صمد چيني فروشان
به گزارش منتقد تئاتر گروه فرهنگ و هنر "مهر"، اين تلاش كه به دليل ماهيت ويژه اش در "مطلق سكوت "(برزمينه اي موسيقايي) انجام مي پذيرد و به همين دليل نيزازقدرت دراماتيك فوق العاده اي برخورداراست، بطوريكه درطول نمايش تمام توجه ذهني وعاطفي مخاطب را به خود معطوف مي دارد وتعليقي شيرين ولذت بخش برصحنه وسالن نمايش جاري مي كند. بخشي ازاين لذت دراماتيك محصول انتخاب موقعيتي خاص وغيرعادي است . كه چالشي پايان ناپذير وبي وقفه را ميان سيروقايع وقدرت پيش بيني ذهن مخاطب ، يعني ميان نشانه ومعناي نشانه ، دامن مي زند ،چالشي كه تا پايان نمايش ادامه مي يابد بطوريكه هرچرخشي درمسيروقايع به ابطال معناي احتمالي نشانه ها درذهن مخاطب مي انجامد وبه اين ترتيب بازي سرگرم كننده وپرهيجاني ازپيش بيني وابطال پيش بيني فراهم مي شود كه دريك سوي آن هنجارها وبديهيات قراردارند ودرسوي ديگرش اهتمالات ، ابهامات وسرگرداني مدلول ها . بخش ديگر اين لذت دراماتيك نيزحاصل ابهام شاعرانه جاري درپس طرح داستان نمايش است كه ريشه درحذف زبان وكلام ازمتن روابط اشخاص نمايش دارد .
اوژن يونسكو، درجايي تئاتر ابسورد را "معماري متحرك تصاوير صحنه" واحياگرتئاتري نووآزاد ناميده است اين تئاتربا تصويركردن احساس عدم امنيت واضطراب اعتراض برضد ارزش هاي ديرپاي جامعه مدرن وتئاتربورژوازي حاكم برآن به روش هاي گوناگون ازجمله نفي روانشناسي ، حذف قهرمان ، نفي رئاليسم ومهم ترازهمه بي اعتبارسازي زبان است .درابسورد همچنين كلام ومعنا ، اعتبارخويش را وا مي نهند تا برعدم امكان تفاهم وارتباط وبرعبث بودگي زندگي اي تاكيد بگذارد كه برمتافيزيك زبان استواراست . كلام بي معنا درابسورد ، بازتاب بي معنايي زندگي است وسلب اقتداراززبان ، راهي براي آزاد سازي انسان وتئاترتلقي مي شود . اگرتئاترابسورد براي دست يابي به اهداف فلسفي وشناختي خود زبان را به ضد خود وبه نوعي مهمل گويي وياوه سرايي هاي بي معنا بدل مي سازد ، درنمايش " واقعيت اينه كه ....." اين كارازطريق حذف ديالوگ وبطوركلي ارتباط كلامي صورت مي پذيرد. دراين نمايش حذف ديالوگ وزبان گفت وگونه بخاطرضرورت هاي يك نمايش بي كلام بلكه بنا به ضرورت طرح ومفاهيم نهفته درآن صورت گرفته است. فكرغالب درپس طرح داستان ساده اين نمايش كه درآن حذف ديالوگ ، درعمل وجه تصويري صحنه نمايش را تقويت كرده ودست كارگردان را درمعماري حركت تصاويرصحنه بازگذارده است بي حاصلي زبان گفت وگو( پارول ) وكلام ( لانگ ) وضرورت حذف آن ازروابط ومناسبات عاطفي است.
اين نمايش با به چالش گرفتن ذهن وپيش داوري هاي مخاطب وآزاد سازي صحنه ازقيد اقتداركلام عملا وبه گونه اي پنهان برضرورت حفظ حريم شخصي وبرنقش كلام دربرهم زدن ونفي آن درمناسبات عاطفي تاكيد مي كند.
حسن برزگر كه اولين تجربه نويسندگي خود را براي تئاترازسرمي گذراند ازاين موقعيت غيرعادي درامي پديد مي آورد كه به گونه اي غيرمستقيم بر ابسورد جاري در روابط انساني انگشت مي نهند . زن دراين نمايش اگرچه نابيناست اما ازقدرت دروني وحس قوي براي درك وپذيرش تنهايي خويش وبرقراري ارتباط دروني وحسي با اشياء پيرامون برخورداراست. اودوستدارموسيقي است وبه عبارت ديگرصوت وموسيقي را كامل ترين زبان ارتباطي مي شناسد، خود كهن ترين خالص ترين واصيل ترين وسيله ارتباط وتماس با ريشه هاي حيات است ، همان زبان ويژه اي كه اجزاء طبيعت را ازدرون به يكديگرپيوند مي دهد ودرعين حال برحفظ حريم وفرديت اجزاء پا مي فشارد. زن با بازي بسياردرك شده زيبا وباورپذير" پانته آ پناهي ها " كه تا نيمه نمايش ازوجود مرد درخلوت خانه وزندگي خويش بي خبراست به جزرفت وآمدهاي بي معنا وزايدش ( دراجرا ) كه تا پايان نمايش ، هيچ توجيح منطقي پيدا نمي كند ( زن چند بارازآپارتمان خارج مي شود وپس ازلحظاتي بازمي گردد ) . علاوه براعمال معمول يك زندگي با سه شي پيرامونش ارتباطي ويژه وبا معنا دارد : دستگاه پخش موسيقي گلدان گل هاي آپارتماني وشابلون مخصوص حروف بريل نابينايان اوبه هنگام پخش موسيقي ، گلدان گل را ازكنارميزآرايش به نزديك دستگاه منتقل مي كند وهربارنيزبا لمس عاشقانه گل ها ، درسكوتي طولاني وشاعرانه با آن ها ارتباطي بي كلام برقرارمي كند . اوحتي به هنگام خروج ازخانه دستگاه را روشن مي كند وگل را كنارآن قرارمي دهد وسرانجام شابلون مخصوص است كه درطي نمايش يكي دوبارازآن استفاده مي كند وعواطف خويش را به كمك آن درقالب شعري كه هرگزبرزبان نمي آورد درمتن سكوت زندگي خويش جاري مي كند شعري كه جزنام سكوت نمي توان به آن داد ودرپايان نمايش معلوم مي شود كه استفاده زن ومرد ( دوبارزن ويك بارمرد درطول نمايش ازآن استفاده مي كنند ) ازآن نوعي برقراري ارتباط آگاهانه درسكوت بوده است . اين دوتنها ازطريق زبان موسيقي وشعربا يكديگر مرتبط مي شده اند كه فردي ترين ابزاربيان عواطف هستند ومرد با بازي درسكوت پراحساس محمد رضا حسين زاده كه عليرغم زيبايي ها وهيجانات بيانگروشفافش درتضاد با جنس بازي زن ودرون مايه نمايش ظاهرمي شود ورنگ ولعاب ملودراماتيك به اثرمي افزايد نيزاتفاقا با همان اشياء درارتباط است ودربخش عمده زمان نمايشي درپي يافتن راهي براي اعلام حضورخود بدون كلام وبدون استفاده اززبان است . تمرين هاي مكرر او( نمايش با بازنمايي ناقص يكي ازآن ها درصحنه اول آغازمي شود ) براي درك چگونگي جهت يابي ورفت وآمد بي اشكال زن ازميان اشياء ووسايل آپارتمان نيزاشاره اي هنرچند گنگ به تلاش مرد براي فهم درسكوت زندگي زن ودست يابي به راهي براي ابرازواعلام وجود بدون استفاده ازكلام دارد وسرانجام نيزبرحسب يك اتفاق ( واژگون شدن ميزكوچك درغياب زن توسط مرد ) اين راه كشف مي شود كه درصحنه بعد مورد استفاده اوقرارمي گيرد . برخورد زن با ميزآشكارترين نشانه اي است كه به حضورغريبه درخلوت خانه زن دلالت مي كند ونشانه بعدي كسرشدن دانه اي ازگوي هاي شيشه اي رنگي محبوب زن است وبه اين ترتيب همه مقدمات چيده مي شود تا درنيمه دوم نمايش تماشاگرشاهد زندگي مشترك آنها وچگونگي روند پذيرش حضورمرد ازسوي زن وسيرطبيعي اين حضورتا برقراري يك رابطه انساني عميق درسكوت ميان اين دوانسان باشد كه دركمال ناباوري وابهام دريك لحظه وبا رفت وآمد نورصحنه به كمال وبه نهايت مي رسد .
به گزارش منتقد تئاتر گروه فرهنگ و هنر "مهر"، براي اين پايان بندي ناگهاني كه فرصت تحول وسيرطبيعي روند انكشاف مفاهيم را ازداستان بازمي ستاند، هيچ توجهي نمي توان يافت مگرعدم درك درست متن ازسوي كارگردان كه مي تواند دراشكال توجيهاتي نظير " كاهش زمان " اجرا يا وارد ساختن "شك عاطفي" خود را بر متن تحميل كرده باشد و يا دخالت عوامل ديگر نظير هدايت هاي مشفقانه اما اشتباه آميز دراماتورژ (ريما رامين فر) كه مفاهيم پنهان متن درپس رويه داستان آن (رابطه غيرمتعارف يك زن ويك مرد) را تشخيص نداده اند و همين دخالت هاي بازدارنده باعث شده است كه " اتفاقا " بازي پانته آ بهرام با موقعيت و منطق درام همخوان شود و بازي مرد نمايش عليرغم زيبايي هاي ملودراماتيكش ، ناهمخوان جلوه نمايد . اما طراحي صحنه كاربردي وزيباي نمايش ونوع وچينش اشياء ونحوه كاربرد آن ها ورابطه حس عميقي كه اشخاص نمايش با آن ها برقرارمي كنند ونيز نقش دراماتيك اشياء وموسيقي درطول نمايش و... ازويژگي هاي قابل ستايش اين اثرصحنه اي هستيد كه اگرفرصت سيرطبيعي روند تحول ازداستان سلب نمي شد مي توانستند مي توانستند درپرداخت يك اثربه ياد ماندني نقش برجسته وشايسته تري را ايفا نمايند .
"صمد چيني فروشان"
مدرس تئاتر و عضو كانون منتقدان و نويسندگان تئاتر ايران
نظر شما