پيچك ، گلي از گلستان روح الله

به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر ، فردا بيستم آذرماه سالروز شهادت سردار رشيد اسلام غلامعلي پيچك است . آنچه درپي مي‌آيد زندگينامه‌اي مختصر از اوست :

شهيد غلامعلي پيچك در سال1338 در تهران و در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود و در سن پنج سالگي وارد مدرسه شد غلامعلي دوره ابتدايي را با نمرات عالي به پايان برد و با علاقه فراوان به تحصيل در دبيرستان مشغول شد در سن 16 سالگي با بهترين نمرات ديپلم گرفت و در همان سال وارد دانشگاه ودر رشته انرژي اتمي مشغول به تحصيل شد.

پيچك همزمان با تحصيلات دانشگاهي  به دنبال معارف ديني هم رفت و به آموختن و آموزش دادن علوم ديني هم پرداخت پس از ورود به دانشگاه با چند تن از دوستان مبارز خود وارد عرصه سياسي شده و به مبارزه  مسلحانه با رژيم طاغوت برخواست كه همين امر باعث شد چندين بار تحت تعقيب ساواك قرار بگيرد وي در سن 15 سالگي طرح ترور خسروداد را با نماينده حضرت امام مطرح نمود و با اسرار ايشان از ترور صرف نظركرد ،با اوج گيري انقلاب با تلاش و اميد بيشتر به گسترش تفكرات امام و پخش اعلاميه ها و نوارهاي سخنراني حضرت امام  ميان جوانان مشغول شد و به افشاگري از فساد و وابستگي رژيم شاهنشاهي پرداخت.

پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي وتشكيل نهاد انقلابي سپاه وارد اين نهاد شد و با علاقه زائد الوصف به خدمت به انقلاب پرداخت با آغاز تحركات در كردستان توسط گروهكهاي ضد انقلاب داوطلبانه وارد منطقه شد و همراه شهيد چمران در جنگ هاي نامنظم و آزادسازي شهرهاي كردستان ، شجاعت و شهامت زيادي از خود نشان داد.

پس از آغاز جنگ پيچك كه در تحركات منطقه غرب تجربه فراواني كسب كرده بود به عنوان فرمانده محور غرب كشور منصوب شد با درايت فراواني كه پيچك داشت طرحهاي دقيق عملياتي و واقع بينانه نظامي ارائه مي داد و با پيروزي هاي پي در پي كه بدست مي آورد باعث حيرت نيروهاي سپاهي و ارتشي مي شد او اكثر شناسايي هاي مناطق عملياتي را خودش انجام مي داد و گاهي تا عمق سي كيلومتري خاك دشمن بعثي پيش مي رفت و با اجراي عمليات هاي موفق تحسين همگان را برمي انگيخت و همين امر باعث شهرت و آوازه او در غرب كشور شد طوري كه از سومار تا ارتفاعات بمو همه او را مي شناختند.

غلامعلي پيچك به علت برخورداري از روحيه بشاش و شاداب خيلي زود در دل دوستان جا باز مي كرد و با آنها خودماني مي شد او به واسطه همين روحيه چند تن از بچه هاي ارتش را هم مجذوب خود كرده بود طوري كه بين او و خلبان شجاع هوانيروز علي اكبر شيرودي دوستي عميقي وجود داشت و همين نزديكي اين دو سردار بزرگ اسلام باعث شد كه ارتش بعثي عراق در محور دشت ذهاب ضربات سختي را متحمل شود اين دو با هماهنگي هم موفق شدند تعداد زيادي از نيروها و ادوات زرهي دشمن را در محدوده دشت ذهاب و سرآب گرم و پادگان ابوذر نابود كنند.وقتي خلبان شيرودي به شهادت رسيد پيچك پيكر شيرودي را داخل پادگان ابوذر آورد و سرو سينه زنان پيكر شهيد شيرودي را تشييع كرد .

اين خاطره از خود شهيد پيچك است كه مي گفت: دو نفر از دوستانم داخل سنگر نشسته بودند عراقيها محور ما را بد جوري زير آتش گرفته بود مرتب مي گفتند:(پيچك بيا داخل سنگر آتش خيلي سنگين است!) ولي من گوشم بدهكار نبود و همچنان سرگرم زدن آرپي جي بودم يكدفعه يك گلوله توپ زير پايم تركيد يك لحظه اطرافم پر از خاك و دود شد از يكي از بچه ها شنيدم كه داد ميزند «پيچك پودر شد»پس از چندلحظه كه گرد و خاك ودود فروكش كرد يكي از بچه ها وقتي من را سالم ديد با تعجب گفت:(پيچك!پيچك! تركش نخوردي؟سالمي؟) گفتم من سالمم ،عقب كه برگشتيم،ديدم آن دو نفر كه تو سنگر بودند شهيد شده اند حيرت زده بودم توپ خورده بود زير پاي من حداقل موج انفجار مي توانست من را ا زپاي در آورد اما من سالم ماندم و آن دو نفر داخل سنگر شهيد شدند. به صراحت دريافتم كه تا موعد سر نرسد،كسي شهيد نمي شود.

آري موعد گل پيچك ما آنروز نبود شهيد غلامعلي پيچك در عمليات مطلع الفجر ،در منطقه قاسم آباد و در حالي كه با نيروهاي دشمن تن به تن درگير شده بود در اثر اثابت گلوله به گلو و سينه حوالي ظهر روز 20 آذر سال 1360 به درجه رفيع شهادت نائل آمد.    

يادش گرامي و راهش پر رهرو باد.