۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۲۴

پیشنهاد مطالعه برای معتکفین و غیرمعتکفین؛

معرفی اخلاق و عرفان صحیح در یک کتاب/حرمت بدگمانی و اقسام ترک گناه

معرفی اخلاق و عرفان صحیح در یک کتاب/حرمت بدگمانی و اقسام ترک گناه

مجموعه ۳ جلدی «نکته ها از گفته ها» با استخراج از سخنرانی های استاد فاطمی نیا تهیه و تدوین شده است که با مطالعه آن می توان اخلاق و عرفان صحیح مدنظر قرآن، ائمه اطهار و علمای عرفان اسلامی را شناخت.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: طبق نظر عرفای بزرگ اسلامی، راه های رسیدن به خدا و سلوک الی الله، به تعداد انفاس یا انسان هایی است که خلق شده اند. شاید این جمله مهم در قواعد سلوک، به دلیل تکرار زیاد در جامعه، خاصیت خود را بین مردم از دست داده باشد و عمق معنی و مفهوم آن چندان مشخص نباشد.

در یک مثال ساده که از میان سخنان استاد فاطمی نیا استخراج کرده ایم، می توان این جمله را تفسیر کرد. و آن مثال، این است که ۲ فرد با ۲ مبدا میل و عمل کاملا متضاد به بهشت خواهند رفت. شاید از نظر عقلی و منطقی، چنین حالتی که ۲ عمل متضاد باعث بهشت رفتن انسان ها شوند، مردود باشد اما قواعد عرفان و جایی که پای لطف خداوندی باز باشد، ناممکن ها، ممکن خواهد شد. توضیح آن که، یک فرد بیرون از یک مسافرخانه، میخی را به زمین می کوبد تا مردم اسب و قاطر خود را هنگام استراحت به آن ببندند. اما فرد دیگری همان میخ را از زمین می کشد تا پای مردم به آن نگیرد و زخمی نشوند! و هر دو به خاطر کار خیری که می کنند، به بهشت خواهند رفت، در حالی که ۲ عمل کاملا متضاد هم را انجام داده اند.

در همه ایام سال، می توان مطالبی از این دست را در کتاب های مختلفی که از عرفای بزرگ به جا مانده، پیدا کرد؛ کتاب هایی که از سخنان و سلوک عرفایی چون سید علی قاضی طباطبایی، آقامیرزا جواد ملکی تبریزی، علامه طباطبایی یا علمای متاخری چون آیت الله بهجت و ... به جا مانده است. اما ایامی در سال هستند که برای درک مفاهیم و معانی سلوک، بکر و مناسب تر هستند. یکی از این ایام، ماه رجب است که به ماه شعبان و در نهایت ماه رمضان ختم می شود. در ماه رجب نیز ۳ روز به نام ایام البیض یا همان روزهای اعتکاف وجود دارد که جمعی از علاقه مندان به مراقبه و تمرکز بر معنانی عمیق اسلامی و عرفانی، در مساجد متعکف می شوند. جالب است که بیشتر جمعیت معتکفین را نیز جوانان (به گواهی نویسنده این مطلب) تشکیل می دهند. چراکه جوانان دغدغه های ذهنی جدی درباره دین و اعتقادات داشته و در رسیدن به پاسخ سوالاتشان، جدی و مصمم تر از جماعت سن و سال دار هستند.

با این مقدمه، یک مجموعه ۳ جلدی را معرفی خواهیم کرد که هم برای معتکفین در مساجد بسیار مفید است و هم برای دیگرانی که به اعتکاف نرفته اند. نکته ای که این مجموعه ۳ جلدی دارد، کاربردی بودن آن است. یعنی به طور جدی، مسائل و مشکلات اخلاقی جامعه در آن ریشه یابی شده اند. البته هدف از انتشار این کتاب ها، این موضوع نبوده بلکه با توضیح دستورهای عرفان اسلامی و مراقبه، و در واقع با بیان اصل مفاهیم ناب، ناخالصی ها مانند روغنِ روی آب، خود را نشان می دهند.

بیان یک نکته نیز برای جوانان و علاقه مندان ضروری است که از لفظ عرفان فراری نباشند و اصطلاحا نرمند! چون عرفان نیز مانند هر مفهوم دیگر، مدل اصلی و مدل جعلی و بدلی دارد. یعنی در مقابل عرفان کاذب، عرفانی وجود دارد که اصیل است و در واقع عرفان، چیزی جدا از راه سلوکی که انسان را به خدا می رساند، نیست. بنابراین با معرفی مجموعه ۳ جلدی مذکور، قصد داریم راهی را که علما و عرفای بزرگی چون آیت الله بهجت، آیت الله بهاالدینی، سید علی قاضی، شیخ بهایی، علامه امینی و در سطح گسترده تر، امیرالمومنین علی(ع) و امامان دیگر طی کرده اند، معرفی کنیم.

«نکته ها از گفته ها» یک مجموعه ۳ جلدی از گزیده سخنرانی های استاد سید عبدالله فاطمی نیاست. استاد فاطمی نیا، به واسطه حضور در برخی برنامه های تلویزیونی و منابر مختلف در استان ها، برای مردم کشور شناخته شده هستند و ویژگی سخنان ایشان در این است که مفاهیم سخت و پیچیده عرفانی را با زبان قابل درک برای عموم مردم طرح می کنند. البته دغدغه همیشگی ایشان دوری و پرهیز از عوام گرایی یا به تعبیر خودشان عوام بازی است. به عنوان مثال، ایشان وسواس بر سر این که «فلان دعا را چند بار بخوانم یا کجا بخوانم؟» از عوام بازی های متداول امروزی می دانند. البته دعاها و اذکاری هستند که خواندنشان باید با رعایت مسائلی همراه باشد اما حرف کلی استاد این است که مطلب اصلی که همان خلوص قلب و نیت پاک باشد، در این گونه مواقع رها می شود و فرد به دنبال کمیت و چندبار خواندن دعاست نه کیفیت و میزان خلوص آن. شاید طرح مساله خلوص، نیز دیگر تکراری و کلیشه ای شده باشد، اما مخاطب کتاب های «نکته ها از گفته ها» می تواند مطمئن باشد که می تواند سرچشمه اشکالات خود را در این کتاب و از میان سخنان استاد فاطمی نیا پیدا کند.

بنابراین مطالب و تعالیم کتاب «نکته ها از گفته ها» نه سطح پایین هستند و نه چندان دست نیافتنی که جوان و علاقه مند به سلوک به ورطه ناامیدی بیافتد. نمونه بارز و همیشگی سخنان استاد فاطمی نیا که در شرح خطبه های نهج البلاغه و بیان خاطرات از علما و عرفا بیان می شود، تاکید ایشان بر کنترل غضب است. استاد فاطمی نیا، بارها و بارها در منبرهای خود، به این مساله اشاره می کند که سلوک، حتما خواندن نماز مستحبی و نافله نیست. بلکه برای هرکس، سلوک مشخصی وجود دارد. ممکن است سلوک شما این باشد که با خواهر کوچکتر خود آشتی کنید و تکبر خود را کنار بگذارید که من از او بزرگترم! یا سلوک جوانی که مرتب به هیئت و جلسات مذهبی می رود اما در راه خدا ترقی نمی کند، این باشد که در خانه به مادر خود غضب نکند و تندی های اخلاقش را بگیرد! یکی از سخنانی که استاد فاطمی نیا مرتب در سخنرانی خود به آن اشاره می کنند، تاکید بر کنترل غضب و پرخاش نکردن است. ایشان به نقل از آیت الله سید رضا بهاالدینی (استادشان) می گفتند که پرخاش برکت را از زندگی می بَرد. یا خطاب به زن و شوهرهای حاضر و غایب در مجالس سخنرانی شان می گویند: «خانم، آقا! ببینم می توانی غضبت را کنترل کنی؟»

به نظر می رسد، به جای معرفی و توصیف مطالب کتاب، بهتر باشد چند نمونه از بریده سخنرانی های استاد فاطمی نیا را که در این مجموعه درج شده، بیاوریم تا خود اثر، خود را بهتر معرفی کند. اما در یک معرفی اجمالی، باید اشاره کنیم که این مجموعه، محصول بخش فرهنگی مسجد و حسینیه الزهرا(س) در مشهد است. این مجموعه برای اولین بار در سال ۸۶ به چاپ رسید و استقبال از آن در تهران و شهرستان ها باعث شد تا در سال ۹۱ با تیراژ ۳ هزارتایی، به چاپ پنجم برسد.

دفتر اول «نکته ها از گفته ها» شامل ۱۴۸ نکته، دفتر دوم شامل ۵۰ نکته و دفتر سوم نیز شامل ۴۷ نکته عرفانی و اخلاقی استخراج شده از سخنان استاد فاطمی نیاست. این نکات از سخنرانی های ایشان که در حسینیه الزهرا(س) شهر مشهد و اکثرا در حضور آیت الله العظمی بهجت ایراد شده، استخراج شده اند.

در ادامه نکته هایی از مجموعه مذکور را مرور می کنیم که مطالعه شان برای معتکفین و غیر معتکفین مناسب است:

از دست دادن فیوضات معنوی:

نقل است که: مرحوم آقاشیخ رجبعلی خیاط(رضوان الله علیه) با عده ای به کربلا مشرف شده بودند. در میان آنان یک زن و شوهری بودند. یک روز که از حرم پس از انجام زیارت بیرون آمده و برمی گشتند، این زن و شوهر با فاصله قابل ملاحظه ای از شیخ و در پشت سر ایشان راه می افتند... در میان راه در ضمن صحبتی که بین آنها می شود، آن خانم یک نیشی به شوهرش زده و سخنی آزاردهنده به وی می گوید.

هنگامی که همه وارد منزل و آن محل استراحت می شوند و آقاشیخ رجبعلی به افراد (به اصطلاح) زیارت قبولی می گوید؛ به آن خانم که می رسد، می فرماید: تو که هیچ، همه را ریختی زمین!

آن خانم می گوید: ای آقا! چطور؟! من این همه راه آمده ام کربلا؛ مگر من چکار کرده ام؟! فرمود: از حرم آمدیم بیرون، نیشی که زدی، همه اش رفت! یعنی همه نور معنوی و فیوضاتی که از زیارت کسب کرده بودی، با این عملت از بین بردی!

------------

نه افراط و نه تفریط:

عزیزان جوان! هیچوقت نه غرق در اصطلاحات عرفا شوید، و نه وحشت کنید! کشف و شهود هم هست و حقیقت دارد. بعضی می گویند: کشف و شهود چیه؟! اهلش می دانند چیست! البته مشاهدات باید رحمانی باشد، نه شیطانی.

یکی از مطالبی که پس از عمری مطالعه و تحقیق به دست آورده ام این است که: فرق کشف و برهان، در ظهور و خفا است.

------------

راه ادراک برزخ:

عالم برزخ را در این دنیا نمی توانیم ببینیم مگر این که به درجه «موتوا قبل ان تموتوا» (بمیرید قبل از آن که با مرگ طبیعی از دنیا بروید!) برسیم... اگر مَحرَم شویم، می فهمیم!

------------

اهمیت تقوای لسانی:

بسیاری از ظلمتهای ما از زبان است! برزخ را گناهان، تاریک و اعمال خیر، روشن می کند. عمده چیزی که برزخ را تاریک می کند، حرف پشت سر مردم است!

آیت الله بهاءالدینی فرمودند: آقازاده ای را دیدم که یقه اش را می گرفتند (در عالم برزخ) و می گفتند: چرا فلان حرف را زدی؟! ایشان می فرمودند: بعضی از آنها حیوان بودند! یعنی صورت برزخی بعضی از متعرضین، حیوان بود!

اخیرا متوجه شده ام که در جامعه ما تقوای لسانی، خیلی کم است؛ بعضی از متدینین، اهل مسجد، اهل هیئت، تقوای لسانی را از دست داده اند! گویا غیبت، واجب است؛ تهمت و افتراء مستحب است!

خدا می داند خیلی خطرناک است، توفیق سلب می شود، قلب تیره می شود، نشاط در عبادات موجود نیست.

نعمت ظرفیت:

در تهران یک کتابفروشی بود به نام حاج احمد فرهومند تهرانی. مرد بسیار خوبی بود؛ خیلی متدین و باصفا بود، کتب اولیاء را چاپ می کرد و مجانی به افراد می داد. کتاب های «اسرارالصّلوه» و «المراقبات» آیت الله ملکی تبریزی (رضوان الله علیه) را چاپ کرد.

پدرم می فرمود: وقتی ایشان کتاب «المراقبات» را چاپ کرد، یک عدد از آن را به شخصی از اهل علم هدیه نمود. پس از مدتی آن شخص معمم کتاب را آورد و با دو انگشت خود گرفته و با ناراحتی آن را انداخت روی میز و گفت: بعد از این، هر وقت می خواهی کتاب چاپ کنی، با ما مشورت کن!

ببینید ظرفیت چقدر است! کسی که تحمل کتاب المراقبات میرزاجواد آقا ملکی را نداشته باشد، آیا استعداد و ظرفیت حقیقت نبوت و ولایت را دارد؟! آیا قابلیت فهم و ادراک اسرار توحید را خواهد داشت؟!

------------

دو قسم ترک گناه:

اگر کسی گناهی را ترک می کند و در دلش، باز هم میل به گناه موجود است؛ ولی چون گناه است و خلاف رضای خداست، انجام نمی دهد؛ این ترک گناه، خوب است و این شخص ماجور است و باعث نور در قلبش می شود؛ باعث توفیقات می شود. اما اگر برسد به جائی که دیگر این حرفها تمام شود یعنی گناه از چشمش می افتد، دلش را برمی گردانند، در این صورت مبدا میلش را عوض کرده اند و این مرحله، خیلی باارزش و بالاست!

حضرت آیت الله بهاءالدینی (اعلی الله درجته و سلام الله علیه) می فرمودند: گاهی بعضی از این نسیم های الهی می آید و مبدا میل را در انسان، عوض می کند!

--------------

آیت الله ملکی تبریزی:

مرحوم آیت الله آقاشیخ محمدحسین بهاری (رضوان الله علیه) فرزند آقاشیخ باقر همدانی است که از نوابغ بوده است. آقاشیخ محمدحسین، مرد بسیار بزرگوار و مجهول القدری بود. ایشان شاگرد عالم ربانی آیت الله مکی تبریزی و آیت الله شیخ محمدبهاری همدانی بود. می گوید:

روزی آیت الله ملکی در میان درس به من رو کرد و پرسید: اهل کجایی؟ عرض کردم: اهل همدان. فرمود: از خود همدان هستی یا از اطرافش؟ عرض کردم: از اطرافش. فرمود: از بهار همدان هستی؟! عرض کردم: بلی. فرمود: قبر آقاشیخ محمد مزار شده یا نه؟! سپس در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود فرمود: این پنجشنبه مهمانش هستم!

یکی از شاگردان درسش که طلبه شیرازی بود، با شنیدن این سخن بسیار منقلب شده و خیلی گریه می کرد. دوستانش به او گفتند: حالا آقا چیزی فرموده، معلوم نیست حتما چنین باشد! گفت: شما ایشان را نمی شناسید؛ مطلبش حتمی است! پنجشنبه رحلت فرمود. ایشان می فرمود: در شب وفاتش در قم حدود دویست و پنجاه تا طلبه خواب دیده بودند که در تشییع جنازه آیت الله ملکی، رسول اکرم در جلوی تابوت در حرکتند.

مرحوم حاج آقاحسین فاطمی (رضوان الله علیه) سید بسیار بزرگوار و نورانی و عالمی مهذب و از شاگردان آیت الله ملکی تبریزی بودند. من در اواخر عمرش ایشان را دیده بودم که حدود صد سال سن داشت و بسیار ضعیف و لاغر بود و با سختی و به کمک دیگران روی صندلی نشسته و علما برای کسب فیض و موعظه خدمتش می رسیدند. از موثقین برایم نقل کردند که ایشان فرموده بود: آقای ملکی تبریزی با من کاری کردند که دیگر غیبت نمی کنم! شاید بعضی فکر کنند منظورش این است که با سخن و موعظه مرا از غیبت کردن ترسانده که دیگر غیبت نمی کنم. ولی این طور نیست؛ به نظر قاصر حقیر می آید که مرادشان این است که: ایشان با تربیت و تصرفشان، ریشه این صفت خبیثه و گناه بزرگ را از وجود من قطع کردند. چون هر گناهی از جمله غیبت، دارای ریشه یا ریشه هایی در قلب و باطن انسان می باشد که تا آن قطع نشود، باز هم انسان در معرض آن گناه می باشد!

