به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم اختتامیه نخستين هفته تمدن نوین اسلامی (۳۰ آذر ـ ۷ دی ماه) با حضور آیت الله رشاد رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجتالاسلام و المسلمين رضا غلامی رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا، دکتر حسین سلیمی رئیس دانشگاه علامه طباطبایی، روسای کمیسیون هفت گانه این هفته علمی و جمعی از اساتید و دانشجویان حوزه و دانشگاه، دوشنبه صبح مورخ ۷/۱۰/۹۴ در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
در این مراسم آیت الله رشاد در سخناني با موضوع «چیستی تمدن، و نسبت آن با فرهنگ» با اشاره به واژههاي هم افق معنايي با تمدن در عربي و فارسي، به تبيين نسبت ميان تمدن و فرهنگ پرداخت.
وي با اشاره به اينكه تمدن واژه عربي بر وزن تفعل است افزود: در وزن تفعّل پذيرش نهفته است؛ مثلاً در تعلّم پذيرندگي علم مراد است. و لذا معنی لغوي تمدن در ادب عربی كه از مصدر باب تفعّل (معنای مصدری) است به معنی شهرپذیری و شهرزی شدن(در مقابل بادیهنشینی و کوچنشینی، نه در مقابل روستانشینی) ميباشد.
رييس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي در ادامه گفت: برابر نهاد عربی لفظ تمدن، کلمة «الحضاره» است. الحضاره در لغت از حضر بر وزن قعد است و الحاضره در مقابل الباديه اخذ شده است. اين نام گذاري از آن جهت است كه باديه نشينان چادر نشين در يك منطقه حضور يافته و مسكن گزيدهاند و قرار يافتهاند.ابن منظور نيز حضر را خلاف بدو دانسته است. الحضَر خلاف البدو ، والحاضر خلاف البادي ...؛ والحاضر : المقيم في المدن والقرى؛ والبادي : المقيم في الباديه ... ويقال فلان من أهل الحاضره و فلان من أهل الباديه . وفلان حضري، وفلان بدوي، والحضاره: الإقامه في الحضر.
عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي در ادامه افزود: بكار بردن لغت بداوه براي باديه نشينان شايد به اين جهت است كه بر خلاف شهر كه انواع پوششها نظير ديوارها و سقفها در محل زندگي اهل شهر وجود دارد و پوشيدگي در شهر زياد است، در دشت و صحرا اين پوششها نيست و آشكار است؛ يا به اين جهت است كه بادي الرأي هستند و به لحاظ فكري هم ساده هستند و يا اينكه در زندگي و شئون زندگي هم ساده زيست هستند.شايد اين اصطلاح حضر و سفر كه در فقه ما هم هست از همينجا آماده باشد. حضر به استقرار اشاره دارد و سفر يعني گشوده بودن.
آيت الله رشاد با اشاره به اينكه در لغتنامه هاي فارسي هم تحت تأثير لغتنامه هاي عربي معاني بيان شده براي تمدن به ترجمه الحضاره در عربي نزديك است، معاني تمدن در لغتنامه دهخدا و فرهنگ عميد را چنين بيان كرد:
لغتنامه ی دهخدا: تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت.
فرهنگ عميد: شهرنشين شدن، خوي شهري برگزيدن و با اخلاق مردم شهر آشنا شدن، همكاري مردم با يكديگر در امور زندگاني و فراهم ساختن اسباب ترقي و آسايش خود.
وي در ادامه به واژگان قرآني كه با تمدن در افق معنايي يكساني قرار ميگيرند اشاره كرد و افزود: در قرآن كريم هم واژگان متعددي بكار رفته كه اگر نگوييم برابر نهاد الحضاره يا تمدن است، ميتوان گفت نزديك به آن است. واژه «قرن» كه به معناي ملّت يا تمدن آمده است و در آيات متعددي بكار رفته، يكي از اين واژگان است. قرآن كريم ميفرمايد:
ـ «ألم یَروا کم أهلکنا من قبلهم من قرنٍ مکّناهم في الأرضِ ما لم تُمَکِّن لکم، وأرسلنا السماءَ علیهم مِدراراً، وجعلنا الأنهار تجري من تحتهم؛ فأهلکناهم بذنوبهم، و أنشأنا من بعدهم قرناً آخرین » (الأنعام/۶: ۶)
ـ و کم أهلکنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشاً فتنقَّبوا في البلادِ هل من محیص(ق/۵۰: ۳۶)
ـ ثم أنشأنا من بعدهم قرناً آخرین ... (المؤمنون/۲۳: ۳۱)
كلمه قريه هم به نظر ميرسد نزديك بر همين معنا بكار ميرود. اگر چه واژگان قرآن بسيار دقيق است و كلمات هم معنا در قرآن بكار نرفته است. قريه را نميشود گفت دقيقاً معناي قرن دارد. قطعاً لااقل تفاوتهاي حيثي ميان آنها وجود دارد. چنانچه در لغت عرب براي شتر قريب ۲۰۰۰ واژه وجود دارد كه از حيث جنس، سن و حيثيات مختلف شتر، ميان اين واژگان تفاوت معنايي وجود دارد. به هر حال در قرآن واژه قريه نيز هم افق معنايي قرن بكار رفته است. مثلاً در سوره اعراف آمده است: وکم من أهلکناها فجاءها باسنا بیاتاً أو هم قائلون (الأعراف/۷: ۴)
آيت الله رشاد در ادامه گفت: واژه امت را هم كه در قرآن ذكر شده ميتوان گفت قريب الافق با همين معاني و واژگان است: ولکل امةٍ أجلٌ فإذا جاء أجلهم لایستاخرون ساعة ولایستقدمون (الأعراف/۷: ۳۴)
وي در ادامه افزود: به نظر ميرسد آنچه در قاموسهاي فارسي و عربي آمده، بیانگر تلقی مفهوم و مصادیق اولیهی تمدن است (تمدن در مقابل بادیهنشینی و بربریت و جاهلیت). اما امروزه معناي تمدن وسيع، پيچيده و ذو ابعاد است اما داراي يك گرانيگاه است. گرانيگاه تمدن سبك زندگي است.
آيت الله رشاد تعريف پيشنهادي خود از تمدن را چنين بيان داشت:
« زیست جهان علی الاصول راقیِ متشکل از «فرهنگ»، «علم»، «فنّاوری»، «عمران»، «نظامات اجتماعی»(حقوق، سیاست، اقتصاد، اخلاق، و ...)، «هنر»، و ...، که یک سبک زندگی خاصی را بین یک گروه انسانی بزرگ پدید آورده باشد، و غالباً در قلمرو سرزمینی معین، و در بازهی زمانی مشخصی، صورت میبندد»
قرابت تعابیر قرآنی با معنی جدید.
وي در ادامه با اشاره به اينكه گفته ميشود بين فرهنگ و تمدن اين رابطه برقرار است كه تمدن وجه سخت افزاري فرهنگ و فرهنگ وجه نرم افزاري تمدن است اين تعبير را نادرست و يا ناقص دانست و در ادامه به تبيين نسب اربعه و وجوه خمسهی میان تمدن و فرهنگ پرداخت.
وي افزود: به طور کلی با مطالعه مباحث مطرح شده و تعریفهای ارائه شده در حوزهی فرهنگ و تمدن ۵ نوع ارتباط را میتوان میان فرهنگ و تمدن تصوّر کرد:
دیدگاه اول؛ عموم و خصوص مطلق: در این دیدگاه تمدن عام و فرهنگ خاص است. این دیدگاه معتقد است انسان دو نوع چیز ساخته و میاندوزد، معنوی و مادی. بر اساس این دیدگاه تمدن مجموعه ساختهها و اندوختههای معنوی و مادی جامعه بشری است. طرفداران این دیدگاه، بعد معنوی تمدن را فرهنگ مینامند. اين ديدگاه را شايد بتوان از تعابير ويل دورانت اخذ كرد. در این خصوص گفته میشود که تمدن جنبه کلی و گاه جهانی دارد و قلمرو جغرافیایی بزرگتری از فرهنگ را در بر میگیرد، تمدن میتواند شامل چند ملت باشد، مثل تمدن غرب، لکن فرهنگ حوزه محدود تری دارد و چند ملت که دارای تمدن واحدی هستند میتوانند از فرهنگهای مختلف برخوردار باشند.
دیدگاه دوم؛ فرهنگ را عام و تمدن را خاص ميداند. حسب برخي از تعاريف فرهنگ شامل تكنولوژي، علم، ابزارها و مانند آن هم ميشود و بنابراين فرهنگ عام است و تمدن خاص. گولد و کولب میتوانند در ذیل این دیدگاه جای بگیرند.
دیدگاه سوم؛ تباین تمدن و فرهنگ: در این دیدگاه میان فرهنگ و تمدن، تباین است. بدین معنا که فرهنگ حامل مفهومی متمایز با تمدن است و این دو واژه، حامل دو پیام متفاوتند. این تمایز به گونههای مختلف قرائت شده است. در یکی از قرائتها، فرهنگ در جهت پیشرفت معنوی و تمدن در جهت پیشرفت مادی است. فرهنگ همچون روح معنوی تاریخ یک ملت و بشر است و تمدن مانند پیکر تاریخ ملتها و بشر است. مطابق این قرائت هر آنچه اصالت دارد و به غنای فکری و معنوی میانجامد، تجسم فرهنگ است و هر آنچه ظاهری است از آسانخواهی بر میآید و لطافت سطحی دارد و به تمدن وابسته است.
دیدگاه چهارم؛ تساوی تمدن و فرهنگ: میان فرهنگ و تمدن، همسانی است ولی این همسانی را میتوان در قرائتهای مختلف یافت. بر این اساس تمدن و فرهنگ را تماماً میتوان به جای هم به کار برد. بیشتر در متون تاریخی این همسانی به چشم میخورد.
دیدگاه پنجم: نسبت عام و خاص من وجه بین تمدن و فرهنگ: برحسب تعاریف خاص راجع به هر یک از دو مقوله.
در ادامه، آيت الله رشاد به نقد اين نسبت سنجي ها پرداخت و گفت: دو نكته در نقد اين نسبت سنجي ها قابل ذكر است. اول آنكه گاه خلط مفهوم و مصداق در دو مقوله، منتهی به مغالطه و نزاعهای لفظی فروناکاستنی مي شود. نكته ديگر اين است كه «اشتراک لفظ دائم رهزن است». بدون تعیین نسبت کدام تعریف از تعاریف هر کدام از دو مقوله، یا کدام مصداق با کدام مصداق از این دو مقوله مقایسه شده، نسبتسنجی عمل ناصوابی است؛ و این دو مغالطه در این نسبتسنجیها رخ داده است!
بايد ديد كدام معناي فرهنگ با كدام معناي تمدن را نسبت سنجي ميكنيم. وقتي فردي ميگويد فرهنگ روح است و تا فرهنگ نباشد تمدن نخواهيم داشت، به يك فرهنگ ما قبل تمدني اشاره ميكند؛ مانند فرهنگ اسلامي كه پيامبر(ص) آوردند و تمدن اسلامي بر مبناي آن ساخته شد. ولي اگر يك تمدن را با تمدن ديگر مقايسه كنيم مسئله ممكن است متفاوت شود. مثلاً وقتي عوامل انحطاط يك تمدن بررسي ميشود، احياناً ممكن است ملاحظه شود كه يكي از عوامل فرهنگ است. فرهنگ اول تمدنساز است و فرهنگ دوم نابود كننده تمدن است. باديه نشينان سختكوش تمدني را بوجود ميآورند و بعد راحتطلب ميشوند و فرهنگ جديدي حاصل ميشود. بنابراين، اينكه كدام فرهنگ و كدام تمدن را لحاظ كنيم، نسبت آنها متفاوت ميشود. كدام فرهنگ محقق در خارج با كدام تمدن محقق مدّ نظر است تا نسبت آنها را بتوانيم مشخص كنيم.
بنابراين نظريات مختلف به خاطر مغالطات و خلط مصداق و مفهوم بوجود آمده و بيشتر به مناظرات لفظي شبيه است و تا سئوال دقيق نشود، پاسخ دقيق نخواهد شد.
در پایان این مراسم، با حضور آیت الله رشاد و حجت الاسلام و المسلمین دکتر غلامی و رؤسای کمیسیون هفتگانه، از ۱۰ نفر از محققان و نویسندگان که مقالههای آنان به عنوان مقالات برگزیده انتخاب شده بود، تقدیر و جوایزی به ایشان اهدا شد.
نظر شما