به گزارش منتقد تئاتر "مهر" او رابطه شخصي يك استاد مرد و دانشجوي دختر را تبديل به جنجالي عجيب و پيچيده و مرتبط با ارتباطات آدم هاي محاط شده در نظام كاپيتاليسمي مي كند. همين نگاه چند بعدي و چندلايه منجر به متني ژرف انديشي و جذاب مي شود كه "اولئانا" را به يكي از آثار جنجالي و پرطرفدار آمريكايي تبديل مي كند.
پيش از "ممت" سه غول نمايشنامه نويس - يوجين اونيل، تنسي ويليامز و آرتور ميلر پايه هاي درام نويسي مدرن آمريكا را شكل داده بودند.
"ادوارد آلبي" هم كاملا روشنفكرانه پا به ميدان نهاد تا بر اساس اصول و قواعد تجربه شده در اروپاي غربي - ابزوردنويسي - نگره صوري و باطني خود را از روابط آدم ها در چنين نظام سرمايه محوري تفسير كند. اما "ممت" تلفيقي از اين دو گونه كاملا متفاوت شكل گرفته در درام آمريكايي را در آثار خود بروز مي دهد. "ممت" گاهي ردپاي "هارولد پينتر" انگليسي و "ادوار آلبي" آمريكايي را دنبال مي كند و از سوي ديگر پا بر جاي پاي "ويليامز" مي گذارد. گاهي نيز با "خچوف" همنشين مي شود تا يك لايه طنز دلنشين نيز به فراخور حال شخصيت ها و براي جذابيت صوري در اثرش جاري كند. اين چند لايگي باعث مي شود كه هر كارگرداني بنابر ميل و نگاه شخصي در اثر نفوذ كند و برداشت خود را منطبق با شرايط روز جامعه ارائه كند.
"ممت" دست كارگردان را باز مي گذارد تا به دلخواه وارد اولئانا شود و آن گونه كه مي خواهد به تشريح برداشت هاي خود بپردازد.
علي اكبر عليزاد كه پيش از اين در انتظار گودوي ساموئل بكت را در تالار مولوي اجرا كرده بود، اين بار هم اولئاناي "ديويد ممت" را براي كار كردن در ايران ترجمه و كارگرداني كرده است. در اين اجرا حسن محجوني، طراح صحنه و محمد جوزي و ميترا گرجي، بازيگر همكاران عليزاد هستند.
به گزارش منتقد تئاتر "مهر"، "ممت" آن قدر وسيع به موضوع نگاه مي كند كه ارتباط دانشجو و استاد در هر جايي ساده از شكل گيري يك رابطه كه منجر به بحران و در نهايت فاجعه مي شود، اكتفا كرده است. در تابلوي اول دختر از استاد مي خواهد كه او را در تفهيم كتابش كمك كند و استاد مجاب مي شود كه بنابر يك رابطه شخصي وقت بيشتري براي چنين خواستي در نظر گيرد. اين رابطه براي لحظاتي كاملا شخصي و عاطفي مي شود كه در پرده دوم منجر به بحراني غريب از منظر دختر شده است. دختر عليه استاد اتهاماتي را مبني بر تجاوز جنسي تنظيم كرده تا كميته گزينش در اين باره تصميم گيري كند. استاد حالا بر آن است كه از دختر بخواهد تا از گزارش خود منصرف شود براي آنكه در شرايط فعلي او بايد از سوي هيات علمي براي عضويت گزينش شود و از سوي ديگر به ازاي دريافت چنين جايگاهي صاحب يك آپارتمان جديد شود.
در پرده آخر اين رابطه به فاجعه اي هولناك سوق پيدا مي كند. براي آنكه دختر تا ويراني كامل استاد مسير را ادامه خواهد داد و او حالا از استاد تقاضا مي كند كه به دليل نامفهوم بودن كتابش با حذف آن از فهرست كتاب هاي قابل تدريس در دانشگاه موافقت كند. استاد كه حالا با موقعيت ويران شده اي مواجه شده است و مي داند كه به زودي خانه، همسر و فرزندان و شغل خود را به احتمال خيلي قوي از دست خواهد داد، نسبت به واكنش تند دختر طغيان مي كند. در لحظات پاياني دختر توسط استاد ضرب و شتم مي شود و اتاق كار استاد دانشگاه تبديل به صحنه رينگ بوكس يا كشتي كج مي شود تا اين طغيان بعد دوگانه اي بيابد.
ممت دست عليزاد را بازگذاشته كه تاكيد خود را به يكي از لايه هاي دلخواه بگذارد. كارگردان ايراني بيشتر به منظر اجتماعي بها داده است، و از نقد قدرت با تحليل فلسفي يا سياسي كمي فاصله گرفته است شايد اين نوع نگرش نيز منطبق با شرايط روز ما باشد.ميزانس هاي عليزاد بيشتر با تاكيد بر رابطه دختر و استاد شكل مي گيرد، حتي او از منظر فلسفي به عمق فاجعه نزديك نمي شود يا عمدتا نمي خواهد چنينفرآيندي در اجرا شكل بگيرد. در صورتي كه ممت در فضايي با كنش هاي تند و تيز، و حتي با لحظاتي مسكوت و مرموز سعي بر آن دارد كه فاجعه پاياني را با ژرف انديشي به روابط اجتماع فعلي بسط دهد. همين نوع برخورد با واژگان و ايجاد ارتباط هولناك است كه باعث طغيانگري متن نسبت به دنياي بيروني خود مي شود. اولئانا همه را آماج پيامي هولناك قرار مي دهد تا نسبت به روابط خود با دنياي پيرامون كمي متفكرانه تر همسو شوند.
به گزارش منتقد تئاتر "مهر"، اگر اجراي "عليزاد" را با توجه به شرايط حاكم بر آن يك تمرين رسمي تلقي كنيم، راحت تر مي شود درباره اش به قضاوت و داوري نشست.
اين كارگردان خط و خطوط قابل تاملي را براي بازيگران طراحي كرده تا يك چالش محكم و قوي بين دو شخصيت نمايش جاري شود. اما بالانس قدرت از بازي دختر به استاد و بالعكس به شكل كامل ارائه نمي شود. در پرده اول، بازي به نفع استاد است، اما از پرده دوم، رفته رفته، بازي قدرت به نفع دختر سمت و سو مي گيرد، و در نهايت با اوج يافتن اين بازي فاجعه شكل مي گيرد. در اجراي فعلي محمد جوزي و ميترا گرجي روياروي هم قرار مي گيرند، و گرجي از آن حس لازم و كافي براي مقابله فردي فاصله دارد تا بالانس قدرت به نفع كاراكتر دختر تمام شود. آنچه به لحاظ خطي ديده مي شود كاملا درست مي نمايد اما حس هاي كافي در نبرد اين دو مشهود نيست. بازيگران بايد خطوط معكوسي را براي جابه جايي بازي و در دست گرفتن قدرت ناپايدار طي كنند و حس آميزي لحظه به لحظه كمك زيادي براي طي شدن اين روند خواهد كرد.
درباره طراحي صحنه "حسن معجوني" هم بهتر است حرفي زده نشود، چون آنچه كه در جشنواره به عنوان عنصر بصري در صحنه چيدمان شده بود، حضور علي السويه اي از اشياء منتخب از مكان هاي مختلف تئاتر شهر بوده است. در صورتي كه طراحي صحنه با نوع انتخاب رنگ، بافت و حجم در القاي بسياري از تصاوير، تركيب بندي ها و مفاهيم مي توانست حضور ارزشمند تري را به منصه ظهور برساند.
"رضا آشفته"
عضو كانون ملي منتقدان تئاتر ايران
نظر شما