مجله مهر: عزیزی نوشته است: از نیمهشب تا ساعت ۶:۰۰ بعد از ظهر در فرودگاه تورنتو گیر افتاده ام. حد اقل سه ساعت دیگر هم اینجا خواهم بود. افتضاح است این فرودگاه پیرسون تورنتو، چیزی فراتر از فرودگاه امام خمینی خودمان.
پرواز ساعت ۶:۳۰ صبح را از دست دادم. برای پروازهایی که ساعت ۶ صبح به بعد انجام می شوند، ساعت ۵:۳۰، در اصلی (گیت) را باز میکنند. بعد هفت خوان رستم شروع میشود برای کاغذ بازیهای کنترل گذرنامه و گمرک (بله، کنترل گذرنامه و گمرک آمریکا در بخشی از فرودگاه مبدا در کشور مبدا قرار دارد!)؛ کارهایی که در تئوری باید با دستگاههای خدماتدهی شبهه A.T.M به سرعت انجام شود، اما غالبا یک گیر و گوری هست که کار پیش نمیروند و نهایتا باید مراجعه کرد به مسوول خدمات.
پلیس گذرنامه آمریکا هم لطف کرد چند ساعتی ما را تفتیش کرد و بعد هم به حالت بازجویی سوالهایی پرسید که نکیر و منکر شب اول قبر نمیپرسند! سوالهایی که اگر خانواده همراهم نبود و پایم نیز روی خاک آمریکا بود (نه کانادا)، جواب همهشان این میشد: «به تو ربطی ندارد»! مثلا نشانی پدر و مادرم در ایران و برادرم در فلان شهر و کارفرمای آن یکی برادرم در بهمان شهر را پرسید! و همچنین فهرست تمامی اکانتهایی که در شبکههای اجتماعی دارم، از جمله لینکدین!
بعد هم که از پرواز خودم و حتا پرواز بعدی جا ماندیم، یعنی جایمان گذاشتند(!)، فرمودند که شرمنده، جای خالی در هیچ پروازی تا فردا صبح نداریم! اما بعد لطف کردند در آخرین پرواز امشب جایمان دادند، منتها گفتند تا کسی از یک سازمان امنیتی علامت خطری (رِد فلاگ) برایت بلند نکرده، برو از بازرسی رد شو و دیگر هم بر نگرد، و الا ممکن است همین آش را دوباره در کاسهات بریزند!
این دفعه که جناب کدخدا رضایت داده بود، شاه قلی گیر داد! از امنیت گمرک آمریکا در خاک کانادا رد شده بودم، امنیت پرواز کانادا رضایت نمیداد که پروازم عوض شود! یک ساعت دیگر ما را علاف کردند.
حالا تمام این ماجراها و بگیر و ببندها در پرواز شب قبلش (از کلگری به تورنتو) و در پرواز قبلیش (از بوستون به کلگری) اتفاق افتاده بود و من را گشته بودند. همه اینها هم البته بازرسی کاملا تصادفی (رندوم) است و برای هر کسی ممکن است پیش بیاید؛ آن هم سه بار پشت سر هم!
باید دو ساعت و نیم دیگر هم در این فرودگاه بمانم. بطری کوچک آب، سه دلار؛ دو دست نیمرو و سیبزمینی سرخ شده و دو تا چای و یک شیرینی شبیه شیرینی یزدی خودمان، ۵۰ دلار. زندان زیبا و گران پیرسون است اینجا. دست کم، مانند فرودگاههای بین المللی اروپا، صندلی درازکش یا دوتا صندلی به هم چسبیده که دسته نداشته باشند هم پیدا نمیشود اینجا که چند دقیقه بخوابم و این دقایق طولانی را نشمرم…
نظر شما