معرفی کتاب؛

انتشار نگاهی مردم‌شناسانه به چین و روسیه در جغرافیای سیاسی ایران

انتشار نگاهی مردم‌شناسانه به چین و روسیه در جغرافیای سیاسی ایران

نگاهی مردم‌شناسانه به چین و روسیه در جغرافیای سیاسی ایران، عنوان اثری است که به قلم دکتر سیدجواد میری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، سید جواد میری، نویسنده این کتاب در مقدمه می نویسد: به صورت کلاسیک، مطالعات استراتژیک و مسائل امنیت در ۱۰۰ سال اخیر به گونه‌ای تعبیه گشته که بزرگان و متفکران در این حوزه، همواره با نگاهی از بیرون به مسائل استراتژیک و ژئوپلتیک و امنیت می‌نگرند و پارامترهای انتزاعی را مدّ نظر قرار می‌دهند. در این اثر، سعی بر این است که چهارچوب و شاکله مطالعات استراتژیک با نگاهی مردم‌شناسانه و جامعه‌شناسانه مورد امعان نظر قرار گیرد. اما هدف از ایجاد این تمایز چیست؟ باید توجه داشت که یکی از حوزه‌های جامعه‌شناسی، حوزه جامعه‌شناسی روزمره است.

مقصود از پارامترهای مهم از این منظر، تنها پارامترهای کلان نظامی، تکنولوژیک یا سیاسی به معنای احزاب و نیروهای تأثیرگذار سیاسی نیست، بلکه مجموعه آنچه که زندگی روزمره را در یک کشور و فرهنگ تشکیل می‌دهد و می‌تواند اطلاعاتی در اختیار ما قرار دهد، مهم و قابل توجه است. اگرچه اطلاعات کسب شده به معنای Intelligent Data نیز می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد و حاوی اطلاعات امنیتی مفید باشد، اما باید چهارچوبی دقیق و غیر از چهارچوب‌های کلاسیک را ـ که در سنت‌های دیسیپلنر مطالعات ژئوپلتیک، استراتژیک و امنیت مورد توجه بوده است ـ در نظر بگیریم. برای شناخت چین و روسیه از این منظر، نیازمند چشم‌اندازهای متفاوتی هستیم.

به عنوان نگارنده در اثر صحبت با افراد گوناگون و در سطوح مختلف، به این مهم پی بردم که افراد اندکی به مسائل جهانی و تغییر و تحولات نظام بین‌الملل، با نگاهی نقادانه و مبتنی بر اطلاعات دست اول توجه می‌کنند. به نظر نمی‌رسد که در ایران محققی با این دیدگاه به چین و روسیه نگریسته باشد. در بهترین وجه می‌توان گفت کسانی که به مسئله چین و روسیه در جغرافیای سیاسی ایران نظری افکندند، با نگاه‌های کلاسیک آکادمیک -که چشم‌اندازهای آن در دانشگاه‌های امریکا و انگلستان تعبیه و ابزارهای مفهومی آن تهیه شده است- مسئله را بررسی نموده و مورد تجریه و تحلیل قرار داده‌اند.

به عنوان مثال در بحث و بررسی مطالبی از این قبیل که قدرت دفاعی چین یا روسیه در ۵۰ سال آینده چگونه خواهد بود، نفوذ روسیه در دریای خزر یا نفوذ چین از سمت پاکستان در حوزه دریای مکران و خلیج فارس و حضور چین در منطقه آسیای مرکزی چه تغییر و تحولاتی در معادلات ژئوپلتیکی در ۵۰ سال آینده ایجاد خواهد، از نگاه‌های کلاسیک آکادمیک بهره جسته‌اند.

متأسفانه متفکرین و محققین ایرانی هرگز با نگاهی از درون، به مباحثی همچون ظرفیت‌ها و گسل‌های موجود در جامعه و تأثیرات منفی و سلبی این گسل‌ها در توسعه و پیشرفت جامعه یا فرهنگ، نپرداخته‌اند. به همین علت، در اثری که پیش روی شماست به صورت یک ژئوپلیتیسینِ صرفِ آکادمیک و حرفه‌ای مسئله را مورد تحقیق و واکاوی قرار ندادم، بلکه برای تبیین مسائل ژئوپلتیکی و مسائل امنیتی و اهمیت آن‌ها برای ایران، از تجربه زیستی خود استفاده نمودم.

منظور از «تجربه زیستی» ارتباط تنگاتنگی است که با این دو حوزه در سال‌های متمادی داشتم. از اواخر دهه ۸۰ میلاد به دلیل آشنایی با گروهی از چینی‌ها در سوئد و مطالعه کتاب‌هایی پیرامون مدیریت چینی و پس از آن ادیان در چین، به مطالعات در این گستره علاقمند شدم و این نقطه آغازی بود برای آنکه بعدها رابطه ایران و چین، نقش و جایگاه چین در جنگ جهانی دوم، حمله ژاپن به چین و تغییر معادلات ژئوپلتیک در آنجا و ظهور کمونیست‌ها در چین و مسائلی نظیر آن به دغدغه‌های مطالعاتی من تبدیل شود.

در بازه زمانی میان سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲ که به طور متناوب به تایوان سفر کرده و در این منطقه در رفت و آمد بودم، به تایوان نیز علاقمند شدم و یکی از جاذبه‌های آن، وجود معابد بودایی و بوداییان در نزدیک تایپه بود. سفر به اقصی نقاط جزیره تایوان مرا به این نتیجه رهنمون ساخت که اگر چه میان چین و تایوان اختلافات سیاسی عظیمی وجود دارد و حکام کنونی چین و تایوان مشکلات عمیق سیاسی با یکدیگر دارند که ریشه در تاریخ معاصر چین دارد، اما نباید از مشترکات میان آن‌ها غافل شد. ساکنین امروزی تایوان، وارثین کومین‌تانگ‌ها هستند. کومین‌تانگ‌ها خود وارث جمهوری اول چین هستند که توسط سان‌یاتسن تأسیس شده بود و پیش از آمدن مائوتسه‌تونگ و کمونیست‌ها، چین را در اختیار داشتند.

به عبارت دیگر، چین پس از فروپاشی آخرین امپراتوری، تحت فرمانروایی کومین‌تانگ‌ها بود تا آنکه با پیش آمدن مسائلی در چین، کمونیست‌ها قدرت را در دست گرفتند و کومین‌تانگ‌ها به تدریج قدرت خویش را از دست داده و به جزیره فارموسا یعنی چین تایپه گریختند. مدت زمان مدیدی سازمان‌های بین‌المللی قدرت‌های جهانی، چین کمونیست را به رسمیت نمی‌شناختند؛ بلکه چین تایپه را می‌پذیرفتند، تا آنکه پس از جنگ جهانی دوم و مسائل پیرامون آن و ظهور چین به عنوان یک قدرت کمونیسیت و همکاری با شوروی سابق، موجب گردید کرسی چین تایپه از دست رفته و چین کمونیست و جمهوری خلق چین نماینده کشور چین گردد.

اختلافات موجود میان ژاپن و چین منجر به خلق مثلثی در دریای چین میان تایوان، امریکا و ژاپن، بر ضد جمهوری خلق چین گردید. با وجود اختلافات سیاسی شدید، با ورود به جامعه تایوان (چین تایپه) درمی‌یابید که این مردم چینی و اکثریت از قوم هان هستند و زبان آن‌ها چینی ماندارین است. البته تیره‌های مختلفی از اقوام هان در آنجا حضور دارند که یکی از تیره‌های برتر قوم هان، هاکاها هستند. با حضور در این منطقه آشکار می‌شود که با وجود تقابلات شدید در حوزه سیاست، اما در حوزه فرهنگ، میان مردم جمهوری خلق چین و جمهوری چین تایپه، هیچ گونه تقابل و تصادم بنیادین وجود ندارد.

نکته دیگری که با حضور در این منطقه روشن می‌گردد تأخیر سیاسی موجود در آنجاست، به این معنا که تغییر و تحولاتی در نگرش و رویکردهای فرهنگی میان چین تایپه و مردم جمهوری خلق چین در حال روی دادن است که شاید سیاستمداران از این تغییر و تحولات عقب و حتی ناآگاه هستند. به نظر می‌رسد اگرچه تغییرات فرهنگی به سرعت در حال پیشرفت است، اما این تأخیر سیاسی به وضوح میان حکام و سردمداران به چشم می‌خورد.

جواد میری

جالب اینجاست که در حال حاضر سرمایه‌گذاران و تجار چین تایپه، با اینکه هنوز پرواز مستقیمی میان پکن و تایپه وجود ندارد، بیشترین سرمایه‌گذاری را به جای آنکه در امریکا و ژاپن انجام دهند، در خود Mainland China یعنی سرزمین اصلی چین انجام می‌دهند. با کمی مداقه درمی‌یابیم که تغییر و تحولات شدیدی در شرف اتفاق است و همین جزر و مدهای فرهنگی می‌تواند تغییرات و پیامدهای ژئوپلتیکی بلند مدتی را رقم بزند. به عنوان مثال مثلث امریکا، ژاپن و تایوان بر اساس یک سری شاخصه‌ها و پارامترها شکل گرفته است که اگر این پارامترهای فرهنگی به تدریج وارد حوزه سیاسی شوند، ممکن است رابطه چین تایپه و جمهوری خلق چین تبدیل به رابطه دوستانه‌تری شده و شاید در درازمدت به اتحاد این دو کشور بیانجامد.

همین امر موجب افول قدرت ژئوپلتیکی امریکا و نفوذ آن در این منطقه و کاهش قدرت ژاپن در دریای چین می‌گردد. این امر تأثیرات بسزایی در حوزه اقتصاد، سیاست و نگرش‌های ژئوپلتیکی و امنیتی در این منطقه خواهد داشت. در نتیجه، حضور در این مناطق با بهره جستن از نگاه آنتروپولوژیک و نگاه مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی و نگاهی از درون، به تدریج می‌تواند بینشی خلق کند که با نگاه انتزاعی به مسائل ژئوپلتیکی، سیاسی، امنیتی و روابط بین‌الملل، متفاوت خواهد بود. به بیانی بهتر، این نگاه می‌تواند دید را تعمیق و ژرف‌تر نماید و ابعاد تازه‌ای را آشکار سازد که ممکن است با نگاه از بیرون و نگاه صرف انتزاعی تفاوت و حتی تضاد داشته باشد.

به همین جهت اگر نگاه انتزاعی را با نگاهی از درون همراه نسازیم، ممکن است ما را به نتیجه‌گیری‌های نادرست رهنمون سازد. در بازه زمانی میان سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ که در مناطق مختلف چین از جمله هونان در مرکز چین (زادگاه مائوتسه تونگ)، استان هیلونگ جانگ در هاربین (شمال شرقی چین در همجواری با کره شمالی و منطقه سیبری روسیه) و سپس منطقه اویغورها (شمال غربی چین) زندگی کرده و به تدریس مشغول بودم، به تمایز نگاه درونی و بیرونی پی بردم.

با نگاهی بیرونی چنین به نظر می‌رسد که چین کشوری هموژن است و هیچ تفاوت و تنوع قومی و دینی و نژادی در آن وجود ندارد، همان‌گونه که به صورت عوامانه بر این باوریم که «چینی‌ها همان چشم بادامی‌ها هستند». این در حالی است که با ورود به چین در می‌یابید این نگاه غیر واقعی است. اگرچه قوم غالب و نژاد اکثریت نژاد هان است، اما به این معنا نیست که اقوام، نژاد و ادیان دیگر در آنجا وجود ندارد. نزدیک به ۵۶ قوم مختلف در چین وجود دارد. البته ممکن است جمعیت بعضی از قوم‌ها کمتر از ۱۰۰ هزار نفر باشد و جمعیت برخی از اقوام نظیر ترکان اویغور نیز به ۴۰ میلیون نفر برسد.

لازم به ذکر است که از تعداد پیروان ادیان مختلف و مسلمان‌ها آماری رسمی در دست نیست. یکی از ادیان بسیار Politicized یعنی سیاسی شده که تقابل شدیدی با نظام چین دارد و تحت حمایت دولت‌های اروپایی و امریکایی است، مسیحیت کاتولیک است که نزدیک به ۱۵ میلیون پیرو دارد. بنابر این آئین، هر اسقف باید از سوی پاپ روم واتیکان تعیین شود، اما از آنجایی که دولت چین این امر را به عنوان Interference و مداخله خارجی قلمداد می‌کند، اسقف منصوب را به رسمیت نمی‌شناسد و وی را معمولاً زندانی یا تبعید می‌کند. در نتیجه اسقف اعظم چینی از طرف حزب کمونیست تعیین می‌شود که مورد تأیید کلیسای روم نیست و این خود تضادی میان پیروان این ادیان و قدرت مرکزی ایجاد می‌کند. آئین دیگر که در حالت Politicized قرار دارد و حالتی ستیزه‌جویانه با دولت مرکزی دارد و فشار زیادی نیز بر روی چین وارد نموده است، آئین بوداست که به پیروان آن Tibetan Buddhism یا «بودائیان تبتی» می‌گویند.

دالایی لاما، رهبر معنوی این افراد و به نوعی پادشاه آنجاست که البته اکنون به هند گریخته است و در آنجا دفتر مرکزی تأسیس نموده است و همین امر موجب تقابل‌های شدید میان هند و چین گردیده است. آن‌ها معتقدند منطقه تبت جزوی از چین نبوده، بلکه کشوری مستقل است که توسط حزب کمونیست اشغال گردیده و این موضوع در ۵۰ سال اخیر پیروان این ادیان را دچار نگاه ضدّ چینی نموده است. البته دولت مرکزی چین مداخله نموده و در تلاش است با تغییر چیدمان معابد بودایی‌ها، پروسه چینی‌سازی این منطقه را پیش ببرد.

در این راستا با تشویق و ترغیب اقوام هان و پرداخت کمک‌های مالی سعی دارد بافت جمعیتی این منطقه را تغییر دهد. مشابه همین مسئله در میان مسلمانان نیز وجود دارد. هدف از بیان مطالب فوق رسیدن به این مهم است که تنها با ورود به چین، متوجه پیچیدگی ماجرا و مسئله قومیت، دین، اختلافات طبقاتی و ... خواهید شد و تنها با نگاه از درون به کنه واقعیات دست خواهید یافت. سطح متفاوت توسعه در نوع بافت کشور چین نیز از این قبیل مسائل است.

به عنوان مثال نقشه چین را در نظر بگیرید. اگر از شمال به سمت جنوب و از شرق به غرب خطوطی ترسیم کنید، درمی‌یابید که توسعه شدید چین در همه جا یکسان نبوده، بلکه در حاشیه اقیانوس آرام به هر میزان که به سمت شرق و شمال شرقی و جنوب شرقی پیش برویم، توسعه بسیار عمیق‌تر و شدیدتر است، در حالی که با پیشروی به سمت غرب کشور و جنوب غربی و شمال غربی کشور از شدت توسعه کاسته می‌شود، تا آنجا که در حاشیه تورفان (تورپان)  ، در منطقه اویغورستان با مناطقی روبرو خواهید شد که نه تنها کم توسعه، بلکه توسعه نیافته است. این ناهمگونی در توسعه می‌تواند عامل شورش‌ها و جنبش‌های اجتماعی و ضد حکومتی در چین، در آینده‌ای نزدیک گردد. صرفِ مطالعات کتابخانه‌ای و داده‌های اطلاعاتی، دفاعی، امنیتی نظیر اطلاعاتی که سالیانه توسط سازمان‌های جهانی مختلف از جمله صندوق جهانی پول و ... منتشر می‌شود، نمی‌توان به کنه واقعیاتی که در حال اتفاق است، پی برد و تنها با حضور در این مناطق است که پیچیدگی‌ها و تغییر و تحولات نمایان می‌شود. بدون شک این دگرگونی‌ها بر دغدغه‌های ژئوپلتیکی و امنیتی و دغدغه‌های استراتژیکی بی‌تأثیر نیست و می‌تواند برای ما که در ایران هستیم نیز مهم تلقی شود.

یکی از مسائل حائز اهمیت که می‌تواند به تدریج حتی بافت جامعه چین را دچار تغییر وتحولات عمیق سازد، مسئله دین است. ۵۰ یا ۶۰ سال استیلای حکومت و سیاست‌های کمونیستیِ ضد دینی و دین ستیزانه دولت کمونیسم چین، آرام آرام موجب بروز یک خلأ در چین گشته است، چرا که در بسیاری از مناطق چین، ثروت و سرمایه در حال رشد است. اگرچه در ۵۰ سال پیش دغدغه اکثریت مردم چین، تأمین نیازهای اقتصادی و روزمره زندگی خویش بود، اما اکنون در بیشتر مناطق این کشور، به خصوص مناطق ثروتمند، دغدغه حاضر دغدغه اقتصادی نیست؛ بلکه از خود می‌پرسند با ثروت کسب شده چه کار باید انجام داد. همین امر موجب گشایش درهای کشورهای غربی اروپا و امریکا به روی مردم چین است، تا آنجا که اکنون چین به یکی از بزرگترین قطب‌های صادر کننده توریست به اقصی نقاط جهان تبدیل شده است و سالیانه حدود ۳۰۰ الی۴۰۰ میلیون توریست چینی به کشورهای مختلف سفر می‌کنند. یکی از مسائل مطروحه در جامعه‌شناسی توریست این است که گردشگری و توریست تنها به بازدید و گردش محدود نیست، بلکه در پی آن پرسش‌های متعددی در مورد شیوه زندگی انسان‌ها طرح می‌شود که نتیجه آن تبادلات و تعاملات فرهنگی، دینی و ... است.

ورود توریست‌های چینی به کشورهای عربی، امریکای لاتین یا اروپا، آرام آرام موجب تغییر ذائقه مردم چین می‌شود. سی‌رایت میلز معتقد است اگر نگرش‌ها و بینش‌ها در یک فرد تغییر کند، مسئله‌ای فردی است، اما آن‌گاه که طیف گسترده‌ای از جمعیت که دارای وضعیت مالی مناسب، تحصیلات عالی و همچنین تجربه‌های زیستی متعدد هستند به کشورهای مختلف سفر می‌کنند، همان‌طور که پیر بوردیو می‌گوید به صورت پیوسته و تدریجی تغییر ذائقه خواهند داد و در نتیجه این تغییر به عنوان یک فشار می‌تواند آرام آرام نگرش و رابطه دولت-ملت و رابطه حزب کمونیست با مردم چین را مجبور به تغییر کند. تغییر و تحولات مذکور می‌تواند تأثیرات بسزایی بر بافت ژئوپلتیک جهان در قرن بیست و یکم داشته باشد، چرا که چین یکی از بزرگترین قدرت‌های جهانی در این قرن است.

حال با روی دادن تغییراتی نظیر ورود ایده‌های دموکراسی، تنوع ادیان و ایدئولوژی‌های مختلف به چین، معلوم نخواهد بود که آینده چین چگونه رقم خواهد خورد. با توضیحات ذکر شده مشخص گردید که نگاه از درون می‌تواند ما را در شناخت هرچه بهتر یاری رساند، تا بتوانیم مسائل ژئوپلتیکی را عمیق‌تر تجزیه و تحلیل کنیم و فقط به صورت معادلات ریاضی آن‌ها را نبینیم، بلکه با یک نگاه نرم و مردم‌شناسانه با این مسائل درگیر شده و تجربه‌های زیستی خود را نیز وارد مطالعات سازیم و از آن بهره جوییم.

آشنایی با روسیه و جذابیت این حوزه نیز تاریخچه‌ای دیگری دارد. روسیه همواره جزوی از تجربه زیستی من بوده است، چرا که جنگ‌های ایران و روس و قیام شیخ شامیل در قفقاز با تجربه خانوادگی من گره خورده است. به این معنا که جدّ پدر من در قیام‌ها و مبارزات شیخ شامیل حضور داشت و همین امر موجب گردید که در منطقه قفقاز ریشه تاریخی داشته باشیم. از سویی دیگر، او در منطقه آذربایجان و ایرانِ آن روز در رفت و آمد بود، چرا که با رایزنی‌های مکرر سعی می‌کردند در مقابل تهاجمات روس‌ها به طرق مختلف مقاومت کنند.

یکی از همسران ایشان، از روس‌های ولگا بود. همچنین نوه ایشان، یعنی پدربزرگ من در منطقه‌ای که امروز به چچن معروف است، متولد گردید. میر زینال از سادات و علمای بزرگ این منطقه بود و پدر بزرگ ایشان به نام میرمحمد بابا (که در جلد پنجم کتاب مفاخر آذربایجان (صص ۷-۲۸۹۶) نوشته عقیقی بخشایشی به آن اشاره شده است) مدرسه و حوزه علمیه‌ای در تبریز در منطقه دوه‌چی تأسیس نمود.

برادرزاده ایشان به نام میر‌ابوالفضل که از شاگردان عارف بزرگ نخودکی بود، از علمای بزرگ آذربایجان به شمار می‌رفت. میر‌زینال در سال ۱۹۳۳ در حالی که قدرت در دستان استالین بود، وارد مبارزات شد و در نهایت به منطقه مینق امروزی (در ۱۲۰ کیلومتری تبریز) فرار نمود. وی به دلیل مسائل خان‌سالاری و ظلم‌ آن‌ها به رعیت، به فرقه دموکرات پیوست و از ژنرال‌های این فرقه شد. پس از شکست فرقه دموکرات و فرار سید جعفر پیشه‌وری به شوروی سابق، از آنجایی که ایشان نمی‌توانست به شوروی بازگردد، سال‌ها مخفیانه زیست. در این مدت فرمان بابا، شوهر خواهر میرزینال (پدر مادر من) تحت تعقیب و شکنجه‌های فراوان قرار گرفت تا به محل میرزینال اعتراف کند، اما وی امتناع می‌نمود.

پس از نفوذ ایده‌های بلشویک و سوسیالیستی به ایران، نگاه میرزینال از مسائل سوسیالیستی آرام آرام فاصله گرفت. وی که از عیاران زمان خود نیز محسوب می‌شد، تا آخرین لحظه عمر خویش، این صفت را حفظ نمود. وی در واپسین سال‌های عمر خود از ایده کمونیسیتی به معنای ایدئولوژیک دست کشید و معتقد بود جامعه‌ای می‌تواند موفق گردد و جامعه بشری سالم باشد که در آن ایده عدل و عدالت وجود داشته باشد. میر زینال درسال ۱۳۵۳ دیده از جهان فروبست.

مجموع این رویدادها و تاریخچه باعث گردید از زمانی که چشم گشودم، این ایده‌ها و ذهنیت‌ها از روسیه همواره با من باشد. تا اینکه در سال ۲۰۰۶ برای اولین بار وارد روسیه شدم و در طول سال‌هایی که به عنوان استاد مدعو در آنجا مشغول تدریس و زندگی بودم و پس از آن ازدواج من در روسیه، موجب گردید در طول این ۸ سال، ارتباطات عمیق‌تر گردد و در پی آن نگاهی از درون به روسیه داشته باشم. اگرچه از بیرون، روسیه کشوری بسیار مقتدر و خلل‌ناپذیر به نظر می‌رسد، اما با ورود به آن اختلاف طبقاتی شدید میان مناطق توسعه یافته، کم‌توسعه و مناطق عقب افتاده در روسیه به وضوح نمایان می‌گردد.

از طرفی دیگر در منطقه سیبری یا قفقاز تضادهای اجتماعی، قومی و سیاسی شدید نیز به چشم می‌خورد. طیفی از سیاسیون و طیفی از روشنفکران و تحصیل کرده‌های روسی چنان غرب زده هستند که غرب را آمال خود می‌دانند، اما طیفی دیگر چنان شرق زده هستند که معتقدند راه روسیه از اروپا کاملاً جداست و نباید روسیه را جزئی از اروپا دانست. این نگاه در تاریخ اسلاوفیل‌ها و زاپادنیست‌ها نیز دیده می‌شود. اسلاوفیل‌ها معتقدند نگاه روسیه باید نگاهی جداگانه باشد که نه اروپایی است و نه شرقی به معنای خاور دور؛ بلکه راهیست جدا، درست به همان صورت که کلیسای ارتدوکس (پراو اسلاونا) آن‌ها نه کلیسای کاتولیک است و نه کلیسای پروتستان.

از سویی دیگر زاپادنیست‌ها معتقدند تنها راه نجات روسیه پیروی از غرب است و روسیه باید کاملاً غربی و اروپایی شود. این در حالی است که روسیه هرگز در طول تاریخ کشوری غربی محسوب نمی‌شده است، بلکه کشوری است که در آن اقوام و ادیان متفاوتی وجود دارد. شاید برای خوانندگان جالب توجه باشد که یکی از بزرگترین مراکز بودائیسم در تایلند و سریلانکا نیست، بلکه در روسیه و در منطقه بوریاتیا در بالای منطقه سیبری است که پیروان آن بودائیان تبتی بوریات و تابع دالایی لامای هستند.

جمهوری کالمیک به عنوان یکی از تنها جمهوری‌های بودایی در روسیه واقع شده است و در حوزه دریای خزر، از همسایگان ما است که از این منظر نیز مهم و قابل توجه است، چرا که حوزه دریای خزر خود به عنوان حوزه تعاملات تمدنی بودایی‌ها، مسیحیان و مسلمان‌ها، می‌تواند مورد مطالعه قرار گیرد. اگرچه باید توجه داشت که این مطالب، تنها با نگاه از بیرون چندان مطرح و برجسته نیست. بنابراین تغییر و تحولات جامعه روسیه تنها با نگاه از بیرون به چنگ آورده نمی‌شود، بلکه نیازمند نگاه جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی است که با تجربه زیستی همراه و عجین گشته باشد.

به بیانی دیگر، هدف از نگارش این کتاب، خلق اثری در حوزه ژئوپلتیک و جغرافیای سیاسی ایران از طریق بررسی نقش چین و روسیه با نگاهی امنیتی و ژئوپلتیکی نیست، بلکه سعی و دغدغه اصلی، بررسی و واکاوی این روابط با محور قرار دادن نگاهی ایرانی مبتنی بر تجربیات زیستی یک جامعه‌شناس و مردم‌شناس است. در ورای این دغدغه، سعی گشته تا به اهمیت نگاه از درون تأکید گردد. این اثر ماحصل حضور و تجربه ۱۶ ساله در این حوزه‌های مطالعاتی و تعاملات و داد ستد با مردم این مناطق بوده است که نگاه از درون را با نگاه بیرونی همراه می‌سازد.

برای آنکه بتوانیم تغییر و تحولات آینده را به درستی رصد کنیم، نیازمند بازبینی چهارچوب‌های کلاسیک دیسیپلینرِ رایج توسط محققین جوان در این حوزه‌ها هستیم. به عنوان مثال در این چهارچوب‌ها، حوزه علوم سیاسی یا روابط بین‌الملل به همان صورت که ۱۰۰ سال پیش در بریستول و کمبریج تعریف شده، تبیین و تحدید می‌گردد.

اگرچه این نگاه برای پیشبرد اهداف آکادمیک انگلیس، امریکا یا اروپا کاربردی است، اما باید توجه داشت که برای کشوری همچون ایران یا سایر کشورهایی که خارج از چهارچوب یوروآتلانتیک هستند، این نگاهِ صرف راهگشا نخواهد بود، بلکه نیازمند نگاه‌های مولد و خلاقی هستیم که بتواند این چهارچوب‌ها را به درستی بشناسد و پس از شکستن این چهارچوب‌ها شالوده نگاهی جدید را پی‌ریزی نمایند. از آن‌جایی که هر نظام باید برای خود هدف و برنامه‌ای داشته باشد تا در راستای آن نظام خود را بازسازی و بازتولید نماید، باید تقابلات و تأثیرات حوزه‌های مختلف مورد بررسی و مداقه قرار گیرد و این امر جز با تلفیق و سنتز نگاه‌های مختلف و تجارب زیستی میسر نخواهد بود. همان طور که دوست ارجمندم دکتر نعمت‌اله فاضلی معتقد است اتو اتنو‌گرافی (خود مردم‌نگاری) می‌تواند فی‌البداهه ما را یاری سازد. در نتیجه معلوم می‌گردد که تجربه زیستی یک مردم‌شناس، به چه میزان با مسائل امنیتی و استراتژی مرتبط و مؤثر است.

در پایان باید این نکته را ذکر کرد که در مطالعات ژئوپلتیکی مسئله «فضاهای پیرامونی» دارای اهمیت بسیاری است و شناخت آن برای مطالعات امنیتی و بهره‌برداری از آن در محاسبات ژئو استراتژیکی نباید از نظر دور انگاشته شود. منظور از «فضاهای پیرامونی» فهم این مطلب است که مثلاً چین در پیرامون خود توسط همسایگان چگونه «تصور» می‌شود و این تصورات تا چه حد ریشه در معضلات تاریخی و جنگ‌های گذشته دارد و عمق جراحات وارده چگونه است. به عنوان مثالی دیگر، روسیه در پیرامون خود توسط همسایگان و حتی توسط اقوام غیر روس، در ادبیات فولکور و عامیانه چگونه تصور می‌گردد.

مجموعه این عوامل می‌تواند به عنوان ابزارهایی برای پیشبرد اهداف ژئوپلتیکی مورد استفاده قرار گیرد. «فضاهای پیرامونیِ» چین چه از نظر «درونی» و چه از نظر «بیرونی» فضایی پُر تنش است، چرا که در فضای پیرامونی خود با ژاپن دچار مشکلات تاریخی عظیمی است و دور از واقعیت نیست که بگوییم اگر آمریکا منطقه دریای چین را به هر دلیلی ترک نماید، جنگی تمام عیار می‌تواند کل این منطقه را فرا گیرد. از سویی دیگر، رابطه چین و هند و مسائل مربوط به آن نیز فضای پیرامونی چین را دچار چالش‌های بی‌شماری نموده است.

لازم به ذکر است که فضاهای پیرامونی چین در درون نیز خالی از چالش نیست. سیاست‌های محو ملت‌های غیر هان (به ویژه در مورد دو قوم و ملت تبتی و ایغوری و نگاه‌هایی که در فولکور این ملل نسبت به چین وجود دارد) مملوء از چالش‌های خانمان براندازِ بسیار است که فقط آینده می‌تواند برای ما آشکار سازد چین آبستن چه حوادثی خواهد بود. همین امر در مورد روسیه نیز صادق است. در حوزه بالتیک فضاهای پیرامونی روسیه بسیار پر تنش است و روسیه‌ هراسی تا آنجا پیش رفته است که اجازه تدریس زبان روسی به روس‌های مقیم کشورهای حاشیه دریای بالتیک داده نمی‌شود. به بیانی دیگر می‌توان گفت ژئوپلیتیسین‌های ایران نباید از اهمیت «فضاهای پیرامونی» در بررسی مسئله امنیت در نگاه کلان ژئوپلتیک، غافل شوند.

سکانداران سیاست و مغزهای متفکر نظامی و اطلاعاتی در ایران باید بازبینی ژرفی در نگرش‌های خود به جهان قرن بیست و یکم داشته باشند، چرا که تعریف ایران در قرن بیست و یکم نیازمند تصورات خلاقانه‌ایست که جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان دنیا دیده می‌توانند برای آن‌ها ترسیم نمایند و اگر غیر از این تصور کنیم، به محاسبات نادرست و رویکردهای مخرب دچار خواهیم گشت.

تفکر ژئوپلتیکی و اندیشه استراتژیکی، روابط ایران، چین و روسیه در گذر تاریخ، جایگاه چین و روسیه در نظام بین الملل پی از جنگ جهانی دوم، ابعاد فرهنگی در مثلث ایران، چین و روسیه، نهادهای بین الملل و نگاه های چین و ورسیه و تأثیر آن بر ایران، مفهوم سنگر(stronghold) در روابط بین الملل، نقش زبان روسی و چینی و ارتباط آن با اسلام در روسیه و چین، نقاط حساس ژئوپلتیکی و بازتعریف ایران در فضای قرن بیست و یکم عناوین فصلهای اول تا نهم این کتاب هستند که اخیرا به همت انتشارات جامعه شناسان منتشر شده است.

کد خبر 2759051

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha