به گزارش خبرگزاری مهر، اولین کارگاه «تاریخ و فلسفه تکنولوژی» روز شنبه مورخ ۲۲ /۱/ ۹۴ در محل فرهنگسرای مهر کاشان برگزار شد. در این کارگاه که با حضور دکتر محمد خندان، انجام شد، مباحثی همچون ارتباط فلسفه با تکنولوژی، تحولات تاریخی تکنولوژی و همچنین ارتباط تکنیک با دین بررسی شد.
خندان در ابتدای سخنانش با اشاره به فلسفه تکنولوژی گفت: وقتی می خواهیم از فلسفه تکنولوژی صحبت کنیم ابتدا باید بدانیم فلسفه چیست و چه کاری انجام می دهد. واژه فلسفه از واژه Philia گرفته شده که به معنای حب و دوستی می باشد و تفاوت آن با انواع دیگر عشق در یونان این است که عشق، روحانی و انفسی است. این واژه نشان می دهد که فلسفه صرفاً مجموعه ای از گزاره های منطقی نیست. بلکه فلسفه یک حال وجودی است که در اقوام تحقق پیدا می کند و انسان را در نسبت خاصی با جهان قرار می دهد. پس وقتی اینجا از فلسفه تکنولوژی صحبت می کنیم نمی خواهیم یک سری گزاره ها را راجع به تکنولوژی تکرار کنیم، بلکه می خواهیم مباحثی بیان کنیم که کمک کند نسبت عقلانی با تکنولوژی برقرار کنیم. این اقتضای فلسفه است که به حیرت انسان در برابر تکنولوژی پاسخ می دهد.
وی افزود: از طرف دیگر فلسفه می تواند معادل با questioning به معنای پرسشگری باشد که در مبحث ما، فلسفه تکنولوژی پرسشگری ماست از تکنولوژی و پرسشگری به معنای زیر سوال بردن. زیر سوال بردن به معنای نقد کردن است. یعنی برقراری نسبت انتقادی با تکنولوژی.
وی افزود: واژه تکنولوژی از ترکیب Tekhne + logos تشکیل شده است. برای یونانیان تخنه مهارتی بود که در ضمن، اپیستمه Episteme هم بود، یعنی نوعی دانایی بود. صرفاً کار عملی و مهارتی نبود. بلکه تخنه فن و هنری بود که در ضمن نوعی دانایی رخ می داد. اگر الان به ما بگویند تکنیک، شاید تنها چیزی که به ذهنمان نیاید، شعر است اما در یونان باستان، نقاشی، مجسمه سازی، کشتی سازی، پزشکی و خطابه همه برای یونانیان تخنه بود. همچنین در نظر یونانیان تخنه مرتبه ای از دانایی و دانش بوده است. ارسطو سلسله مراتبی از شناخت را قائل است که از حس aisthesis شروع می شود و بعد به مننه mneme یا یادآوری و ذاکره می رسد. بعد به تخنه techne می رسد و بعد تئوریها Theona که اینجا مربوط به متافیزیک است.
وی در ادامه گفت: در نظر ارسطو، فن بخشی از سلسله مراتب دانایی است. انسان در مرتبه ای که با حیوانات شریک است تجربه حسی دارد. در مرتبه دیگری که از حیوانات مقداری پیشرفته تر است قوه یادآوری اش است. در مرتبه دیگری که با حیوانات کاملاً متمایز است، در مهارت و فن است؛ یعنی در پیشه ها و کارهایی که انجام می دهد. حیوانات تخنه ندارند. اگر لانه سازی می کنند و کارهایی می کنند که با ساختن سروکار دارد از نظر ارسطو اینها تخنه نیست. چون بر اساس غریزه انجام می دهند. انسان است که تخنه دارد. چون بر اساس اپیستمه episteme این تخنه را تحقق می بخشد.
وی با بیان اینکه تخنه مجال دادن به حقیقت است که به ظهور و بروز برسد، گفت: کسی که اهل تخنه است مثل شاعر، مجسمه ساز و کشتی ساز کسی است که با دستکاری و فرم دادن خاصی به ماده ای خام می خواهد حقیقتی به ظهور برسد. مثلاً این حقیقت در عالم مینیاتور اسلامی، صورتهای ازلی است. پس تخنه دانش و مهارتی است که منجر به پوئسیس می شود. Techne—–> poiesis—> aletheia: bringing forth. پوئسیس آلتیئیاست. همان چیزی که ما امروز می گوییم truth. معنای تحت اللفظی آلتئیا یعنی آشکارسازی یا کشف المحجوب. در نزد یونانیان حقیقت عبارت بود از پرده برگرفتن از موجودات تا آنگونه که هستند خود را نشان بدهند. کسی که کمک می کرد حقیقت موجودات آن گونه که هستند آشکار شود، تکنیسین و اهل تخنه بود.
خندان تصریح کرد: ارسطو صریحاً می گوید تخنه یا مکمل طبیعت است یا تقلید از طبیعت و این هر دو هنر است. تقریباً این تلقی در همه تمدنهای سنتی وجود داشته که تکنولوژی را نقطه مقابل طبیعت نمی دیدند. بلکه در نظر آنها بخشی از طبیعت است ولی بخشی که کمک کار طبیعت است. دایه طبیعت است. دایه به مادر اصلی کمک می کند بچه پرورش پیدا کند. همچنین در عهد قدیم، تکنولوژی به اجسام طبیعی نزدیک بود. شکل و فرم تکنولوژیها به اجسام طبیعی تا حد ممکن نزدیک بوده اند. این ایده ای است که تحت عنوان میمسیس بدان اشاره کردم، mimesis یا تقلید. این واژه ای کلیدی است که تحت عنوان محاکات، حکایت کردن چیزی، حاکی از چیز دیگری بودن، در بیان و حکمت ما هم از آن یاد شده است.
وی گفت: از دیدگاه یونانیها اوج کمال در نظام فوسیس و کاسموس قابل رؤیت است. کیهان، جهان هستی، یک کل منسجم خودپدیدار هماهنگ واجد هارمونی است که این هارمونی زیبایی و نیکی آن را تضمین می کند. طب یونانی مبتنی بر این است که انسان تا می تواند با این هارمونی کیهانی خودش را مطابقت بدهد. اینکه در دوره مدرن تکنولوژی، سابژکتیو می شود، بدان جهت است که آن حقیقت کیهان محوری در عصر جدید تبدیل به انسان محوری می شود و انسان است که باید همه چیز را تحت انقیاد خود دربیاورد.
وی در ادامه یادآور شد: هایدگر می گوید حقیقتی که در تکنولوژی مدرن جلوه می کند «گشتل» است. گشتل یعنی اینکه انسان همه موجودات را به مثابه منبع ذخیره و منبع انرژی خودش تلقی می کند. همه موجودات ذخیره حی و حاضری هستند که انسان آنها را در یک چرخه تولید و مصرف به جریان بیندازد. این نگاه تکنیکی به جهان است. همه چیز صرفاً یک منبع انرژی است در خدمت انسان و حاضر و آماده برای اینکه انسان در آن تصرف کند. در عصر جدید ابزارها جنبه تهاجمی پیدا می کنند. یکی از دلایلش این است که تکنولوژی جدید مبتنی بر ارجح دانستن عمل بر نظر شکل گرفته است. در هیچ دوره ای از ادوار تاریخ بشر، پراگسیسم بر تئوری ها اولویت و ارجحیت داده نشده است جز در دوره مدرن.
وی افزود: اگر ابزار و تکینک در دوره جدید به ویرانگرترین حدود و سرحدات خودش می رسد یک بعدش ناشی از این است که تلقی انسان در عصرجدید درباره نسبت نظر و عمل دگرگون می شود. انسان، شأن جدیدی را برای خودش در عالم هستی تعریف می کند و آن شأن این است که باید یک موجود عملگر کنش گری باشد که به همه محیط اطرافش مثل یک شیء بی جان باید صورت بدهد و تصرف کند و مطابق میل خودش دربیاورد و فرم بدهد. این کار را با تکنیک انجام می دهد. تکنیک است که واسطه صورت دهی انسان به اشیاء را فراهم می کند. چون انسان این شأن را برای خودش تعریف کرده است که قبل از هرچیز باید عملگر باشد.
وی در ادامه گفت: اینکه تمدنهای قدیم تکنولوژیک نبودند ناشی از بی خردی آنها نبوده است. زیرا آنها تلقی ای از نظام هستی داشتند که به آنها اجازه نمی داده انسان از طریق تکنیک به یک موجود متصرف تبدیل بشود. کتاب «دائو ده جینگ» ،کتاب مقدس پیروان تائوئیسم، از دل بی خواهش صحبت می کند. آرمان همه تمدنهای ماقبل مدرن از جمله چین باستان این است که انسان به دل بی خواهش برسد. در عرفان اسلامی، انقطاع یا تسلیم و رضا مطرح شده است. این جمله معروف بایزید بسطامی که «میخواهم که نخواهم» شطحی است که بر همین معنا تکیه دارد. از نظر حکیم فرزانه چینی، انسان آرمانی کسی بود که باید خودش را به طبیعت می سپرد و در تماشای طبیعت غرق می شد. شغل داشتن و اهل حرفه بودن کار انسان های پست شمرده می شد. سعادت مرد به این بود که اشتغالی نداشته باشد و آزاد باشد. در تصوف ما: الحقیقه ترک ملاحظه العمل لا ترک العمل. به زبان ساده، به عملت مغرور نشو همین معنا را تداعی می کند.
خندان با اشاره به نسبت دین و تکنولوژی گفت: در نسبت بین دین و تکنولوژی، بعضی معتقدند تکنولوژی امری شیطانی است. بنده این عقیده را ندارم. البته از آن طرف هم قائل نیستم فیض ربانی است ولی این وجود دارد که انسان مدرن به دنبال یاد گرفتن علم غلبه و تصرف و کارافزایی برمی آید و تکنیک محصول این اراده بشر مدرن است. در دیالوگی که بین انسان و هستی هست، تکنیک معنا پیدا می کند. اگر رابطه انسان و هستی دگرگون بشود تکنولوژی هم معنای دیگری پیدا می کند. رابطه ما با ابزارها تأویلی است. ابزارها از پیش برای ما تعریف شده اند. انسان به واسطه این که هستی را درمی یابد و در این دریافت، جهان خودش را رقم میزند به واسطه این جهانی که دارد ابزارها تأویل پیدا می کنند.
وی در پایان گفت: نکته دیگر آنکه ظهور ادیان توحیدی در رقم خوردن نگاه تکنیکی نقش مثبت داشته است. در حوزه ادیان ابتدائی، تقارن تمدن کشاورزی با جاندارپنداری (انیمیسم) باعث می شود انسان به یک باره در مقابل نیروهای ماورایی فرو بریزد. اما در ادیان توحیدی هرآنچه در طبیعت هست مخلوق خداست. طبیعت، واجد روح نیست و قدرتی ندارد و هرآنچه هست دست خدای واحد قهار است. نوعاً هم در ادیان توحیدی بعد از خدا انسان است و انسان را اشرف مخلوقات و تسخیر کننده سایر مخلوقات می داند. ادیان توحیدی، سکولار نیستند ولی طبیعت را سکولار می کنند ولی این سکولار کردنشان سکولار کردن مدرن نیست. در عین اینکه از اشیاء طبیعت اقتدارزدایی میکنند ولی در عین حال آیه خدا هستند و قابل احترام اند.
نظر شما