-------------

امکان غلبه بر صفات رذیله:

یک بحث قدیمی است در میان دانشمندان و علمای اخلاق که آیا اخلاق و صفات انسان قابل تغییر و اصلاح می باشد یا نه؟ و اگر امکان اصلاح وجود دارد، همه آن ها قابل تغییر هستند یا بعضی؟!

آنچه که به طور مسلم از آیات نورانیه قرآن کریم و راهنمایی ها و دستورالعمل های معصومین استفاده می شود، امکان تغییر و اصلاح و تهذیب صفات انسانی و حرکت به سوی کمال و طهارت معنوی و پاکی از اخلاق رذیله می باشد. گرچه نفوس مختلف می باشند؛ بعضی سریع تر و بعضی کندتر در مسیر کمال به حرکت می افتند؛ بعضی تمایل به شرّ و فساد در آنها کمتر و بعضی بیشتر است؛ اما اینها هرگز انسان را از مرحله اختیار خارج نمی کند.

خداوند می فرماید:

قل کلّ یعمل علی شاکلته فربّکم اعلم بمن هو اهدی سبیلا

«بگو ای پیامبر! هر کس طبق شاکله و سریره خود عمل می کند؛ پس پروردگار شما داناتر است به کسی که هدایت یافته تر است.»

حضرت علامه طباطبایی (قدس سره) در تفسیر این آیه شریفه، ظرائف و دقایقی را بیان فرموده و نکته ای را استفاده کرده اند که می توان گفت هیچ مفسری به آن اشاره نکرده است. و آن مطلب اجمالا عبارتست از: امکان غلبه بر شاکله ها.

شاکله از شِکال مشتق است و آن عبارتست از ریسمان و زنجیری که حیوان را با آن می بندند تا از مکان خود خارج نشود. طبع و سجیه انسان را شکال نامیده اند به جهت این که نمی گذارد انسان از نقطه ای به نقطه دیگر برود. شخصی که شاکله اش بُخل است، نمی تواند از این منطقه بخل خارج شده و وارد منطقه سخاوت شود. و بالعکس انسان سخاوتمند و جواد، محصور در منطقه جود و سخاوت است؛ و همین طور سایر صفات.

علامه می فرماید: این شاکله ها اقتضائات می باشند، نه علت تامّه. مثلا شخصی که قدش بلند است و دستش به میوه درخت مردم می رسد و می تواند دستش را بلند کند و میوه را بچیند؛ این اقتضاء می باشد. ولی بلندی قد، هرگز او را مجبور به دزدی نمی کند و علت تامه این عمل نیست. و نمی تواند عذر بیاورد که من چاره ای از دزدی نداشتم، چون قدم بلند بود!

روز قیامت حضرت یوسف و حضرت مریم را به رخ گناهکارانی می کشند که در اثر جوانی و زیبایی، عفت خود را از دست داده و به گناه آلوده شده اند. و به آنان می گویند:

اگر زیبایی باعث انحراف و علت تامه گناه بود، این دو بزرگوار هم باید آلوده می شدند. زیبایی، اقتضاء می باشد نه علت تامه.

غلبه بر اقتضائات، مراتب دارد. و هر کس می تواند بر شاکله اش غلبه کند. «بُعِثت لاتمم مکارم الاخلاق» یعنی من آمده ام تا مردم بر شاکله های خویش غلبه نموده و اخلاق خود را اصلاح کنند.

---------------

حرمت بدگمانی و تجسس:

خدای متعال می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظّن انّ بعض الظن اثم و لا تجسسوا

«ای کسانی که ایمان آورده اید بپرهیزید از بسیاری از گمانها، تحقیقا  که بعضی از گمان ها گناه می باشد. و تجسس (در امور مومنان) نکنید.»

پرهیز از سوءظن و نهی از آن، دو معنا دارد: یک معنای آن عبارتست از این که از نظر ریشه و باطن، طوری باشید که دلها منّور به نور خدا و ایمان باشد که دیگر رذائل – و از جمله سوء ظن _ در شما وجود نداشته باشد! این معنا بسیار عمیق و ریشه ای است.

معنای دیگری که بزرگان فرموده اند این است که: گاهی وقت ها یک گمان بد، بی اختیار وارد ذهن انسان می شود. در این موارد فرموده اند: ترتیب اثر به آن ندهید! اگر به هر دلیل نسبت به شخصی سوءظن پیدا کردیم، نباید به آن ترتیب اثر بدهیم و در عمل خارجی آن را اظهار نماییم!

***

اگر انسان جلوی سوءظن و بدگمانی را نگیرد و به آن ترتیب اثر بدهد و اعتنا کند، کم کم تقویت شده و شدت پیدا می کند تا جایی که انسان کاملا بد دل و بدگمان می شود. امراض روحی اگر علاج نشوند، روز به روز تشدید شده و خطرناک می گردند!

استاد بزرگواری داشتم که در نوجوانی مرا نصیحتی نمود و در ضمن سخن، مثالی زد و گفت: شیطان که به سراغ انسان می آید، مانند کسی است که یک قرقره بزرگ نخی را برای انسان می آورد. اگر سرنخ را در دست گرفتی و کشیدی، تا قیامت باید بکشی. ولی اگر رها کردی، چون شیطان متکبر است، ناراحت می شود و می رود. الشیطانُ اذا عُصِیَ لم یعد «شیطان وقتی نافرمانی شود، باز نمی گردد.» البته گاهی از دور نگاه می کند که ببیند آیا شخص، متزلزل است تا برگردد؛ ولی اگر محکم به دهانش زده شود و نافرمانی  شود، مایوس می شود. گمان های بد، سرنخ های شیطان است که نباید به آن اعتنا کرد و باید فورا آن را رها کرد!

***

تجسس هم بی ارتباط با سوءظن نیست؛ و چه بسا گاهی سوءظن موجب تجسس می شود. بسیاری از سوالات از افراد بی مورد می باشد. تجسس و پی جویی در اعراض و احوال مردم صحیح نیست. در بسیاری از موارد باعث شرمندگی و خجالت مومنی می شود؛ و این بسیار زشت است!

تجسس در احکام شرعیه نیز صحیح نیست. مثلا در اسلام، بازار مسلمانان و اشیاء آنها محکوم به طهارت می باشد و انسان حق ندارد در این مورد تیزبینی نماید. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «من می دانم که بسیاری از این قصابها بسم الله نمی گویند؛ ولی من از آن ها گوشت می خرم و می خورم!»

در مورد سوءظن و تجسس، یک تبصره وجود دارد و آن اینست که: گاهی ممکن است تجسس و سوءظن، لازم و واجب باشد؛ و آن در موردی است که احتمال خطر برای جمعی از مومنان و یا مملکت اسلام وجود داشته باشد. در این موارد، خصوصا با وجود دشمنان فراوان مسلمین و حکومت اسلام و نقشه های منافقان و کفار، تجسس در مواردی لازم و واجب است! اینها جزو مستثنیات است.

-------------------

تمثیل ذکر حق و هجوم افکار و پندارها:

مولوی یک تمثیلی دارد در مورد تعلقات، پندارها و افکار دنیوی و اثر ذکر خداوند در نفی آنها. می گوید:

شخصی کنار برکه آبی ایستاده بود؛ زنبورها به او حمله کردند و می خواهند نیش بزنند، او خود را به درون آب می افکند؛ می رود زیر آب. مادامی که زیر آبست، در امان است چون آنها نمی توانند زیر آب بیایند. همینکه باز سرش را از آب بیرون می آورد، دوباره زنبورها به او حمله می کنند... تا دوباره خود را در میان آب پنهان کند.

آب، ذکر خداست و زنبورها همان خیالات دنیوی و پندارهای اعتباری و گرفتاری ها و افکاری است که روح آدمی را آزار می دهند و باعث تیرگی قلب و کدورت های روحی و عقب افتادن از سیر معنوی می شوند.

ما باید تمرین کنیم تا از دنیا بت نسازیم؛ و محبت این زرق و برق را از دل بیرون بیاوریم. میگویند: شاهزاده ای متحول شده و در راه خدا و آخرت قرار گرفت. سبب تحولش این بود که روزی برای شکار آهو رفته بود، ناگهان از غیب صدایی شنید که می گوید:

اَلِهذا خُلِقت؟! ... «آیا برای همین آفریده شده ای؟!»

این جمله باعث تنبه و بیداری او شد. این صدا باید روزی چندین بار از درون خود ما برخیزد!

----------------------------------------------------

صادق وفایی

کد خبر 2565784

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha