نکرد و از کارهای بعدی رفتم دنبال این آتشفشان خاموش که خوشبختانه جواب گرفتم. از آنجایی که در دانشکده ها تدریس می کردم دیگر لمس کرده بودم که اینها چه ظرفیت هایی دارند؛ ظرفیت هایی که پرورش داده نمی شود. ما در فضای آموزشی تئاتر دارای نابسامانی و ضعف های اساسی هستیم، در دانشکده هایمان به دانشجویانمان هنر تئاتر را آموزش نمی دهیم و فقط وقت آنها را تلف می کنیم.

در بعضی از دانشکده هایی که پول های کلان می گیرند فقط والدین بچه ها صندوق دانشگاه را پر می کنند ولی دانشجویان که فارغ التحصیل می شوند چیزی دستگیرشان نشده است ولی پر از جوهر و توان هستند که بایستی اینها را جهت داد. این ها بی نهایت تئاتر را دوست دارند این شیفتگی که در هنر دارند باعث می شود به تمامی خود را وقف تئاتر کنند من در چند کار اخیرم این مساله را دیدم. شما هم این اشتیاق را در صورت تک تکشان دیدید.

در کار جدیدم ۶ ماه شبانه روز دیدم که بدون چشم داشت مالی و شهرت و گرفتن امتیاز کار می کردند. چنین شرایطی با جوانان فراهم می شود که اینها در وهله اول از حضورشان و کار با تئاتر لذت می برند و این یکی از اهداف مهم هنر است. در کاری که من با دوستان انجام می دهم نه که شرط قرار دهم ولی از آنها می خواهم که فارغ از هرگونه کلیشه در جمع ما حضور داشته باشند؛ کلیشه های رایجی که در تئاتر ایران وجود دارد.

من سعی می کنم در آنها حوصله به وجود آورم. حوصله برای پیدا کردن و دستیابی به ماهیت اعمال واقعی خودشان، هیجان ها، ادراکات و اعمال خودشان و نقش و نمایشنامه.

در آغاز که به ایران آمده بودم کار با جوانان کمی برایم ترس آور بود. می ترسیدم که آیا می توانم با این جوانان که اصول صحنه را نمی شناسند و فقط آن شیفتگی و عشق ثروتشان است و در این طول آموزش دانشگاهی یا آموزشگاهی پایه ای چیزی یاد نمی گیرند، کار کنم. به خصوص اینکه می دیدم معیار کار هنری در ایران چند چیز است که مهم ترین آن دیده شدن است. این دیده شدن به این بهاست که اینها را برای سریال ها، سینما، فیلم، پول و مجله ها می دزدند و در آغاز راه اینها را نابود می کنند. گلی که در آغاز پیدایش است زیر پا له می شود و این تقصیر خودشان نیست بلکه آن سیاست ها و برنامه ریزی و فرهنگ تئاتر است که مقصر است. دولت ها یکی بعد از دیگری می آیند و در دوره ۴ سال امکان ندارد دولت بتواند تئاتر را سر و سامان بدهد یعنی برنامه ریزان و مسئولان چه در وزارت علوم و چه ارشاد مقصرند.

اما من خودم کار با جوانان را لمس کردم و گفتم ترس را بگذار کنار، این جوانان قابل اعتمادند، با انعطافند و تمام سختی ها را تاب می آورند.

مائوزر

متاسفانه شرایط تئاتری در ۶ سالی که با جوانان کار می کنم ضربه های بدی به من زده است زیرا با جایزه دادن های بیجا اینها را از من دزدیده اند. تست گرفتن و انتخاب از بین ۳۰۰ نفر کار آسانی نیست. انتخابی که در آن حق ناحق نشود و افرادی را پیدا کنم که مطمئن باشم به درد تئاتر می خورند، کار ساده ای نیست.

من سر کلاس های دانشگاهی به خیلی از کسانی که بازیگری می خوانند می گویم بروید. شما به درد بازیگری نمی خورید شما را فریب داده اند شما بروید استعداد خود را پیدا کنید. برای همین من وقتی این دوستان را انتخاب می کنم این آرزو را دارم که کنار من بمانند تا دیگر لازم نباشد هر بار مراحل اولیه را با آدم های جدید طی کنم. من می خواهم با همدیگر این مسیر را طی کنیم.

* ولی شما هر بار ناگزیر می شوید در نقطه صفر قرار گیرید.

حسینی مهر: حالا نقطه صفر صفر نه ولی از ۳۰ نفر ۳ نفر برایم می ماند و این حیف است.

یوجینیو باربا ۵۰ سال است که گروه «اودین» را دارد. همه بازیگرانی که روزی جوان بودند در همین گروه پیر شدند و هنوز کنار باربا هستند. آنجا گروه با هم رشد می کند، نتیجه می گیرد، ثمره می دهد و اعتبار تئاتری کشورشان می شود اما راهزنان فرهنگی در کشور ما باعث می شوند من فرسوده شوم و به قول شما هر بار از نقطه صفر شروع کنم و یک راه را طی کنم و دوباره به سر خط برگردم. توان من هم یک حدی دارد و ۶ تا ۷ کار بیشتر نمی توانم بکنم. همه اینها باعث می شود که نسبت به فضای تئاتری ایران منتقد باشم و من را تلخ زبان می دانند.

در این سال های گذشته تئاتر ایران با شگفتی تمام می بینم در هیچ جمع و فضایی یک کلمه از من و کارهایم صحبت نمی شود. یک برگ تقدیر به بازیگرانم داده نمی شود تا سر شوق بیایند. شما تا به حال دیده اید به ما لوح تقدیر بدهند؟ البته دلیلش این است که من مستقل بوده، هستم و خواهم بود و سرمایه من استقلال فکری و کاری ام است و اینکه به هیچ جناحی از چپ و راست، دولت، خانه تئاتر و هیچ باندی وابسته نیستم.

متاسفانه تئاتر امروز ما علاوه بر کوتاهی هایی که مسئولان دولتی نسبت به تئاتر روا می دارند از باندهای تئاتری هم ضربه می خورد. روابطی که بین تئاتری های ما به وجود می آید ناسالم است و هر کسی برای خودش یک جمعی دارد و می خواهد بیشترین امتیاز را بگیرد. هر دولتی هم آدم های خودش را می آورد و این آدم ها لشگرکشی های خودشان را دارند. بسیاری از این باندها و جمع های تئاتری ما هم جزو این لشگر کشی ها می شوند و هر بار با عوض شدن دولت ها جریان این لشگرکشی ها عوض می شود و من که می خواهم مستقل باشم مورد حمایت قرار نمی گیرم.

ادامه دارد...

کد خبر 2521481

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha