پیام‌نما

وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ‌اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ * * * [مردان و زنان] بی‌همسرتان و غلامان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید؛ اگر تهیدست‌اند، خدا آنان را از فضل خود بی‌نیاز می‌کند؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست. * * اللّه از فضلش بسازدشان توانمند / دانا و بگشاينده مى‌باشد خداوند

۲۱ آبان ۱۳۸۴، ۱۲:۱۶

در نشست بررسي آراي دلوز در خانه هنرمندان اظهار شد:

به نظر دلوز مورخان فلسفه، خواننده را از ورود به عرصه خلاقيت و آفرينندگي باز مي دارند

به نظر دلوز مورخان فلسفه، خواننده را از ورود به عرصه خلاقيت و آفرينندگي باز مي دارند

دكتر ضيمران گفت: دلوز معتقد است مورخان فلسفه خواننده را صرفاً به تأويل آراي فلاسفه پيشين محدود مي كنند و بدين ترتيب خواننده را از ورود به عرصه خلاقيت و آفرينندگي باز مي دارند.

به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" سومين نشست از سلسله نشستهاي خانه هنرمندان با سخنراني دكتر محمد ضيمران كه به بررسي آراي ژيل دلوز، فيلسوف معاصر فرانسه، پرداخت برگزار شد.

دكتر ضيمران در سالهاي اخير در برخي از جلسات درباره دلوز سخنرانيهاي داشته و كتابي نيز با عنوان "نيچه پس از هايدگر، دريدا و دلوز" تأليف كرده است.

وي سخنراني خود را با عنوان "ژيل دلوز و جغرافياي فلسفه" آغاز كرد و اظهار داشت : برخي از پژوهشگران آراي دلوز مدعي هستند كه وي فعاليت فلسفي خود را از مباني و اصول آغاز نكرد، بلكه رويكردي ميانه را در برخورد با فلسفه اتخاذ نمود. از اين رو او روش بررسي مناسبات ميان سوژه و اوبژه را واژگون كرد تا فلسفه دگرساني و جهانيت خويش را پايه‌ ‏گذاري كند.

دكتر ضيمران در ادامه گفت : دلوز معتقد است كه فلسفه ‌‏اي كه بر پايه مناسبت ميان دال و مدلول شكل گرفته است بسيار با اهميت است. دلوز صورت و محتوا را در منظومه ‌‏اي ارگانيك قرار داد و مدعي شد كه رويدادها به طور كلي از اجتماع كارمايه‌ ‏هايي كه از صورت بياني آنها جدا نيست، شكل يافته است. دلوز بر اين باور است كه كالبد بدون اندام را در تعبير رهيافت فلسفي خود به كار گرفت.

وي در ادامه سخنانش به اصطلاح گياه شناختي ريزوم كه دلوز به كار مي برد اشاره كرد و گفت : دلوز براي تبيين فلسفه خود از اصطلاح گياه‌‏ شناختي ريزوم بهره گرفته است. ريزوم از مجموعه‌‏ اي از عوامل و اجزاء تشكيل شده و در آن وحدتي قابل مشاهده نيست. دلوز بر خلاف ساير انديشمندان و فيلسوفان معاصر فرانسه به هيچ روي تمايلي به فلسفه قاره ‌‏اي نشان نداد، بلكه بيشتر به فلسفه تجربي انگلستان متمايل بود. به طور مثال دلوز به فلسفه هاي رواقيون، ديويد هيوم، برگسون، نيچه و لايب نيتس و اسپينوزا ابراز تمايل داشت و درباره هر كدام كتابي نيز تأليف كرده است.  

ضيمران به يكي از شيوه هاي پژوهشي فلسفي دلوز اشاره كرد كه در هر فلسفه نبايد از مبادي و اصول و مقدمات آن آغاز كرد بلكه بايد بدنه و ميانه آن را بشناسيم. دلوز در كتاب "فلسفه چيست؟" كوشيده است تا ايراداتي اساسي به رويكرد مورخان فلسفه وارد كند. يكي از اين ايرادها اين است كه آنها خواننده را صرفاً به انديشه و تاويل آراي فلاسفه و فلاسفه پيشين محدود مي كنند و او را از ورود به عرصه خلاقيت و آفرينندگي باز مي دارند.

ضيمران  در ادامه سخنانش به تحقيقاتي كه دلوز درباره اسپينوزا انجام داده اشاره كرد و گفت : دلوز دو كتاب درباره اسپينوزا  نوشته است : "اسپينوزا و مسئله بيان" و "اسپينوزا و فلسفه عملي". دلوز در اين نوشته اخير طرح "جغرافياي فلسفي" خويش را بسط و گسترش داد. پرسش اصلي دلوز اين بود كه كالبد به عنوان مجموعه اي از تأثرات و صيرورتها داراي توان انجام چه اعمال بر كنشهايي است و چگونه اين كالبد قادر است قدرت خود در زمينه تفكر، وجود و كنش را گسترش دهد. دلوز در پاسخ اظهار داشته  است كه توانايي و استعداد كالبد در برخورد با ساير كالبدها در تأثير پذيري پويا و قبول كثرت و تكاپوست. وقتي دو كالبد در وضعيت سازگاري با هم قرار گيرند، لذا قدرت كنش آنها افزون خواهد شد، اما دو كالبد ناسازگار قدرت و استعداد كنش يكديگر را محدود مي كنند.

وي همچنين اسپينوزا را در باور دلوز به عنوان برجسته ترين فيلسوف خرد گراي قرن هيجدهم برشمرد و گفت : دلوز معتقد است  ‌‏اسپينوزا، شهريار فلسفه است.‏ او را بايد مسيح فلاسفه بشناسيم. دو نكته در فلسفه اسپينوزا قابل اهميت است يكي آنكه امر استقلالي را در فلسفه خود مردود اعلام كرد و به جاي آن حلول و درون بود را مطرح كرد، دوم آنكه او در نقد اخلاق، موضعي كاملاً بديع اتخاذ كرد. مي توان رويكرد او به اخلاق را وجهي نقش باوري و كارگرداني تلقي كرد. به نظر او اخلاق امري استعلايي نيست، بلكه بايد آن را در كاركردها و تجربيات روزمره مد نظر قرار داد. 

دكتر ضيمران در پايان به ادعاي دلوز كه نيچه، فوكو و دريدا  از لحاظ رويكرد داراي جهتي ريزوم گونه هستند اشاره كرد و گفت : اين فيلسوفان كليه مراتب خطي سنت فلسفي را رها كرده و از جايي آغاز مي كنند كه فلاسفه غرب به طور متفاوت ناديده گرفته اند. دلوز مي گويد در قلمرو ادبيات، در انديشه هاي كافكا، ماهيت  و مشي ريزوم گونه وجود دارد.

ژيل دلوز متفكر، فيلسوف و منتقد اجتماعي، است. وي شاگرد و همكار پژوهشي ژاك لاكان بود. دلوز از فرويد و نيچه و ماركس سخت تأثير گرفته بود. فوكو درباره دلوز گفته است كه دلوز نشان داد كه هنوز فلسفه ورزي امكان دارد. دلوز سرانجام در اواخر هزاره دوم ميلادي دست به خودكشي زد و بدين ترتيب زندگي فلسفي اش را پايان داد.

کد خبر 252144

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha