گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر: اواخر بهمن سال گذشته بوده . بله بيست و نهم بهمن ماه هشتاد و سه بود كه گروهي از جانبازان با كوله باري از مشكلات و دردها و رنجها به خبرگزاري مهر آمدند و خواستند كه صدايشان را به گوش مسئولين برسانيم. فكر ميكردند شايد به اين وسيله ، مسئولين توجه جديتري به وضعيت نابسامان ايثارگران بكنند. و خب البته خود ما هم فكر ميكرديم كه انعكاس اين مسائل، حتما بيتأثير نيست. چنين شد كه روايت قصّه پر غصّه جانبازان از سوم اسفندماه 83 در «مهر» آغاز شد. و امروز اين روايت يك ساله ميشود.
ما ابتدا فكر نميكرديم كه مشكلات اينقدر جدي باشد. يعني چيزهايي شنيده بوديم، اما نميدانستيم ممكن است به اين شدت و حدت باشد. هرچه جلوتر رفتيم، حقايق تلختري برايمان آشكار شد. تلخيها آنقدر زياد شد و زياد شد كه شيريني برخي كارهاي انجام شده را نيز در كاممان زهر كرد.
و اين زهر زماني به شدت جگرسوز شد كه برخي شنيدههاي ديگر را - كه سر سوزني احتمال نميداديم ، صحت داشته باشد - به چشم ديديم. واقعيتهايي بسيار ناگوار و تلخ از برخوردهايي ناصواب با پيشكسوتان جهاد و شهادت. كساني كه روزگاري پيش از اين امام راحل (ره) مكرراً توصيههايي اكيد در توجه و مراقبت آنها فرموده بود.
گفتند و شنيديم و ديديم ، نوشتيم و خوانديد و خواندند اما . . .
يك سال گذشت. يك سال با حكايتهايي تلخ و تأسف آور. اين حكايت فراز و فرودهايي داشت. چه حرف و حديثها ، چه سخنها و تهمتها ، كه زده نشد. و حال آنكه حقايق وجود داشت و همگان ميتوانستند آن را از نزديك ببينند.
گفتند تسويه حساب شخصي است ، گفتند : قصد و غرض سياسي دركار است ، گفتند: سياه نمايي است ، مشكلات اينطور نيست كه شما ميگوئيد، گفتند: كارهاي انجام شده را هم ببينيد. گفتند: انتشار اين مطالب باعث تضعيف نظام ميشود. خوراك تبليغاتي است براي بيگانگان . . . و گفتند و گفتند. بسيار گفتند، اما . . .
و كسي نگفت : بر فرض كه تسويه حساب شخصي باشد، آيا اينها كه نوشته شده است، دروغ است؟
كسي نگفت: بر فرض كه قصد و غرض سياسي دركار باشد، آيا اين مشكلات واقعا وجود ندارد؟ آيا خود شما هيچ گاه با مواردي از اين دست كه منتشر شده ، برخورد نكردهايد؟ آنهم مشكلاتي كه براي يافتن آنها حتي نياز به جستجو نيست، فقط كافي است چشمانمان را نبنديم. كافي است به اولين جانبازي كه برخورد كردي ، بگويي : حالت چطور است؟ و بعد با صبر و حوصله بنشيني پاي درد و دلش.
كسي نگفت: از اين همه تلخي چگونه ميشود شيرين گفت؟
كسي نگفت: اينهمه سال سعي كردي سياهي مشكلات و معضلات را نبيني و سفيد روايتشان كردي ، چه سودي براي اين جماعت خسته داشت؟
كسي نگفت: امروز 17 سال است كه دفاع مقدس پايان يافته است. 17 سال زمان كمي نيست، خصوصاً اگر با درد و رنج و مشكلات همراه باشد.
كسي نگفت: پس كي بايد مشكلات را گفت؟
گفتيم: خودمان هم ميدانيم كه تلخ است، خودمان هم ميدانيم كه سياه هست، اما چه كنيم.
وكسي نگفت: سياه «نمايي» نيست، به خدا سياه است.
كسي نگفت: نديدن يا نگفتن حقايق تلخ موجب حل و حلاوت آنها نميشود.
و هيچ كس نگفت: بعضيها چرا اينقدر زيادي سفيد ميبينند؟
كسي نگفت: درست است كه بايد كارهاي انجام شده را هم ديد، اما اگر پاي ترازويي در ميان باشد و دو كفة كارهاي انجام شده و مشكلات موجود، كدام سنگيني ميكند.
كسي نگفت: كارهاي انجام شده ، هزاران هزار راوي دارد، اين كارهاي زمين مانده است كه هيچكس صلاح نميداند ببيند. روزي نيست كه در نشريهاي روايتي از كارهايي كه هميشه قرار است انجام شود، نبيني. اما تاولهايي كه در زير اين روايات تكراري ميتركند چه؟ آنها را كه روايت كند؟
كسي نگفت: آنها كه فقط كارهاي انجام شده را ميبينند، آيا هيچ به مشكلات و معضلات جانسوز برخورد نكردهاند؟
كسي نگفت: وقتي هر كار انجام شده، صدها بار روايت ميشود ، چطور روايت يك زخم كهنه ، سياهنمايي است.
حتي كسي نيامد يك جمع و تفريق ساده بكند و ببيند روايت كارهايي كه هميشه قرار بوده انجام شود ، چندين و چند برابر روايت كارهايي است كه هيچ وقت قرار نيست انجام شود.
و كسي نگفت: در اين آشفته بازار، بي انصافي است كه تو هم اين شعله كوچك و كورسوي مددجويي را به آتش گرم و پر رونق و شعلهور تبليغات كارهاي انجام شده، پيوند بدهي.
همه اينها به كنار ، يك نفر نيامد بگويد : اينها كي خدمات انجام شده را انكار كردهاند؟ اينها كه هميشه گفتهاند ، قبول دارند خدماتي هم انجام شده، اما . . .
گفتند: انتشار اين مطالب باعث تضعيف نظام ميشود
و كسي نگفت: وجود اين مشكلات تضعيف امنيت ملي است،
كسي نديد كه هربار به مصلحت و مناسبت اوضاع ، از انتشار اخبار و گزارشها خودداري شد
گفتند: خوراك تبليغاتي است براي بيگانگان
و كسي نديد و نشنيد وقتي به برخي خبرگزاريهاي خارجي كه در واكنش نسبت به موضوع ، به سراغمان آمدند، گفتيم: اين يك مشكل خانگي است. به خودمان مربوط است. به غير ايراني ارتباطي ندارد. مشكلمان را خودمان حل ميكنيم. و آنها دست از پا درازتر برگشتند. و ما دلمان سوخت كه ايكاش غيرت خوديها هم ميجوشيد.
و خلاصه كسي نگفت: اصلا قصد و غرض شخصي نياز ندارد، انگيزه سياسي نميخواهد، فقط كافي است به اولين جانبازي كه برخورد كردي ، بگويي : حالت چطور است؟ و بعد با صبر و حوصله بنشيني پاي درد و دلش. و ما نشستيم...
يك سال است كه پاي درد دل جانبازان و ايثارگران نشستهايم. و اگر خدا بخواهد و ياريمان كند، بنا نداريم از پاي اين سجاده بلند شويم. تمام آرزوي ما اينست ، روزي بيايد كه هيچ جانباز و ايثارگري يافت نشود كه در بدترين و پائينترين و اسفبارترين وضعيت ممكن زندگي كند.
پس ترا به خدا بگذار تا روزي كه ميبينيم ، روايت كنيم.
نظر شما