به گزارش خبرگزاری مهر، چکیده این مقاله به شرح زیر است:
تقریرهای مختلفِ نظریه اخلاقیِ قانون طبیعی در تعریف عمل اخلاقی به عملی که معطوف به خیر آدمی است مشترکند. به بیان دیگر دو اصل زیر مورد اجماع نظریه پردازان قانون طبیعی است:
الف - اصل اول عقل عملی که آدمی آنرا در وجدان خود می یابد و می گوید خیر را باید انجام داد و از شر باید پرهیز کرد
ب – خیرات پایه مانند حیات، سلامت، علم و ... دلایل بنیادی عمل اخلاقی اند که دلائل اخلاقی دیگر هم در نهایت مبتنی بر آنها می باشد.
البته به روشنی می توان تاثیر نگرش ارسطوئی درباره خیر آدمی را در نظریه پردازان سنتی قانون طبیعی دید. آنها آزادی را خیر پایه نمی دانند و بلکه آنرا وسیله ای برای تامین خیرات پایه به شمار می آورند و یا مثلا لذت را نشانه نیل به خیرات پایه می دانند و نه خود خیر پایه. اما فهرست خیرات پایه بسته نیست و می توان خیرات دیگری را هم کشف کرد.
هر چه فهرست خیرات پایه جامع تر باشد و ابعاد مختلف آدمی را لحاظ کرده باشدÂ آن تقریرِ نظریه اخلاقی قانون طبیعی موجه تر خواهد بود. اخلاق از این جهت به حقوق نزدیک می شود که غایت حقوق هم تامین برخی خیرات پایه مانند حیات و امنیت و ... است.
پرسش این مقاله این است که آیا همه خیرات پایه می توانند علاوه بر اینکه دلیل اخلاقی اند دلائل حقوقی هم به شمار آیند و از طریق قانونگزاری و نظام حقوقی تامین گردند یا تنها برخی از آنها چنین ویژگی را دارند.
عدم توجه به تفاوت خیرات پایه از جهت چگونگی تحصیل آنها و وضع قانون در جائی که نیازی به آن نیست و حتی در صورت وضع قانون جنبه خیریت آن منتفی می شود و از طرف دیگر عدم وضع قانون در مورد خیراتی که تحصیل آنها صرفا با ملاحظات اخلاقی بسیار دشوار است، می تواند آسیبهای زیادی متوجه جامعه کند. آیا می توان از تأمل در نوع خیرات پایه راهی برای تفکیک آن دسته از خیرات پایه که برای تحصیل آنها باید از قوانین حقوقی کمک گرفت و آن دسته از خیرات پایه که نیازی به وضع قوانین حقوقی ندارد، استفاده کرد.
نظر شما