به گزارش خبرگزاري "مهر" معمولاً شنيده مي شود كه تحليلگران از خاورميانه به عنوان كانوني بحران خيز ياد مي كنند و در برخي موارد تحليلگراني كه عمدتاً داراي گرايش هاي جنگ طلبانه خير و شر هستند خاورميانه را كانوني تلقي مي كنند كه جنگ نهايي در آن رخ خواهد داد.
"جيم لوب"(Jim Lobe )كارشناس مسائل سياست خارجي آمريكا در گفتگويي با خبرنگار بين الملل "مهر" در تحليل ريشه يابي اين بحران گفت : بحران خاورميانه حداقل از نقطه نظر واشنگتن ريشه هاي زيادي دارد، در وهله اول منطقه به علت وابستگي اقتصاد آمريكا و جهان به نفت و گاز اين منطقه به عنوان يكي از كانون هاي منافع حياتي آمريكا به شمار مي رود.
"جيم لوب تحليلگر سياسي در واشنگتن"
لوب ، خليج فارس را به علت دارا بودن بزرگترين ذخاير هيدروكربن بسيار حائز اهميت مي داند و بر اين باور است كه هر كدام از قدرت هايي كه بتوانند بر منطقه تسلط پيدا كنند از سود و منافع ژئواستراتژيك عمده اي در برابر هر رقيب احتمالي كه از لحاظ انرژي خودكفا نيست برخوردار خواهد شد.
اين كارشناس آمريكايي افزود : آمريكا تا جنگ اول خليج فارس به رقابت قدرت هاي منطقه اي (نظير ايران و عراق ) متكي بود تا ازظهورهر قدرت بومي براي تسلط برمنطقه ممانعت كند، آمريكا همچنين تاجنگ اول خليج فارس مستقيماً به حضورقدرت نظامي خود براي حفظ تسلط ، ازطرق رژيم هاي همپيمان وابسته بود.اين مسئله تا زمان انقلاب اسلامي ، شاه ايران را نيز شامل مي شد .
اين تحليلگر آمريكايي دومين ريشه بحران در خاورميانه را شناسايي دوفاكتو اسراييل از سوي واشنگتن مي داند كه اين مساله به ويژه در زمان رياست جمهوري بوش رو به رشد بوده است.
وي همچنين بر اين باور است كه اسرائيل در بيشتر بخش ها به عنوان يكي از قابل اعتمادترين متحد آمريكا و يكي از وحشتناك ترين قدرت هاي نظامي درمنطقه است و ديگر قدرت ها در منطقه اسرائيل را به عنوان دست نشانده آمريكا و يك مزاحم غربي در دنياي اسلام مي بينند، آمريكا مجبور به همكاري با يك تضاد جدي بين منافع خود در حفظ دسترسي به انرژي منطقه و نفوذ بر كسان ديگري كه دسترسي به اين انرژي دارند از يك طرف، و متحدش اسرائيل از سوي ديگر است.
لوب نيز مانند بسياري ديگر از تحليلگران و نويسندگان آزاد ، لابي قدرتمند صهيونيستي در آمريكا را عاملي در اين تضاد مي داند و مي گويد: اين لابي تضادي دايمي ايجاد مي كند و حل مسائل را شديداً براي هر دولتي مشكل مي سازد. همچنين اين مساله كه غرب با بحران سازي در خاورميانه اهداف مشخصي را دنبال مي كند موضوعي است كه بسياري از آگاهان و كارشناسان بر آن معترفند و اين مساله با بحران اخير در انرژي و مساله تروريسم سمت و سوي خاصي به خود گرفته است.
وي گرچه استعمال واژه "بحران" براي شرايط كنوني خاورميانه را رد مي كند اما او نيز بر اين باور است كه آمريكا برخي اهداف آشكار و پنهاني را از تعقيب سياست هاي خود در منطقه دنبال مي كنند.
وي مي گويد: نيازي نيست كه گفته شود بازيگران زيادي وجود دارند كه اهداف پنهان و آشكاري را دنبال مي كنند، براي مثال دولت بوش هدف آشكار خود در خاورميانه را توسعه دموكراسي و بازار آزاد در منطقه عنوان كرده است و اهداف پنهان بسياري هم دارد.
آمريكا در روزهاي اخير با رايزني با مقامات برخي كشورهاي منطقه برآن بوده است تا فعاليت هاي هسته اي صلح آميز ايران ر ا تهديدي براي اين كشورها برشمارد و اين درحالي است كه برخي از طرف ها نيز در منطقه بر حق ايران براي داشتن برنامه هاي هسته اي صلح آميز تاكيد كرده اند. اين كارشناس آمريكايي در پايان گفتگو با "مهر" و در همين زمينه گفت : به نظر من كشورهايي در منطقه نيز وجود دارند كه كل تسليحات اتمي در منطقه را براي خود تهديد مي دانند و در زمينه ايران نيز همين مساله صادق است گرچه تهران بارها در اين خصوص اعلام داشته كه برنامه اي براي توليد سلاح ندارد.
اين روزنامه نگارآمريكايي همچنين با اشاره به اهميت ماهيت موضوع هسته اي ايران گفت :"اگر تضمينهاي بين المللي و نظارت شديد ثابت كند برنامه هاي ايران صرفاً صلح آميز هستند فكر نمي كنم كه مشكلي وجود داشته باشد اما قدرت هايي به ويژه اسرائيل و آمريكا وجود دارند و درخواست ها آنها براي راستي آزمايي بسيار بسيار مداخله جويانه خواهد بود" .
اما جيم لوب مي گويد: تصورم اين است دو طرف آمريكا و اسرائيل ترجيح مي دهند بحران ايران به شيوه اي مسالمت آميز حل شود اما بعيد است ايران براي تضمين صلح آميز بودن برنامه هاي هسته اي خود با درخواست هاي غير منطقي آنها موافقت كند".
نظر شما