* خبر مي رسد كه سفر اين هفته رييس جمهور به قم خواهد بود . برخي مي پرسند چرا قم ؟ و خودشان پاسخ مي دهند : چون نزديك است به تهران !
* براي رسيدن به جواب علت اين سفر ، جستجوي اينترنتي آسانترين و ارزانترين راه است . موارد يافته شده ، برطرف كننده اين شبهه است .
* نتايج به صورت سلسله گزارش هايي در "مهر" منتشر مي شود:
مهاجرت؛ كابوسي براي بلعيدن امكانات // 200هزار تبعه بيگانه در قم
بافت فرسوده قم ؛ خطري كه هيچگاه جدي گرفته نشده است
امكانات شهري قم پاسخگوي 20 ميليون زائر نيست
* ساعت حضور در نهاد رياست جمهوري ، 5 و 30 دقيقه صبح است . صداي ايرج بسطامي مرحوم به گوش مي رسد و آهسته اين بيت را زمزمه مي كنم : خواب نوشين "بامداد" رحيل بازدارد پياده را ز سبيل
* " اندك اندك جمع مستان مي رسند" . يك اتوبوس براي سفر در نظر گرفته شده است . هنگام سوار شدن يكي از خبرنگاران مشغول بازرسي قسمت هاي مختلف موتور اتوبوس است . مي گويد : اتوبوس هم جعبه سياه ندارد ! بايد مراقب بود.
* پس از يك و نيم ساعت حركت بي وقفه به قم مي رسيم . مسئولان استان منتظر "هايس" رييس جمهور هستند . اين ماشين يادآور چندين و چند سفر استاني با احمدي نژاد براي من است ؛ يك خاطره سياسي.
* خبر مي رسد كه احمدي نژاد وارد شد . تيتر اول اين سفر به روي خروجي مي رود. "بسم الله الرحمن الرحيم".
* عكاسان به گلزار شهدا مي روند . محلي كه هميشه احمدي نژاد ورودش را با زيارت آنها شروع مي كند . مردم هم اين رسم را مي دانند و از ساعت ها قبل منتظرش هستند. آنقدر جمعيت استقبال كننده زياد است كه امكان زيارت شهدا توسط رييس جمهور فراهم نمي شود.
* كمترين خرجي براي خوشامدگويي به رييس جمهور صورت نگرفته است و مردم هم همان تبليغات انتخابات را به همراه دارند ، همان كه مي گفت : "فقر و فساد و تبعيض ، احمدي نژاد به پا خيز" .
جانبازان با هزاران سختي وارد سالن مي شوند. جالب آنكه كسي عنوان برنامه را نخوانده بود و اقدام به چيدن صندلي ها كرده بودند .حتما كسي كه اين كار را كرده بود فكر مي كرد هيچ كس با ويلچر يا تخت به آنجا نمي آيد. نوع چيدن صندلي ها دليلي بر اين مدعاست. |
* حوالي حرم ، اتوبوس با ممانعت يك افسر راهنمايي و رانندگي متوقف مي شود. هرچه توضيح مي دهيم كه از كجا و براي چه آمده ايم ولي پاسخ ها قانع كننده نيست . حتي دخالت حفاظت نهاد رياست جمهوري هم تاثيري ندارد و اين يعني : يك افسر كه در اجراي دستورات قاطع ولي در تعيين مصداق دچار اشتباه است.
* با طي مراحلي كه در شاهنامه به تفسير آمده وارد محل خبرنگاران يعني سردترين و بدترين محل از لحاظ سيستم صوتي مي شويم . تنها حسن آنجا ، نزديكي به جايگاه بود.
* مردم شعار مي دهند و از سخنان و مواضع رييس جمهور حمايت مي كنند. " احمدي دوستت داريم" " ما منتظر ارزوني هستيم" شعارهاي عده اي كم كم به سمت مشترك شدن با ورزشگاهها پيش مي رود؛ "هر كسي از ظن خود شد يار من".
* احمدي نژاد وارد مي شود و ولوله اي در مردم به پا مي شود . همه دوست دارند از نزديك او را ببينند و اين يعني فشار مضاعف بر تيم حفاظت . پس از چند سخنراني مسئولان محلي، رييس جمهور صحبت هاي خود را شروع مي كند . مردم مرتبا در حمايت از احمدي نژاد شعار مي دهند و تكبير مي گويند . محوطه بيرون تالار آيينه مملو از جمعيت است و در دست هر كدام، نامه هايي براي دادن به رييس جمهور . حتي يكي از اعضاي محلي حفاظت مراسم ، خودش را به پايين جايگاه مي رساند و نامه اي را به سوي احمدي نژاد دراز مي كند و رييس جمهور پيش از آنكه كسي اقدام كند خم مي شود و نامه را مي گيرد.
* آنقدر هوا سرد است كه دستي كه با آن نمي نويسيم بي حس شده است . پس از سخنان رييس جمهور ، سريعا به بيرون محل مي رويم تا در جلسه او با نخبگان شركت كنيم ولي مجبوريم همزمان سخنان وي را هم گزارش كنيم. نتيجه مساوي است با: گم شدن!
* پس از استفاده ازراهنمايي هاي محلي و پرداخت كرايه اي در حدود دو برابر به استانداري مي رسيم و با هزاران نوع جستجوي افقي و عمودي وارد سالن اجتماعات مي شويم.
احمدي نژاد در جمع نخبگان از حمايت بيشتر دولت خبر از آنها خبر مي دهد.پايان مراسم طبق معمول مساوي است با دريافت نامه هاي مردم و شنيدن سخنان آنها توسط رييس جمهور. وزير علوم در رتبه بعدي مراجعه قرار دارد و معاون اجرايي رييس جمهور حائزرتبه سوم است. آنقدر فشار جمعيت زياد است كه نمي توانيم صحبت هاي احمدي نژاد و نخبگان را بفهميم با اين وجود، رييس جمهور درد دل ها را مي شنود.
* هنگام ظهر خبر مي رسد كه احمدي نژاد به طور سرزده به منزل شهيد ملازاده رفته است كه در يكي از محله هاي فقير نشين قم واقع شده است . به محض اطلاع مردم آن محله از حضور احمدي نژاد ، خيل عظيمي از مردم به استقبال او مي روند و شعار "دولت انقلابي تشكر تشكر" سر مي دهند.
پيش از سخنان رييس جمهور استراحت خبرنگاران نيز نوشتن است . نامه اي كه من مي نويسم اين است :" آقاي احمدي نژاد ! همسر جانبازي هستم كه 15 سال است مشكل اعصاب و روان دارد و بستري است . آنقدر در منزل مردم لباس شسته ام كه رماتيسم گرفته ام . با دو فرزندي كه دارم هزاران مشكل براي گفتن وجود دارد ولي وقت شما خيلي با ارزش است به درد من هم رسيدگي كنيد". |
* اولين برنامه رسمي بعد از ظهر ، ديدار با خانواده هاي شهدا، ايثارگران و جانبازان است. جانبازان با هزاران سختي وارد سالن مي شوند. جالب آنكه كسي عنوان برنامه را نخوانده بود و اقدام به چيدن صندلي ها كرده بودند .حتما كسي كه اين كار را كرده بود فكر مي كرد هيچ كس با ويلچر يا تخت به آنجا نمي آيد. نوع چيدن صندلي ها دليلي بر اين مدعاست.
* هنوز حدود نيمي از مردم وارد سالن شده اند كه احمدي نژاد براي سخن گفتن با جانبازان نزديك به 15 دقيقه زودتر وارد سالن مي شود و همه را تعجب زده. برخي از خانواده ها از عقب سالن سريعا به جلو مي روند و اين موضوع موجب توصيه رييس جمهور مبني بر مراعات حال جانبازان مي شود.
* هر كسي از مشكلي مي گويد و احمدي نژاد با دقت گوش مي دهد . ناگهان كسي به سمت رييس جمهور مي رود و او را محكم در آغوش مي گيرد. احمدي نژاد با تبسم او را مي بوسد و محافظان آرام آرام او را جدا مي كنند.
* پس از سخنان يكي از مسئولان استاني بنياد شهيد و ايثارگران و به كار بردن عباراتي چون "مطلوب" براي توصيف وضعيت جانبازان، همهمه اي به وجود مي آيد و عده اي لب به اعتراض مي گشايند. احمدي نژاد با گفتن جمله "علي عيني" ( به روي چشمم) معترضين را قانع مي كند.
* تنها گروه همخواني قرآن كه همه آنها جانباز باشند در قم است و به مناسبت حضور رييس جمهور اجراي برنامه مي كند و در اين بين هر كسي با هر دوربيني اعم از موبايلي و ديجيتال و فيلم برداري ، مشغول گرفتن تصوير است .
* اين جمله را هم به ياد حاشيه هاي قبل از انتخابات مي نويسم : سالن اجتماعات استانداري ساعت نداشت و يا اگر داشت جزء ضماير مستترمحسوب مي شد!
* يكي از كودكان دائما از مادر خود كه همسر شهيد بود مي خواست كه احمدي نژاد را از نزديك به او نشان دهد تا به رييس جمهور سلام كند ، مادرهم ابتكاري زد و روي ورقي نوشت "سلام آقاي احمدي نژاد ! دوستت داريم" و كودك نامه را به داخل صندوق نامه ها انداخت.
* يكي ازجانبازان روشندل كه در مراسم حاضر بود از دوستش مي خواست كه او را به رديف هاي اول سالن ببرد وقتي كه پاسخ شنيد "چه فرقي براي تودارد ؟" با ناراحتي شروع به حركت به سمت جلو كرد و با كمك يك جانباز ديگر در رديف دوم نشست .
يكي از كودكان دائما از مادر خود كه همسر شهيد بود مي خواست كه احمدي نژاد را از نزديك به او نشان دهد تا به رييس جمهور سلام كند ، مادر هم ابتكاري كرد و روي ورق نوشت "سلام آقاي احمدي نژاد ! دوستت داريم" و كودك نامه را به داخل صندوق نامه ها انداخت. |
* پيش از سخنان رييس جمهور؛ استراحت خبرنگاران نيز نوشتن براي ديگران است ! نامه اي كه من مي نويسم اين است :" آقاي احمدي نژاد ! همسر جانبازي هستم كه 15 سال است مشكل اعصاب و روان دارد و بستري است . آنقدر در منزل مردم لباس شسته ام كه رماتيسم گرفته ام . با دو فرزندي كه دارم هزاران مشكل براي گفتن وجود دارد ولي وقت شما خيلي با ارزش است به درد من هم رسيدگي كنيد". بغض گلويم را گرفته . "شيعيان مديون خون كيستيد؟"
* احمدي نژاد سپس به جمع طلاب حاضر در مركز جهاني علوم اسلامي قم رفت . پس از سخنراني چند نفر از مسئولان حوزه هاي علميه قم كه به مدت 7 ، 10 و 5 دقيقه انجام شد يكي ازطلاب آمريكايي به سخنراني درمدت 3 دقيقه پرداخت . او درسخنانش از مسائل مختلف سخن گفت .
مصوبات نويد بخش است . با اينكه احمدي نژاد از موضوع آب قم كمتر حرف زد ولي بيشتر از همه عمل كرد . هرچه مشكل مثل بافت فرسوده و مسائلي از اين قبيل بود مورد توجه قرار گرفت. سخنگوي دولت مصوبات را در رسانه ملي اعلام مي كند و مردم قم خدا را شكر مي كنند. |
* مصوبات نويد بخش است . با اينكه احمدي نژاد از موضوع آب قم كمتر حرف زد ولي بيشتر از همه عمل كرد . هرچه مشكل مثل بافت فرسوده و مسائلي از اين قبيل بود مورد توجه قرار گرفت. سخنگوي دولت مصوبات را در رسانه ملي اعلام مي كند و مردم قم خدا را شكر مي كنند.
* نمي دانم جاي اين حرف اينجا باشد يا خير. اما در اين يك روز متوجه شدم بسياري از نكاتي كه مردم اصرار دارند به احمدي نژاد بگويند اصلا در حوزه اختيارات رييس قوه مجريه نيست . اما احمدي نژاد با حوصله گوش مي دهد و مردم هم چون مي دانند كه تمام سعي رييس جمهور تلاش براي حل اين مسائل است ، مرتبا موضوعاتي را اعلام مي كنند اما بالاخره يكي بايد مردم را توجيه كند.
* پس از پايان جلسه دولت خبرنگاران به سراغ دانش جعفري ، مير كاظمي ، سيد احمد موسوي ، پورمحمدي، سعيدلو ، زاهدي و سليماني مي روند و سوژه هاي روز را با آنها مطرح مي كنند . يك خبرنگار محلي كه در ميان خبرنگاران حوزه دولت حضور يافته ، از اينكه اعضاي دولت را از نزديك ديده است جوگير است. با صداي بلند مي گويد :" اين فلاني است ؟ نه؟" و ما هم اورا دعوت به آرامش مي كنيم تا بگذارد مصاحبه كنيم.
* احمدي نژاد به براي زيارت به جمكران مي رود و برخي از وزرا همان نيمه شب به محل هاي كار باز مي گردند تا برخي كارهاي عقب مانده را پيگيري كنند.
* موقع بازگشت به تهران است و زمان حوالي نيمه شب. پس از خريد سوغات لازم براي امكان حضور در منزل آن هم پس از نيمه شب ، سوار اتوبوس بدون جعبه سياه مي شويم و راننده براي يك اتوبوس كه همه در آن به خواب رفته اند بدون دليل رانندگي مي كند!.
* آخرين تيتر سفر شكل مي گيرد: "مصوبات دولت كام مردم را شيرين مي كند " آنهم با آب شيرين خود قم . البته به زودي.
نظر شما