پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۲ اسفند ۱۳۸۴، ۱۸:۳۳

اپوزيسيون ايراني ؛ "طعمه جديد" آمريكا در پرونده هسته اي

اپوزيسيون ايراني ؛ "طعمه جديد" آمريكا در پرونده هسته اي

خبرگزاري مهر - سياسي : نوع تبليغات آمريكا در مورد اعطاي كمك به مخالفان جمهوري اسلامي و بالا بردن رقم حمايت از اپوزسيون كه بسيار به مراسم "حراج" آمريكايي نيز شبيه است، به خوبي نشان مي دهد قصد آمريكا نه حمايت از اپوزسيون بلكه ايجاد نوعي جنگ رواني پيچيده براي نظام جمهوري اسلامي است.

به گزارش خبرگزاري "مهر"، اگر چه موضوع  فعاليت هاي هسته اي ايران به ظاهريك چالش حقوقي و سياسي ميان ايران و اروپا به نظر مي آمد ولي با گذشت زمان معلوم شد كه ماجرا ابعاد پيچيده تري دارد و روابط حاكم بر مناسبات بين المللي دستخوش دگرگوني هاي بنيادين شده است.نمونه اي ملموس از اين دگرگوني ها، واكنش بي سابقه و گسترده جهان اسلام به اهانت چند نشريه اروپايي به مقدسات اسلامي است، اينك ميتوان به جرات گفت: اسلام بر مرزهاي فلسفي آزادي درتمدن غرب اثر گذاشته است و امروز پارادوكس "آزادي بيان" و "احترام به مقدسات" به يك مساله فلسفي مهم درغرب  تبديل شده است.

 اسلام بر مرزهاي فلسفي آزادي درتمدن غرب اثر گذاشته است و امروز پارادوكس "آزادي بيان" و "احترام به مقدسات" به يك مساله فلسفي مهم درغرب  تبديل شده است

وقايع ماههاي اخير نشان داد كه ايران توان بازي در هردو زمين را دارد، ادامه فعاليت هاي هسته اي و شروع به كار تحقيقات و غني سازي زير شديدترين فشارهاي رسانه اي و سياسي غرب، نشان مي دهد كه ايران تهديد پذير نيست.متوقف شدن غرب در آستانه برخورد نظامي، حاكي از قدرت ايران و عمق ذخائر استراتژيك جمهوري اسلامي  است، ولي نبايد توقف دشمن در اين مرحله را دائمي فرض كنيم.

حلقه مفقوده ديپلماسي ايران در صحنه بين الملل و به خصوص موضوع هسته اي ، غفلت از "افكار عمومي " جهان و اكتفا به سياست مذاكره با قدرتهاي بزرگ است و اين نقطه پاشنه آشيل سياست ايران است، به همين دليل است كه غرب بارها سعي كرده است با به بن بست كشاندن مذاكرات، طرف ايراني را به انفعال بكشاند و هم او را در انظار بين الملل مخالف تعامل و مذاكره و صلح معرفي كند.

ممكن است برخي صاحبنظران از امكانات نابرابر رسانه اي ايران و غرب را به عنوان دليل اين كاستي نام ببرند، اما مثلا با نگاهي به سياست هاي "فيدل كاسترو"  در كوبا و توان قابل تامل بازي با افكار عمومي توسط اين كشور كوچك كمونيستي در حياط خلوت آمريكا و حتي گاه به انفعال كشاندن آمريكا از سوي كوبا در عرصه افكار عمومي ، اين استدلال رنگ مي بازد.

***

آخرين راهكار سياسي-تبليغي آمريكا كه اخيرا بارها و بارها توسط "رايس، وزيرخارجه آمريكا" مطرح شد، حمايت از اپوزسيون ايراني و دفاع از گسترش آنچه كه مقامات آمريكايي آن را " برنامه  براي گسترش دموكراسي در ايران" خوانده اند، مي باشد.يك بازي قديمي كه اينك اما  در شرايط جديد دوباره كليد مي خورد.

با نگاهي به آرايش سياسي نيروهاي مخالف جمهوري اسلامي و سابقه آنان و همينطور سابقه حمايت غرب از اين اپوزسيون، به خوبي مشخص مي شود كه آمريكايي ها قبلا اين حربه را امتحان كرده و ناكارايي آن را چشيده اند(نمونه اش حمايت از راه اندازي تلويزيون هاي ماهواره اي فارسي ضدانقلاب و آشفتگي و افتضاح اين شبكه ها  است) ولي چرا آمريكايي ها  مجددا به اين سياست روي آورده اند؟

به گزارش "مهر" به نظر مي رسد پيگيري بازي اپوزسيون از سوي آمريكا به چند دليل انجام مي شود،آنچه كه مسلم به نظر مي رسد اين است كه  نوع نگاه اروپا به مخالفان ايراني جمهوري اسلامي كاملا با نگاه آمريكايي ها به اين جريان متفاوت است، نئومحافظه كاران آمريكايي ها به گرايش هاي سلطنت طلب محافظه كار در ميان اپوزسيون تمايل دارند ، در صورتي كه جريان هاي اروپايي به نيروهاي به اصطلاح اصلاح طلب يا بعضا سازمان "منافقين" تمايل دارند، نخستين دليلي كه براي اين مساله به ذهن خطور مي كند اين است قصد آمريكا از اين شروع اين بازي ، كنار زدن اروپا از تحولات ايران و خاورميانه است، به نظر مي رسد بعد از بن بست ايران و سه كشور اروپايي، آمريكا قصد دارد ابتكار عمل را به طور كامل از اروپا و ديگران بگيرد، به دليل موقعيت ايران، تعامل يا تقابل با ايران، آثار مستقيمي بر منافع آمريكا در منطقه يا حتي كل جهان دارد.

 حمايت از اپوزسيون، "روي ظاهري"  استراتژي غرب است، آنها به خوبي مي دانند كه اقتدار جمهوري اسلامي ازيك سو و فقدان يك نيروي مخالف جدي و بدنامي سلطنت طلبان و منافقين و ديگرگروههاي مخالف برانداز، به گونه اي است كه امكان سرمايه گذاري روي آنها نيست

نوع تبليغات آمريكا در مورد اعطاي كمك به مخالفان جمهوري اسلامي و بالا بردن رقم حمايت از اپوزسيون كه بسيار به مراسم "حراج" آمريكايي نيز شبيه است، به خوبي نشان مي دهد قصد آمريكا نه حمايت از اپوزسيون بلكه ايجاد نوعي جنگ رواني پيچيده براي نظام جمهوري اسلامي است. اما دومين نكته اي كه از پيگيري مساله اپوزسيون ايراني از طرف آمريكا برداشت مي شود به لايه هاي پنهان تري مربوط مي شود، آنچه كه نبايد فراموش كرد اين است كه حمايت از اپوزسيون، "روي ظاهري"  استراتژي غرب است، آنها به خوبي مي دانند كه اقتدار جمهوري اسلامي ازيك سو و فقدان يك نيروي مخالف جدي و بدنامي سلطنت طلبان و منافقين و ديگرگروههاي مخالف برانداز، به گونه اي است كه امكان سرمايه گذاري روي آنها نيست، از سوي ديگر آمريكايي ها نشان داده اند در موقعيت هاي عملي كه به اپوزسيون و نيروي جايگزين نياز دارند،شيوه شان خلق "پوزسيون خلق الساعه كاملا مورد اعتماد"و علم كردن يك شبه چهره هاي گمنام است (سياستي كه در افغانستان بعد از طالبان و شرايط اوليه عراق بعد از سقوط صدام بكار گرفته شد) .

در عين حال زماني كه خبر تقويت  اپوزسيون ورشكسته در بوق و كرنا دميده مي شود، بايد شديدا به آن مشكوك بود، آنها با قصد بالا بردن حساسيت نظام برروي اپوزسيون، درگير كردن دستگاه ها و تصيم گيرندگان سياسي -اطلاعاتي با توهم و تحليل هاي غلط، تدوام يافتن سياست هاي تبليغي -سياسي "داخلي"  از سوي ايران و تداوم غفلت ايران از افكار عمومي جهان را پيگيري مي كنند، ضمن اينكه در تحليل شرايط نبايد تكرار تجربه تلخ  قتلهاي زنجيره اي و هزينه اي كه نظام بابت آن پرداخت را دور از نظر داشت. 

همچنين هدف مهمتر اين استراتژي، ايجاد حساسيت هاي كاذب،  مبهم شدن فضاي سياسي ، محروميت كشور از ظرفيت رقابت جريانهاي سياسي سالم داخلي و در نهايت درگير كردن ايران با چالش "حقوق بشر" است.

 استراتژي " تبليغ پله بالاتر براي رسيدن به اجماع در پله پايين" نيز جدي است، آمرريكا  با زمزمه حمله نظامي به ميدان آمده است  تا همه جهان را متقاعد كند در بازي "براندازي نرم"  با او موافقت كنند

البته در اين ميان، اين  احتمال را نيز نبايد از نظر دور داشت كه بكار گيري  استراتژي " تبليغ پله بالاتر براي رسيدن به اجماع در پله پايين" نيز جدي است، آمريكا  با زمزمه حمله نظامي به ميدان آمده است  تا همه جهان را متقاعد كند در بازي "براندازي نرم"  با او موافقت كنند.

 از سوي ديگر "طعمه گذاري" هم سياستي است كه اصولا  نبايد آن را از نظر دور داشت.اگر غرب تاحدودي موفق شده است، نگراني عمومي از برنامه هسته اي ايران در جهان ايجاد كند، "حقوق بشر" بهترين حربه براي تكميل طرح آمريكا در مورد ايران است.

 پازل "حقوق بشر" در كنار "شبهه تلاش ايران براي دستيابي به سلاح اتمي" مي تواند استراتژي غرب را يك پله ، "جلو"  ببرد و با تكميل فشار و شانتاژ خبري در مورد موضوع هسته اي ،  افكار عمومي جهان عليه جمهوري اسلامي بشوراند،دقيقا كاري كه در موضوع هسته اي انجام داد و توانست يك جبهه تقريبا گسترده بين المللي عليه فعاليت هاي صلح آميز كشورمان ايجاد كند و با فريب روسيه و چين و اروپا، اين كار را جلو ببرد. 

کد خبر 293739

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha