پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۴:۵۶

حسین‌پور در رونمایی از «بی‌صورت و رگ»:

وقتی شعر می‌گویید به کچل‌ها هم فکر کنید

وقتی شعر می‌گویید به کچل‌ها هم فکر کنید

حسین‌پور در مراسم رونمایی از «بی‌صورت و رگ» گفت: با توجه به حال و هوای عاشقانه شعرها می‌خواستم چند شعر را برای همسرم بخوانم. در اولین شعر آمده بود، «موهایم»؛ شعر که می‌گویید به کچل‌ها هم فکر کنید.

به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از مجموعه شعر آذر اسدی با عنوان «بی صورت و رگ» همزمان با  افتتاحیه نمایشگاه نقاشی بهنام ولدوند با عنوان «مترسک های نقاش خیابان چهل و چندم» در گالری ساربان برگزار شد. در این مراسم، بزرگمهر حسین پور، داود فرشباف رواسانی، سید عبدالجواد موسوی، علیرضا روشن، مرجان فولادوند، پرستو دوکوهکی، همایون سلیمی، مهرالزمان فخار منفرد، حسین کریم زاده، هدی حدادی، اقبال معتضد، بهنام جلالی، عبدالله محرمی، کمال الدین طباطبایی، آزاده میرشکاک، پژمان رحیمی زاده، رضا افسری و... حضور داشتند.

این مراسم با صحبت های بزرگمهر حسین پور شروع شد. حسین پور که کاریکاتوریست است در ابتدای این مراسم درباره زبان طنزشعرهای مجموعه «بی صورت و رگ» صحبت کرد: «چند روز پیش که این کتاب به دست من رسید با توجه به حال و هوای عاشقانه شعرها می خواستم چند شعر برای همسرم بخوانم. در اولین شعر نوشته شده بود، «موهایم» خب من چون مو ندارم ادامه ندادم. در دومین شعر نوشته شده که «موهایم را بین دست هایت نقاشی کن» خب همان مشکل مو نداشتن من باعث شد این شعر را هم نتوانم بخوانم.  خانم وقتی شعر می‌گویید به کچل ها هم فکر کنید.»

حسین پور در بخش دوم صحبت هایش درباره نقاشی های بهنام ولدوند گفت : «کارهای بهنام خیلی ایرانی است و خیلی به انسان آرامش می دهد این قدر که من دلم می خواهد بهنام در رودربایستی یکی از کارهایش را بدهد من ببرم خانه. ولدوند یکی از ایرانی ترین نقاش های ایران است. او در حالی که آبستره و رنگ و نقاشی مدرن را می شناسد، از همه این دانشش استفاده می کند و فضایی را خلق می کند که به فضای ایران هم بسیار نزدیک است.»

مرجان فولادوند نویسنده و پژوهشگر ادبی، سخنران بعدی این مراسم بود. فولادوند با اشاره به سابقه روزنامه نگاری آذر اسدی گفت : «در تمام سال هایی که من آذر را به عنوان کسی که دغدغه کار اجتماعی برای همه مردم ایران داشت می‌شناسم، با توجه به نثر و دیدگاهش توقع داشتم که داستان بنویسد. با خواندن شعرهای او می توانم بگویم که جان شعرهای آذر قصه گوست. وقتی می گوید «قفسم، پرنده ام، پروازم، من را از نمی شود جداکرد.» جایی است که روح خبرنگاری آذر حضور دارد. اینجاست آذر فقط از تجربه خودش نمی گوید او حال انسان خاورمیانه در دنیای معاصر را می گوید. وقتی می گوید «شخم می زنی/ ذره ذره ام را/ در من دانه می کاری/ و نمی باری» تنها حرف آذر نیست. بیان ناامیدی همه زنانی است که آذر درباره شان خبر و گزارش نوشته. وقتی در شعری کوتاه می نویسد «.../ یعنی تو هم می میری!» شعری تاویل پذیر سروده. شعری که پایان یک قصه نگفته است. گیرم که هیچ وقت دانشکده های ادبیات آن را به عنوان شعر قبول نکنند.»

 سخنران بعدی مراسم سید عبدالجواد موسوی، روزنامه نگار و شاعر بود. موسوی با اشاره به نقاشی های ولدوند گفت: «من به عنوان مخاطب ذوقی نقاشی  به شدت از این نمایشگاه لذت بردم. از دوستان نقاش دیگر هم شنیدم که از کارها بسیار لذت برده بودند.»

موسوی درباره مجموعه شعر «بی صورت و رگ» و شعرهای آذر اسدی گفت : «ما آذر اسدی را به عنوان روزنامه نگار می شناسیم و این یک بلا دارد. آفتش این است که کارهای ادبی روزنامه نگارها کمتر دیده می شود. شعرهای این مجموعه  کوتاه  است. در این روزگار اغلب افراد از سر ناتوانی شعر کوتاه می گویند. اما تامل در کارهای خانم اسدی نشان می دهد که شاعر با آگاهی این قالب را انتخاب کرده. شعرهایی که به لحاظ مفهومی با ادبیات کلاسیک پیوند دارد. وقتی می گوید «شاید روزی دلش خواست ببارد این ابر/ شاید.../ دلم روشن است/ به تیرگی اش» زبان جدیدی است برای بیان مفهوم پایان شب سیه سپید است. امیدوارم این مجموعه خوانده و نقد شود تا ویژگی هایش شناخته شود. »

کد خبر 2937158

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha